مسائلی در باب حقوق زنان

مختصری پیرامون «ملک یمین» در قرآن
پرسش 1 : با سلام و تحیت لطفاً راجع به آیه 24 سوره نساء، قسمت «إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» توضیح دهید، چرا که کارهای داعش که به نقاط مختلف حمله می‌برند و زنان را به اسارت گرفته و ما یملک خود می‌کنند، را با این آیه تطبیق داده و معتقدند این کار غیر انسانی داعشی‌ها مؤید قرآنی دارد. با سپاس

وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَ‌اءَ ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ‌ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَ‌هُنَّ فَرِ‌يضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَ‌اضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِ‌يضَةِ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
(و نیز از جمله زنانی که نکاح با آنها حرام گشته است) در حِصنِ (شوهر) شدگان از زنانند. جز آن زنان را که دستان شما، به پیمان، مالک شده است، مکتوب خدا است بر شما، و حلال گشته است مر شما را آنچه جز اینها است. تا با مالهاتان طلب کنید، در حالی که به حصن عفت درشدگانید و نه پرده درانی به بی عفتی، پس آنگاه که بدان (عفت) بهره مند گشتید از آن زنان، پس بدهیدشان مزدهاشان را به عنوان فریضه، و نیست گناهی بر شما در آنچه یکدیگر را بدان خشنود ساختید، بعد از اداء آن فریضه، همانا خدا پیوسته دانایی حکیم بوده است.
«ملک یمین» نه فقط در این آیه، بلکه در آیات عدیدۀ دیگر هم آمده است و مفسران غالباً آن را محدود کرده‌اند به زنانی که در غزوات نبی و دیگر جنگهای مسلمانها اسیر می‌شده‌اند. ولی از آیات قرآن چنین اختصاصی استنباط نمی‌شود. زیرا قرآن، بناء به ادعاء خود، کتاب هدایت است برای پرهیزگارانی که به غیب و به همین کتاب ایمان می‌آورند، تا وقتی که انسان به زیست خود در این جهان ادامه می‌دهد. پس باید معنائی جز این هم برای «ملک یمین» پیدا کرد، مثلاً زنان و دخترانی که برای کار در خانه‌ها استخدام می‌شوند، و این بر اساس یک پیمان و یمین و عهد است. مضافاً بر اینکه خدای تعالی در نقطه‌یی از نزول وحی، تعدد زوجات را به چهار زن، برای هر مرد تقلیل داد، و برای انجام آن هم شرایط سختی را وضع نمود. مثل برقراری عدالت، و تأکید فرمود اگر نتوانید عدالت بین آنها را مراعات کنید، پس حتماً از یک همسر تجاوز ننمایید. بر اساس این قاعدۀ روشن، همسران متعه و ملک یمین هم جزء چهار زن محسوبند. پس هیچ مردی در زمان واحد، با مراعات عدالت بین همسران، نمی‌تواند و نباید بیش از چهار همسر داشته باشد، در همین آیه 24 نساء خطاب به مردان تأکید می‌کند که از دائره عفت خارج نشوند و مرتکب فحشاء نگردند ـ مُّحْصِنِينَ غَيْرَ‌ مُسَافِحِينَ.
و در آیه 25 می‌فرماید با دختران جوان اهل ایمان که از خود شما هستند، و ملک یمین هستند ازدواج کنید. پس ملک یمین تنها زن اسیر جنگی نیست، بلکه از درون جامعه ایمانی و از میان خود اهل ایمان است. منتهی در مقایسه با محصنات نساء، از وضع مالی و اجتماعی پایین‌تری برخوردار است که به همین جهت خدای تعالی مردان را به ازدواج با آنها و تعالی دادنشان از طبقه‌یی دون‌تر به مرتبه‌یی بالاتر تشویق فرموده است.
البته ناگفته نماند که ملک یمین، همۀ زنانی را شامل می‌شود که به نحوی به جامعه ایمانی مسلمانان تعلق دارند یا تعلق پیدا می‌کنند، مثل زنانی که در هر وقتی از اوقات به جامعه اسلامی پناهنده می‌شوند، و بعضاً شوهران غیر مسلمان خود را رها می‌کنند. این گونه زنان، با نوعی تعهد (یمین) که بیشتر مبنای اخلاقی دارد، در خانه‌یی از خانه‌های مردان مسلمان استقرار می‌یابند، و ضمن عقد قرار داد دو جانبه، زیر پوشش حمایتی مرد قرار می‌گیرند، و اگر مایل باشند می‌توانند به عقد ازدواج همان مرد هم درآیند. و اینها همه برای سهولت و آسانی امور و نیز تنظیم روابط خانه و اجتماع است، تا هر کسی جایگاه فردی و خانوادگی و اجتماعی خود را به خوبی بداند و بشناسد و نیز دیگران نسبت به آن واقف گردند. و چارچوبهای اخلاقی ـ انسانی هم، برپایۀ داده‌ها، یافته‌ها و تجربه‌های اجتماعی بشر مراعات گردد، که همه، قطعاً در اوامر و نواهی الهی، در خلال آیات منزله، لحاظ شده است.
بناءبراین اگر پیشوایان گروهی به اسم داعش فرمان به بهره کشی و تجاوز و سپس قتل چنین دختران و زنانی را، تحت عنوان اینکه ملک یمین هستند، صادر می‌کند، اولاً ناشی از کج فهمی است از آیات کتاب حکیم و ثانیاً توجیه جنایات ضد بشری است که از آنها بروز می‌کند و به انجامش اقدام می‌نمایند، ثالثاً به جهت این است که اینها اصلاً مسلمان نیستند و به تحریک و با برنامه قدرتهای بزرگ شکل گرفته‌اند تا از مسلمانها نسل کشی نمایند و چهرۀ تنها کتاب تحریف نشدۀ الهی را کریه و ضد حقوق انسان نشان دهند. دلیل بر این مدعا این است که اکثر افراد این گروه، خارجی، اجنبی و غیر مسلمان هستند که به صورت مزدوران و مرتزقه، از نقاط دیگر دنیا، که کشورهای غیر اسلامی هم هستند، به این منطقه آمده‌اند، مثل استرلیا، اسپانیا، پرتقال، انگلستان، دانمارک، هلند و مانند اینها. بناءبراین نه خطاء مفسران در فهم از ملک یمین معیار ما در درک آیات کتاب است و نه عمل غیر انسانی و مغایر با حکمت و رحمت الهی. خدای تعالی برای همۀ بندگان آسانی و راحت خواسته است نه سختی و تنگی؛ يُرِ‌يدُ اللَّـهُ بِكُمُ الْيُسْرَ‌ وَلَا يُرِ‌يدُ بِكُمُ الْعُسْرَ‌ (بقره 185)،اراده خدا بر این نیست که برای شما ایجاد تنگنا کند بلکه می‌خواهد که شما را پاکیزه گرداند؛ مَا يُرِ‌يدُ اللَّـهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَ‌جٍ وَلَـكِن يُرِ‌يدُ لِيُطَهِّرَ‌كُمْ (مائده 6) و نیز در دین و دینداری شما هیچ تنگنایی ننهاده است؛ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَ‌جٍ (حج 78)

نماز و روزۀ زن حائض
پرسش 2 : دکتر صبحی در مورد حرمت نماز و روزه بر بانوان حائض، نظری مخالف ابراز داشته و معتقد است چنین منعی در قرآن وجود ندارد و نماز و روزة بانوان در هر حالتی درست و صحیح است بلکه تنها حکم زمان حیض، مربوط به عدم مقاربت است که در قرآن ذکر شده است. البته بنده پس از جستجو در تراث تاریخی به کتاب «تنکیس الاصنام» هشام بن محمد الکلبی (204هـ) برخوردم که دربارة عادات جاهلی قبل از اسلام و رابطة اعراب با بتها است. در این کتاب اشاره شده که زنان در حالت محیض از نزدیک شدن به کعبه و اصنام داخل آن منع می‌شدند، بعید نیست آثار چنین رفتاری بعدها در فقه منعکس شده باشد.

به نظر می‌رسد آقای دکتر صبحی منصور در پاره‌یی از موارد از حد اعتدال خارج می‌شود. مسائلی در فقه پایه‌گذاری شده که هم مبنای قرآنی دارد و هم مستند به روایات متواتره و سنت قطعیه است. مثلاً وقتی درباره روزه داشتن می‌گوید: «فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا»(184 بقره) و درآیة 222 بقره می‌فرماید: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى»، و در لغت اذی را به ضرر یسیر، یا: قذَر یؤذی، یا به قول راغب در مفردات «فسُمّیَ ذلک اذیً باعتبار الشرع و باعتبار الطب علی حسب ما یذکره اصحاب هذا الصناعه»(یعنی صناعة الطب)
پس «محیض» یک مرض است و طبق آیة 185 بقره خداوند روزه را بر مریض و مسافر واجب نساخته است زیرا «يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» آنچه از این بیماری، زنان، خود باز می‌گویند، کسالت و ناتوانی و ضعف و حالتی از افسردگی است. و خدای تبارک و تعالی در شأن منافقان می‌فرماید: «وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَةِ قَامُواْ كُسَالَى يُرَآؤُونَ النَّاسَ» پس با ضعف و کسالت، کسی نباید داخل نماز گردد. و نیز ضرورت وجود طهارت مرد و زن در نماز. و اما از سوی دیگر، قرآن کلام خدا است نه مجموع یا گردآوری عادات مردم دوران جاهل. و چون مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ است، حتماً سنت‌های انبیاء پیشین را مورد تأیید قرار می‌دهد.

پرسش 3 : پیرامون سؤال قبلی دربارة حرمت نماز و روزه بر حائض و بیان نظر دکتر صبحی، حضرتعالی از دچار «اذی» بودن حائض نام برده و اینکه این از مصادیق مرض است و داخل در حکم تأخیر روزه به زمانی دیگر. لکن چنین استدلالی دربارة نماز درست به نظر نمی‌آید چون نماز مریض همچنان پابرجاست و فقط در کیفیت ظاهری تغییر می‌کند. بناءبراین به نظر می‌رسد که اگر روزه بر حائض حرام باشد در مورد نماز چنین چیزی صحت نداشته باشد.

آری نماز مریض پابرجاست اما با طهارت. این مطلب در آیة 6 سورۀ نساء به صراحت بیان شده است که بعد از توضیح کیفیت ساختن وضوء، می‌فرماید: «وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ» تا آخر آیه که تأکید می‌کند خداوند برای شما ایجاد حرج و تنگی نمی‌کند بلکه پاکیزگی شما را خواهان است.
بناءبراین طهارت در نماز شرط لازم است. و خداوند هم نه عسر می‌خواهد و نه حرج، حال که این عبد برای پاک کردن خود راهی ندارد و این یک مرض پیوسته است تا چند روز که مانع پاکی حتی در طول یک نماز می‌شود، کلاً نماز را از او ساقط می‌کند. اما زنان حائض می‌توانند به جماعت در مساجد حاضر شوند و در صفوف آخر بایستند. یعنی جایگاه مخصوصی داشته باشند و اگر دچار عسر و حرج نشوند و بر بیماری‌شان افزوده نگردد، حرکات را هم با سایر مصلین انجام دهند، ولی این هرگز نماز نیست و نباید هم به نیت نماز انجام گیردند و فرمود الاسلام یجُبُّ ما قبلَه. آری این یک امر دوجانبه است.

طلاق
پرسش 4 : طلاق در دست مرد است یا زن؟

طلاق به حکم خدای تعالی به دست مرد است (بقره 231، 232، 236، طلاق 1) مگر آنکه از شروط ضمن عقد به عهدة زن گزارده شود.

لِعان
پرسش 5 : راجع به آيات سورة نور: ‏در اين آيات اشاره به مبحث «لعان» شده است و اين دستور تنها براي مرد و‏ ‏عليه زن قرار داده شده است اين دستور، دستوري است مردانه؟ آيا زنان نيز‏ ‏مي‎توانند لعان را بر عليه شوهرانشان انجام دهند؟ اگر زني شوهرش را در‏ ‏حال ارتكاب زنا ديد و يقين پيدا كرد كه عملش زناست (مثلاً زناي شوهر با‏ ‏خواهر زن يا مادر زن ) ولي شاهدي پيدا نكرد تكليفش چيست؟ ‏ ‏

لعان یک رسم جاهلی بوده است که مورد نهی خداوند قرار گرفته است. غرض غایی خداوند در بسیاری از احکام اخلاقی، فاش نشدن مکاره و بدی‌ها در سطوح جامعه بوده است. از جمله فحشاء. حالا فرض را بر این بگذاریم که زنی شوهرش را در چنین حالتی دید، شاهد می‌خواهد که قضایا را به دادگاه بکشاند تا چه بشود؟ آبرو برای چه کسی از این خانواده باقی می‌ماند. قاضی چه حکم می‌دهد؟! اگر حکم به سنگسار دو طرف داد، این زن دلش خشنود می‌شود؟ اگر چه رجم و سنگسار از احکام قرآن نیست. در آیات 6 تا 9 سورة نور، خدای تعالی روشی را برای روشن شدن موضوع در وقوع فحشاء ذکر فرموده که به وضوح حکایت از عدم پیگیری و پناه بردن به عفو دارد. و روش رسول اکرم (ص) نیز چنین بوده است. وی اجازه نداد ایمان آورندگان، سوابق بدکاری و تبهکاری مردمانی را به رخ بکشند که به اسلام گرویده بودند و فرمود الاسلام یجُبُّ ما قبلَه. آری این یک امر دوجانبه است.

قضاء زن
پرسش 6 : آیا زن می‌تواند قاضی باشد؟

زنان می‌توانند همة مسؤولیت‌های حکومتی را بر عهده گیرند. مثل ریاست جمهوری، منصب قضاء، وکالت، نمایندگی مجلس، و مانند اینها. آیات عدیده در کتاب خدا بر این امور صراحت دارد. مثل 124 نساء، 97 نحل، 45 نجم، 195 آل عمران، 40 غافر، 13 حجرات، 35 احزاب.

ازدواج موقت و شرایط آن
پرسش 7 : با سلام نظر استاد راجع به ازدواج موقت در اسلام و شرایط آن چیست؟

با سلام و طلب توفیق در بیان درست آیات کتاب، در خصوص نکاح موقت من از خود نظری ندارم و از آنچه در کتاب خدا آمده و وحی مستقیم است بر رسول برگزیده و برانگیخته او، تبعیت می‌نمایم. إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ (انعام 50) بر این پایه می‌گویم، حکم نکاح موقت در قرآن آمده، ولی هیچ تفاوتی بین این نکاح و نکاح دائم در حقوق طرفین قائل نگشته است. فقط ازدواجی است با مدت معین. پس زن، اگر در آن مدت باردار شد، فرزند او از همۀ حقوق برخوردار است، یعنی ارث هم می‌برد. و اگر شوهر در این فاصله فوت کرد، زن هم ارث و هم نفقه می‌برد. و پس از پایان مهلت نکاح، زن حتماً باید عده نگه دارد. و مراعات سایر مسائلی که بر ازدواج دائم حمل می‌شود بر طرفین واجب و الزام است. بناءبراین آنچه امروز به نام نکاح موقت در میان ما جاری است، یک زنا و فحشاء رسمی است که خواسته‌ایم آن را شرعی هم جلوه دهیم. ضمناً جزء چهار نکاح حلال هم به حساب می‌آید یعنی اگر کسی با زنی نکاح موقت یعنی زمان دار کرد، همسر موقت او جزء چهار ازدواج مجاز در قرآن محسوب می‌گردد، نه اضافه و ماوراء آنها. پس این گمان هم در میان ما غلط است که چهار زن شرعی رسمی می‌توانیم داشته باشیم و تعداد بی‌شمار یا غیر النهایه، همسران با نکاح موقت یا متعه.

اجازۀ ازدواج
پرسش 8 : آیا اجازة پدر و جد پدری در ازدواج شرط است؟

اگر دختر خانه باشد، در صورت رضای خود دختر به ازدواج با طرف معین، اجازة پدر یا جد پدری و اگر نبودند مادر و یا جد مادری و در صورت فقدان مادر بزرگ (جدة مادری) شرایط صحت نکاح است. ولی اگر دختر راضی نباشند، اجازة آنها کارساز نیست و نکاح فاقد یکی از اصلی‌ترین شرایط صحت است. ولی اگر مطلقه باشد یا شوهرش فوت شده باشد، در ازدواج مجدد اجازۀ والدین یا جدین شرط صحت نکاح نیست. به آیة 25 سورة نساء توجه کنید. دایرۀ اذن را به همة اهل دختر توسعه داده است، از زن یا مرد. شرایط در نکاح همیشه به گونه‌یی است که وقتی رضای خود دختر حاصل باشد، اهل او اذن خواهند داد.

ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان
پرسش 9 : چرا با اینکه کودک در دامان مادر پرورش می‌یابد، و سلامت کامل اخلاقی و فکری مادر مهم‌تر از پدر است، با این حال مرد مسلمان می‌تواند با اهل کتاب تزویج کند ولی زن مسلمان نمی‌تواند جز با مرد مسلمان ازدواج کند؟

در خصوص ازدواج زنان و مردان مسلمان با غیر مسلمان‌ها در قرآن کلیاتی هست. از این اصول و کلیات چنین نتیجه‌گیری می‌شود که دین اسلام در هدایت بشر، دین خاتم است، و هدفش ایجاد امت واحد است. به این معنا که سرمایه‌های مادی و معنوی بشر، نباید صرف خرابی، تباهی، فساد، ویرانی و نابودی وجنگ، قتل و غارت و برقراری بی‌عدالتی و استبداد شود.
امروز نشانی از این هدف‌گیری قرآن در میان مسلمان‌ها به چشم نمی‌خورد. بناءبراین ما اگر از این مسائل صحبت می‌کنیم، و یا به شُبُهات پاسخ می‌دهیم، بحث ما در یک فضاء غیر عملی و انتزاعی صورت می‌گیرد، اما به این امید که روزی فرا رسد که نه تنها مسلمین جهان، بلکه همۀ آحاد بشر به این نقطه برسند که عُمر و دستاوردهای مادی و معنوی خود را صرف فرهنگ سازی و تعالی بخشیدن به اخلاق انسانی، و عمران و آبادانی مجامع، و حصول سعادت و نیک‌بختی نماید.
بر این پایه، حرکت به سوی این مقصد متعالی، باید از یک نقطۀ بسیار مهم شروع شود، و آن کانون خانواده است. حال مرد یا زن مسلمان، یعنی کسی که مربّی (مربا) به تربیت قرآن و مَهدِی (هدایت شده) به هدایت الهی است، باید در تشکیل خانواده، قبل از هر چیز، اهداف تعریف شده در مکتب خود را، که به تمام آنها ایمان آورده، و همه را درست و حق و صحیح می‌داند، در نظر بگیرد، و از ازدواج، رشد وکمال و توسعۀ آن مبانی، و انتقالشان به نسل‌های بعد را بخواهد. در این قضیه و در این اراده و خواستن، بین زن و مرد تفاوتی نیست، و قرآن کریم هم، بین این دو عنصر اختلافی قائل نشده است.
انتخاب همسر از منظر قرآن
«الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَات وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»(نور 26)
ناپاک زنان برای ناپاک مردان، و ناپاک مردان برای ناپاک زنان و پاک زنان برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنان هم اینان مبراء هستند از آنچه (دیگران در حق ایشان) می گویند مر ایشان راست آمرزش و روزی با کرامت
«وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»(بقره 221)
و نکاح نکنید با زنان مشرک تا آنکه ایمان آورند و زن خدمتکار مؤمن بهتر است از زن مشرک هر چند شگفت زده کرده باشد شما را و (دختران خود را) به نکاح مشرکان در نیاورید تا آنکه ایمان آورند. و هر آینه مرد خدمتکار مؤمن بهتر است از مشرک هر چند شگفت زده کرده باشد شما را آنان فرا می‌خوانند به سوی آتش و حال آنکه خدا می‌خواند به سوی بهشت و آمرزش، به اذن خویش و روشن می‌سازد آیات خود را برای مردم باشد که پند گیرند.
برابری زنان و مردان در ایمان و نفاق در قرآن
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»(توبه 71)
و مؤمنان مرد و مؤمنان زن برخی از ایشان کارگزاران (دوستان) بعضی دیگرند دستور می‌دهند به کار پسندیده و باز می‌دارند از فعل ناپسند و برپا می‌دارند نماز را، و اداء می‌کنند زکات را، و اطاعت می‌کنند خدای را و رسولش را هم اینان را رحمت کند خدای، همانا خدا عزیزی حکیم است.
«وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(توبه 72)
وعده فرموده است خدای مؤمنان مرد و مؤمنان زن را بهشت‌هایی که جاری است از زیر (درختانش) جوی‌ها، جاودانگانند در آنها و مسکن‌های پاکیزه در باغ‌های همیشگی و خشنودی از سوی خدا بزرگترین (پاداش) است این همان رستگاری عظیم است.
«الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَينْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيقْبِضُونَ أَيدِيهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»(توبه 67)
مردان منافق و زنان منافق، همه از يک گروهند! آنها امر به منکر، و نهي از معروف مي‌کنند؛ و دستهايشان را (از انفاق و بخشش) مي‌بندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نيز) آنها را فراموش کرد (،و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به يقين، منافقان همان فاسقانند!
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِي حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ»(توبه 67)
خداوند به مردان و زنان منافق و کفار، وعده آتش دوزخ داده؛ جاودانه در آن خواهند ماند ـ همان براي آنها کافي است!ـ و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته؛ و عذاب هميشگي براي آنهاست!
با توجه به این مقدمة مختصر و آیات بینات، زن و مرد مؤمن به قرآن، باید همۀ اهداف تعریف شده را در ازدواج مطمح نظر قرار دهند. اگر برای زن یا مرد مسلمان مؤمن، در ازدواج با زن یا مرد غیرمسلمان، این اهداف قابل وصولند، بلامانع است، و قرآن کریم مخالفتی با اصل ازدواج ندارد. ولی متأسفانه امروز می‌بینیم که در ازدواج‌های خودِ مسلمان‌ها (زنان و مردان) با یکدیگر، مقاصد هدایت الهی کاملاً یا بعضاً به دست فراموشی سپرده شده و عنایتی در عمل و گفتار به آنها نمی‌شود! این ازدواج‌ها، اگر به طلاق منجر نشود، که مع‌الاسف رشد چشمگیری دارد، پیوسته همراه با کشمکش و بگو مگو و جدال و اختلاف است، این وضعی است که اغلب خانه‌ها و خانواده‌های مسلمان دچار و دستخوش آنند. شاید اندیشۀ ازدواج با غیرمسلمان‌ها از همین وضع نابسامان ناشی شده است، و این گمان قوت گرفته که غیرمسلمان‌ها برای تأسیس زندگی مشترک و تشکیل خانواده، بهتر و مناسب‌تر از خود مسلمان‌ها هستند!!
من 71 جلسه پیرامون حقوق در قرآن صحبت کرده‌ام. مرحوم پدر نیز کتابی دارند تحت عنوان «مبانی حقوق در اسلام» می‌توانید برای توضیح بیشتر به این منابع رجوع کنید. به آیة 10 سورة ممتحنه نیز نگاه کنید.
و اما یکی از دلائل تحریم ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان در فقه، غلبة مرد بر ارکان خانه و خانواده است. مثل آنچه جدیداً از اروپا وارد شده و پیش از این هم در فرهنگ مسلمان‌ها بوده است که فرزند را به نام یا شهرت پدر بخوانند. و قرآن هم فرموده است: «ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ» (احزاب 5). در اروپا و آمریکا که قضیه واقعاً غیر منصفانه است که وقتی زن ازدواج می‌کند، نام خانوادگی او باید عوض شود، و از آنِ شوهرش را اتخاذ کند. و هویت خانوادگی خود را به دست فراموشی بسپارد. گرچه این سنت در عرف و محاورات ما وارد شده، ولی در قوانین ما، زنان هنوز مالک هویت خانوادگی خود هستند.
زنان در قرآن
زنان پاکیزه همیشه در اندیشه‌اند تا فرزندانی را بر موازین و معیارهای هدایت الهی تربیت نمایند.
«إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(آل‌عمران 35)
(به ياد آوريد) هنگامي را که همسر «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براي تو نذر کردم، که «محرر» (و آزاد، براي خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، که تو شنوا و دانايي!
زنانی که ایمان به خدا و آخرت دارند، می‌توانند در سخت‌ترین شرایط و بدترین موقعیت‌ها و آشفته‌ترین محیط‌ها، فرزندانی تربیت کنند که حتی به مقام نبوّت و رسالت ارتقاء یابند.
«وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ ينْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ»(یوسف 21)
و آن کس که او را از سرزمين مصر خريد [= عزيز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وي را گرامي دار، شايد براي ما سودمند باشد؛ و يا او را بعنوان فرزند انتخاب کنيم!» و اينچنين يوسف را در آن سرزمين متمکن ساختيم! (ما اين کار را کرديم، تا او را بزرگ داريم؛ و) از علم تعبير خواب به او بياموزيم؛ خداوند بر کار خود پيروز است، ولي بيشتر مردم نمي‌دانند!
«وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَينٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ ينْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يشْعُرُونَ»(قصص 9)
همسر فرعون (چون ديد آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشيد شايد براي ما مفيد باشد، يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم!» و آنها نمي‌فهميدند (که دشمن اصلي خود را در آغوش خويش مي‌پرورانند)!
زنان بد اخلاق شهر پیوسته در صدد سخن چینی و تهمت و افتراء بودند.
«قَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»(یوسف 30)
(اين جريان در شهر منعکس شد؛) گروهي از زنان شهر گفتند: «همسر عزيز، جوانش [= غلامش‌] را بسوي خود دعوت مي‌کند! عشق اين جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گمراهي آشکاري مي‌بينيم!
ذکر مقام و جایگاه زنی که به خردمندی پادشاهی می‌کرد و به هوشیاری و فرهیختگی ایمان آورد.
«إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيتْ مِنْ كُلِّ شَيءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ»(نمل 23)
من زني را ديدم که بر آنان حکومت مي‌کند، و همه چيز در اختيار دارد، و (به خصوص) تخت عظيمي دارد!
زن لوط از ناپاکان وعصیان‌گران بود و بدین سبب از تبعیت لوط و سیر الی الله واماند.
«فَأَنْجَينَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ»(نمل 57)
ما او و خانواده‌اش را نجات داديم، بجز همسرش که مقدر کرديم جزء باقي‌ماندگان (در آن شهر) باشد!
ذکر دو پیامبری که زنانشان از پیروی‌شان سرپیچی کردند و در اتخاذ سیره و تبعیت از آنها خیانت نمودند!
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَينِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَينِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يغْنِيا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»(تحریم 10)
خداوند براي کساني که کافر شده‌اند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستي دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولي به آن دو خيانت کردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودي به حالشان (در برابر عذاب الهي) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه کساني که وارد مي‌شوند!»
نمونة زنی که شوهرش فاسد است ولی خود اهل ایمان است و پرهیز و جهاد، و عمل صالحش را از عمل طالح شوهر جدا ساخته و اجر خویش را از خدا طالب است.
«وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»(تحریم 11)
و خداوند براي مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‌اي براي من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايي بخش!»
نمونة مردی که زنش فاسد است، اما فسادآن زن، مانع وصول مرد به مقام نبوت و رسالت نمی‌شود! بلکه آن زن است که از کسب کمالات انسانی، و ترفُّع به مقام خلیفه اللهی، و ورود به آستانۀ قُرب خداوندی باز می‌ماند!
«قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيهَا لَنُنَجِّينَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ»(عنکبوت 32)
(ابراهيم) گفت: «در اين آبادي لوط است!» گفتند: «ما به کساني که در آن هستند آگاهتريم! او و خانواده‌اش را نجات مي‌دهيم؛ جز همسرش که در ميان قوم (گنهکار) باقي خواهد ماند.»
مطلب دیگر آنکه خوبی یا بدی زن و شوهر، و پدر و مادر، محدود به وجود خود آنها نمی‌گردد، بلکه تا نسل‌ها بعد آثار اعمال و اخلاق خوب و بدشان به جا خواهد ماند، و علاوه بر اثرات ماندگار، بازتاب‌های خوب یا بد فوری و آنی هم در جامعه دارد.
گذشته از اینها می‌دانیم که بعد از نهضت بیداری و تجددگرایی غرب که «رنسانس» نام گرفت، زنانِ آن خطه ـ اروپا و آمریکای مرکزی ـ جهت کسب حقوق برابر با مردان، در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و خانواده، مبارزاتی را شروع کردند. نتیجۀ این کوشش‌ها، که هنوز هم ادامه دارد، چندان چشمگیر و قابل قبول زنان نبوده و نیست. اما از سوی دیگر آثار سوئی را در پی داشته است، از جمله متلاشی شدن کانون خانواده، و به دنبال آن، کاهش محبت و تربیت نسبت به فرزندان و سایر خویشان، و بروز بیماری‌های روح و روان، افسردگی، خودکشی‌ و مانند اینها، ونیز استفادۀ ابزاری از جنس زن، خصوصاً در تبلیغات تجاری و خوش گزرانی‌های گردشگری.
اما نظر پیامبران الهی نسبت به زنان، به گونه‌یی دیگر بوده است. به ویژه قرآن کریم، ضمن برابر دانستن زن با مرد، در شخصیت و آفرینش و عبادات و حتی حقوق ـ همۀ حقوق ـ اما مسؤولیت‌های متفاوتی برای دو عنصر زن و مرد تعیین فرموده و برای زن‌ها تخفیف‌هایی در انجام وظایف و امور محوّله قائل شده است. ولی با این حال احترام افزون‌ترشان را از مردان و جامعه خواسته است.
و اما در خصوص ازدواج، به جهاتی که امروز هم علم روانشناسی ثابت کرده است، و مربوط به توانمندی‌های جسمی مرد هم می‌شود، غلبۀ اندیشة مرد در کانون خانواده بیشتر است. ازینرو گرچه بسیاری از خصوصیت‌های اخلاقی، و حتی لهجه در گویش را فرزندان از مادر می‌آموزند، ولی در جهت‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی و اعتقادی، به سمت پدر گرایش پیدا می‌کنند.
آیه‌یی که در قرآن نهی از نکاح با غیر مؤمن است، زن و مرد را شامل می‌شود، و از نکاح اهل کتاب هم نمی‌گوید، بلکه سخن از مشرکین و مشرکات است که هم در میان مسلمان‌ها هستند هم در میان سایر اهل کتاب و هم در بین کفار ـ در آیۀ 221 بقره که پیش از این آوردیم، مبنای ازدواج، ایمان، و دلیل عدم ازدواج، شرک است.
بناء بر آنچه در این آیه مذکور است، ازدواج در میان خود مسلمان‌ها هم دچار اشکال می‌شود، زیرا شرک، به طور گسترده، در اعتقادات و اعمال دینی ما به وضوح مشهود است. اگر قرار است جامعه‌یی سعادتمند بوجود آید، باید نسل‌های متوالی تربیت شوند، و اساس و برنامه تربیتی آنها ثابت، محکم، عقلی، علمی، اخلاقی، عملی و همه جانبه باشد. و چنین نسل‌هایی جز با هماهنگی فکری و اعتقادی والدین به زیور اخلاق انسانی مزین نخواهند شد. و این وحدت رویه را جز ایمان خالص به سه محور خدا، آخرت و عمل صالح بوجود نمی‌آورد. در آیة 5 سورۀ مائده، که ازدواج مردان مؤمن مسلمان را با مُحصَنات اهل کتاب مجاز می‌دارد، طبق شرائطی سخت است. یکی آنکه اجورشان توسط مردان ایتاء گردد، دیگر آنکه مردان قصد فحشاء نداشته باشند، و سوم اینکه هدف مرد مسلم، اتخاذ دوست پنهانی نباشد. و گرنه نتیجۀ عملش حبط می‌گردد، و در پایان، از زیانکاران خواهد بود.
«الْيوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»(مائده 5)
امروز چيزهاي پاکيزه براي شما حلال شده؛ و (همچنين) طعام اهل کتاب، براي شما حلال است؛ و طعام شما براي آنها حلال؛ و (نيز) آنان پاکدامن از مسلمانان، و آنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند؛ هنگامي که مهر آنها را بپردازيد و پاکدامن باشيد؛ نه زناکار، و نه دوست پنهاني و نامشروع گيريد. و کسي که انکار کند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه مي‌گردد؛ و در سراي ديگر، از زيانکاران خواهد بود.
نکتة بعد این که اگر واقعاً شرایطی پیش آمد که زن مسلمان ـ که البته مسلمان حقیقی باشد ـ «أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»(انفال 74و75) ـ نه اسمی، مثل اغلب مسلمانان امروز که به مبانی دین خود پایبند نیستیم ـ مجبور به ازدواج با مرد غیر مسلمان شد، آنگاه می‌تواند ضمن شرایط لازم در عقد نکاح، با شوهر غیرمسلم خود شرط کند که تربیت ایمانی ـ دینی فرزندان به عهدۀ زن باشد. اما از طرف دیگر جالب است که مسلمانان شیعه و سنی حاضرند با مشرکین و مشرکات اهل کتاب ازدواج کنند، ولی امکان ندارد به نکاح فیما بین رضا دهند. من تا کنون نکاح یک مرد سنی با یک دختر شیعه یا برعکس را ندیده یا نشنیده‌ام. آنچه امروز به عنوان ازدواج در میان ما جاری است کاملاً شکل صوری دارد، و از آن برنامه و محتوایی که خالق متعال و رب کریم در قرآن مجیدش ترسیم فرموده کاملاً تهی است. به همۀ آیات مربوط به نکاح توجه کنیم تا به این حقیقتِ روشن بهتر واقف شویم.
مهمترین اهداف ازدواج در قرآن
نهادینه کردن قرار و آرامش، تعمیق مودت و دوستی عاقلانه و عاشقانه، و ایجاد رحمت و مهربانی بین زن و مرد است، و اینها همه از آیات و نشانه‌های آفریدگار جهانیان است.
«وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيهَا وَجَعَلَ بَينَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يتَفَكَّرُونَ» (روم 21)
و از نشانه‌هاي او اينکه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در کنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه‌هايي است براي گروهي که تفکر مي‌کنند!
از دیگر اهداف برجسته و متعالی قرآن کریم، در امر نکاح و تشکیل خانواده، تولید مثل، بقاء نسل و نیکو تعلیم دادن و به اخلاق حَسَن و عظیم تربیت کردن است.
«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير» (شوری 11)
او آفريننده آسمانها و زمين است و از جنس شما همسراني براي شما قرار داد و جفتهايي از چهارپايان آفريد؛ و شما را به اين وسيله [= بوسيله همسران‌]زياد مي کند؛ هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بيناست!
آفرینش زن و مرد از یک گوهر است و طَیِّ گُزَرِ دنیا، به عنوان قرارگاه موقت و رسیدن به امانت خانة آخرت تعبیر شده است.
«وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يفْقَهُونَ»(انعام 98)
او کسي است که شما را از يک نفس آفريد! و شما دو گروه هستيد: بعضي پايدار (از نظر ايمان يا خلقت کامل)، و بعضي ناپايدار؛ ما آيات خود را براي کساني که مي‌فهمند، تشريح نموديم!
تأکید بر یکی بودن گوهر انسان در آفرینش، و تکرار این حقیقت که یکی از مقاصد عالیۀ زوجیت، احساس آرامش در کنار یکدیگر است، و آنگاه سپاسگزاری از پروردگار که فرزند صالح عطاء فرماید.
«هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيسْكُنَ إِلَيهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ»(اعراف 189)
او خدايي است که (همه) شما را از يک فرد آفريد؛ و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بياسايد. سپس هنگامي که با او آميزش کرد، حملي سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهاي خود ادامه مي‌داد؛ و چون سنگين شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند «اگر فرزند صالحي به ما دهي، از شاکران خواهيم بود!»
در این چهار آیه، همان‌گونه که در عناوینش ذکر شد، نکتۀ اساسی که توجه بشر را بدان معطوف می‌دارد، یکی بودن گوهر وجود زن و مرد است. زن و مرد از یک نفسند، و از یک گوهر واحد آفریده شده‌اند و در خلقت آنها هیچ وجه تمایز انسانی و بشری لحاظ نشده است. باید در کنار هم به سکون و آرامش برسند، و هرگاه نهاد خانواده به آرامش رسید، جامعه به صلح و همزیستی حقیقی دست یافته است، و سرمایه‌های مادی و معنوی او تماماً در راه اعتلاء و کمال و دست یافتن به مقام شامخ انسانی، هزینه می‌گردد.
چرا با کافران ازدواج نکنیم
دوست دارند ما هم بمانند ایشان کافر باشیم.
«وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ حَتَّى يهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيا وَلَا نَصِيرًا»(نساء 89)
آنان آرزو مي‌کنند که شما هم مانند ايشان کافر شويد، و مساوي يکديگر باشيد. بنابر اين، از آنها دوستاني انتخاب نکنيد، مگر اينکه (توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمايند. هرگاه از اين کار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند،) هر جا آنها را يافتيد، اسير کنيد! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانيد! و از ميان آنها، دوست و يار و ياوري اختيار نکنيد!.
دوستی مؤمنان با کافران، موجب می‌گردد حضرت باری حجت بر ضد اهل ایمان اقامه کند.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا»(نساء 144)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! غير از مؤمنان، کافران را ولي و تکيه‌گاه خود قرار ندهيد! آيا مي‌خواهيد (با اين عمل،) دليل آشکاري بر ضد خود در پيشگاه خدا قرار دهيد؟!
به دوستی گرفتن اهل کتاب، از یهود و نصاری، موجب هم داستانی و همراهی مؤمنان با کافران می‌گردد، آنگاه مؤمنان از دستۀ ستمگران خواهند بود.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَمَنْ يتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»(مائده 51)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! يهود و نصاري را ولي (و دوست و تکيه‌گاه خود،) انتخاب نکنيد! آنها اولياي يکديگرند؛ و کساني که از شما با آنان دوستي کنند، از آنها هستند؛ خداوند، جمعيت ستمکار را هدايت نمي‌کند
ایمان آورندگان نباید با کسانی از کافران و اهل کتاب طرح دوستی افکنند که دینشان را به استهزاء و بازی می‌گیرند.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(مائده 57)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! افرادي که آيين شما را به باد استهزاء و بازي مي‌گيرند -از اهل کتاب و مشرکان- ولي خود انتخاب نکنيد؛ و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد!
اهل ایمان نباید پدران و برادران(اعضاء خاندان) خود را به دوستی بگیرند، چنانچه کفر را بیش از ایمان دوست دارند و کفر را بر ایمان ترجیح می‌دهند. اتخاذ این خود نشانۀ ستمگری است.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(توبه 23)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! هرگاه پدران و برادران شما، کفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنها را ولي (و يار و ياور و تکيه‌گاه) خود قرار ندهيد! و کساني از شما که آنان را ولي خود قرار دهند، ستمگرند!
کسانی که ایمان آورده‌اند با دشمنان خود و خدا دوستی نهان و آشکار نکنند و نسبت به آنها اظهار محبت و مودت ننمایند، زیرا آنها به حقانیت این کتاب وآیات آن کافر شده‌اند. و نیز رسول را و شما را از خانه‌هاتان بیرون می‌رانند.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِياكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ»(ممتحنه 1)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما نسبت به آنان اظهار محبت مي‌کنيد، در حالي که آنها به آنچه از حق براي شما آمده کافر شده‌اند و رسول الله و شما را به خاطر ايمان به خداوندي که پروردگار همه شماست از شهر و ديارتان بيرون مي‌رانند؛ اگر شما براي جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت کرده‌ايد؛ (پيوند دوستي با آنان برقرار نسازيد!) شما مخفيانه با آنها رابطه دوستي برقرار مي‌کنيد در حالي که من به آنچه پنهان يا آشکار مي‌سازيد از همه داناترم! و هر کس از شما چنين کاري کند، از راه راست گمراه شده است!
در این مجموعه از آیات، ویژگی‌هایی را ذکر می‌کند که در هرکس باشد دوستی با او از طرف خالق گیتی منع شده است. اول آنکه کافران می‌خواهند مؤمنان به دایرۀ کفر بازگردند و مثل آنها باشند، دوم آنکه دایرة دوستی آنها بسته است و امکان ندارد مسلمان‌ها را در آن راه دهند، پس اگر کسی از مسلمان‌ها کوشش کرد به آن دایره ورودکند از ستمگران است. سوم آنکه دین مسلمان‌ها را به استهزاء و بازی می‌گیرند. چهارم آنکه کفر را از ایمان بیشتر دوست دارند، و این گروه از کافران ممکن است حتی پدران و برادران و خویشان اهل ایمان باشند. پنجم آنکه هم دشمن خدایند و هم دشمن اهل ایمان، و نیز دشمن حقی هستند که از جانب پروردگار آمده است. کوشش آنها اخراج رسول و اهل ایمان است از دایرۀ ایمان.
حال بنگریم به ده صفتی که پروردگار در شأن اهل ایمان از زن و مرد، آورده و هر دو را در یک مرتبه و جایگاه، و در یک ردیف و برابر قرار داده است.
«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»(احزاب 35)
به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکيبا و زنان صابر و شکيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه‌دار و زنان روزه‌دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مرداني که بسيار به ياد خدا هستند و زناني که بسيار ياد خدا مي‌کنند، خداوند براي همه آنان مغفرت و پاداش عظيمي فراهم ساخته است.
پس نه تنها در امر ازدواج، بلکه در تمام اموری که اهل ایمان نیازمند مشارکت با هم کیشان خود، و یا پیروان سایر مذاهب و ادیان هستند، به منظور حفظ اصول آزادی، عدالت، امنیت، تربیت، اخلاق، اقتصاد و وحدت خود، بهترین اقدام آن است که راهنمایی رب متعال را در این زمینه در نظر بگیرند. البته همان‌گونه که در آغاز مقال بدان اشارت رفت، فعلاً مباحثی از این دست انتزاعی است و در خلأ صورت می‌گیرد. اگر مسلمان‌ها، به حقیقت، پیرو قرآن بودند، حتماً امتی با جمعیتی بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون، باید مصداق این آیه می‌بود که «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»(آل عمران 139) ، و در هر دو گون شرایط، چه شرایط غیر ایمانی در جوامع اسلامی امروز، و چه در وضعیت مدینۀ فاضلۀ ترسیم شده توسط پروردگار عالمیان، چند ازدواج زنان مسلمان با مردان غیر مسلمان چه زیانی در بر خواهد داشت؟! و اگر زنان و دختران ما از زمرۀ «أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» باشند، حتماً قادرند مردان غیر مسلمان را به دائرۀ ایمان خود جذب کنند. تا نیت چه باشد؟!

شهادت زن
پرسش 10 : شهادت زن و مرد چگونه است در همۀ موارد با هم تفاوت دارد یا نه فقط در مواردی که قرآن گفته است؟

شهادت مرد و زن یکسان است. آنچه موجب شده است شهادت دو زن را برابر یک زن بدانند، یکی آیة ارث است که فرموده «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ» (نساء11) و دیگری بد فهمی در آیة 282 بقره که می‌گوید: «وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى….». خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم جهت استحکام امر و تقویت روحی زنان در شهادت دادن، می‌فرماید اگر دو مرد نبودند از آن کسان که از شاهد بودنشان راضی هستید، پس یک مرد و دو زن تا اگر یکی از زنان فراموش کرد، آن زن دیگر وی را یادآور سازد. بناءبراین زن دیگر در برابر قاضی شهادت زن اول را باطل نمی‌کند، و نمی‌گوید اشتباه کرده است، بلکه به همان زن که دچار لغزش و اشتباه شده تذکر می‌دهد و همان زن شاهد اول شهادت خود را در برابر قاضی اصلاح می‌کند. بناءبراین شاهدان یک مرد و یک زن هستند و زن دوم مداخله در شهادت دادن نمی‌کند، بلکه خطاء آن زن شاهد را به خود او گوشزد می‌نماید. پس شهادت یک زن با یک مرد برابر است.

استماع آواز زنان
پرسش 11 : نظر آیت الله غروی در مورد شنیدن آواز زنان چیست؟

ایشان کلاً اصل را بر توسعه اخلاق انسانی ـ اجتماعی قرآن کریم می‌نهادند و می‌گفتند یکی از موارد مورد تأکید قرآن، تعمیق عفت عمومی در سطوح مختلف جامعه است که باید توسط گرویدگان و ایمان آوردندگان نمود پیدا کند. اگر بخواهیم «استماع» آواز زنان را حرام بدانیم، به نحو اتم و اعلی باید حضور ایشان در عرصه‌های گوناگون را هم حرام بدانیم و اگر بگوییم آواز زنان، مردانی را که در دلهاشان بیماری دارند (طبق گفته قرآن) به انحراف اخلاقی می‌کشاند، باید طرف مقابل را هم وارد این قضیه کنیم و بگوییم آواز مردان هم بر زنانی که در دل مرض دارند تأثیر سوء دارد پس باید هر دو را حرام بدانیم. قرآن کریم زنان پیامبر را خصوصاً و همۀ زنان اهل ایمان را عموماً از اینکه با ناز و کرشمه صحبت کنند بازمی‌دارد ولی آواز از این دست نیست، یعنی متضمن ناز و کرشمه نیست. بلکه بیشتر سوز و گداز عاشقانه است.

پرسش 12 : آیا ایشان خود به آواز زنان گوش می‌دادند؟

بله ولی نه اینکه وقتی را به این کار اختصاص دهند، بلکه در سفرها اگر آهنگی از رادیو و ضبط اتومبیل پخش می‌شدگوش می‌دادند، راجع به شعر و خواننده و آهنگ آن نظر می‌دادند. ایشان خیلی علاقه داشتند اخبار را از یکی از فرستنده‌های کشورهای عربی و بیشتر مصر گوش دهند. در جریان این کار، با آواز «ام کلثوم»، مشهورترین و پرآوازه‌ترین خوانندۀ زن عرب آشنا شدند و به آواز او گوش می‌دادند. و این هم در اوقاتی بود که زودتر از شروع اخبار رادیو را روشن می‌کردند.

زدن زنان و آیه 44 سوره ص
پرسش 13 : تحیت و سلام امیدوارم در صحت و سلامت روحی و جسمی خوبی باشید. اخیراً به آیه‌یی برخوردم که مرتبط به حقوق زنان بود و طبق معمول چون به حقوق زنان تنه می‌زد، داد مستشرقین و اسلام ستیزان از یک طرف و زنانی که خوب البته سؤال در این زمینه بیشتر از مردان برایشان ایجاد می‌شود از طرف دیگر بلند شده است. آیه 44 سوره صاد: وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ ۗ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا ۚنِّعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ مترجم کتاب نفیس قرآن مبین ترجمه‌یی متفاوت ارائه داده است و گفته است که «ضَرَبَ بِهِ» یعنی به زخم خود بزن. در زیرنویس نیز این نوع ترجمه را به مرحوم حاج آقا (غروی) نسبت داده‌اند. خیلی دوست دارم جزییات این ترجمه را بدانم. ممنون می‌شوم که بیشتر توضیح بدهید.

از اشکالاتی که مراکز مدافع حقوق بشر به طور عموم و حقوق زنان به طور اخص به قرآن وارد کرده‌اند مفاد آیه 44 سوره ص است. و البته این دسته از معترضان صاحب حقند. چون اکثر قریب به اتفاق مفسران این آیه را به نافرمانی همسر ایوب، که خود واقعه‌یی ساختگی و دروغ پندارانه است، مربوط دانسته و گفته‌اند: چون ایوب سوگند خورده بود که به همسرش یکصد ضربه چوب یا تازیانه بزند، خدای تعالی راه گریزی به او بنمود تا هم به سوگند خود وفاء کرده باشد، و هم همسرش را مضروب به ضرب شدید نساخته باشد، و هم او را تأدیب کرده باشد. اینگونه تفسیر مفسران نتیجه‌یی جز ضایع کردن قرآن و مخدوش ساختن کلام الهی نداشته است، مضافاً بر اینکه حاکی از بی‌توجهی به مضامین آیات الهی است، که همه برای هدایت بشر در هر عصری نازل شده‌اند. مفسران ما باید بر این نکته عنایت می‌داشتند که سخن خالق هستی با بشر نمی‌تواند حاوی مفاهیم بی‌ارزش و لاطائل باشد، زیرا کلامی است در راهنمایی انسان به سوی زیستنی در خور مقام والای انسانی او، و در شأن جایگاه خلیفة اللهی او.
از طرف دیگر اگر با قدری امعان نظر در ساختار جملات آیات می‌نگریستند، متوجه مفاهیم عالیه آنها می‌شدند و دچار این همه افسانه سرایی متأثر از متون و روایات منتسب به یهودان نمی‌گشتند.
مجموع آیات مربوط به بیماری ایوب و شفاء خواستن او از خدا، در مجلد دوم آدم از نظر قرآن، صفحۀ 372 تا 388، به تفصیل آمده است. هیچ یک از مطالبی که مفسران گفته‌اند مربوط به این آیات نیست و معلوم نیست چگونه جرأت یافته‌اند این خرافات را به صورت افتراء، به خدا و رسول نسبت دهند!! خدای متعال روش درمان بیماری‌های جسم و روان را به ایوب تعلیم می‌دهد.
«ای ایوب اکنون که گرمای بدن تو افزون از اندازه شده، باید پاهای خود را در آب سرد فروبری، و شربتی که از گیاهان ساخته می‌شود بنوشی.»
این بیماری مُسری که باید حصبه بوده باشد، موجب شده بود، اهل و پیروانش، از اطراف او پراکنده شوند و به او نزدیک نگردند. اما وقتی ایوب تابع نظام اسباب شد، حال وخیمش رو به بهبود گزارد و موجب شادمانی اهل و پیروانش گردید.
پس ای ایوب، شربت را اینگونه بساز که دسته‌یی از گیاهان دارویی برگیری و بهم زنی و مخلوط کنی، آنگاه بنوشی و از این فرمان سرپیچی ننمایی. ما او را بنده‌یی شکیبا یافتیم و نیز کسی که پیوسته در همه کارها روی کردش به سوی ما است.
«وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ، ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ، وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ، وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص 41 تا 44)
در این آیات هیچ اشاره‌یی به نافرمانی همسر ایوب نشده و نیز خبری از سوگند ایوب دائر بر زدن همسر نیست. مفسران ما حتی به لغت هم مراجعه نکرده‌اند، «حنث» به معنای «گناه و نافرمانی» است. البته در معنای «تخلف از سوگند» هم آمده است که ذیل مفهوم مطلق «نافرمانی» قرار می گیرد. و «ضَرَبَ به» به معنای «مخلوط کرد و بهم زد» می‌باشد. علاوه براینها، در مجموع این آیات، حتی یک ضمیر مؤنث هم نیامده است که بتوان گفت مرجعش همسر ایوب می‌باشد. مفاهیم متشابه آیات بماند تا زمانی دیگر. نتیجه آنکه ایوب مبتلاء به یک بیماری بوده و خدای تعالی در پاسخ به درخواست او برای شفاء دادن و حصول بهبودی و شفاء یافتن، وی را به تبعیت از نظام اسباب فرامی‌خواند، یعنی تهیه، فراهم کردن، فرآوری و مصرف دارو. همانگونه که رسول اسلام صلی الله علیه وآله، در پاسخ کسانی که برای شفاء گرفتن نزد وی آمده بودند فرمود: اِنَّ لِکُلِّ داءٍ دواءً فـتَداوَوا. هر دردی را دارویی است پس به دارو درمان کنید. و نیز تَدَاوَوا عِبادَ اللهِ سُبحانَهُ لَم یَضَع دَاءَ اِلاَّ وَضَعَ مَعَهُ شِفاءَ. الاَّ الهَرَم. خود را مداوا کنید ای بندگان خدا همانا خدای سبحان دردی ننهاده است جز آنکه برایش دارویی بنهاده. جز پیری. (ابن ماجه، طب،1، ص 557) بناءبراین امور دنیا در چارچوب نظام اسباب انجام می‌پذیرد و لا غیر، و چون پیامبران الهی هم بشرند همچون دیگر آحاد بشر، باید خواستها و نیازهای خود را در ظل همین نظام و با پیروی از قوانین تغییر ناپذیر آن به منصۀ ظهور و عمل درآورند. وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا (فتح 23)

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا