سه راهکار (سه راهکار علامۀ حکیم غروی برای توحید مسلمانان)

اصلی‌ترینِ دغدغه‌های علامه غروی، که در لابه‌لای تألیفات و مکتوباتش، بارها به آن تصریح نموده و از بالاترین اهداف خود بشمارش آورده، و در راستای وصول به آن، تمامی همّ خود را مصروف، و بسیاری از تهمت‌ها و افترائات را به جان خریده، و به مصداق شریفۀ «إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»، در این راه، بر آنچه به او اصابه نموده، صبر را پیشه ساخته، ایجاد وحدت بین امت اسلام بوده است. یعنی همان چیزی که خدای تعالی در کتاب مجیدش و نیز رسول عظیم الشأن او همواره بر آن توصیه و تأکید نموده‌اند، و علی علیه السلام برای حفظ آن سکوتی سنگین را در ربع قرن پیشه کرد. بدین جهت، و به مناسبت ایام هفتۀ وحدت، در این مقال، بخشی از مقدمۀ کتاب «مغرب و هلال» از تألیفات وی را، که بررسی علل اختلاف و نیز ارائه سه راهکار برای رسیدن به توحید و سرافرازی امت اسلام است، بازنشر می‌کنیم، باشد که این سخنان، پس از گزشت 3 ده، به مثابۀ نوری، گوشه‌یی از جهان تاریک امروز مسلمانان را روشن سازد.
بنای دین بر اتحاد راستین استوار است. اگر نظری به احکام اسلام بیفکنیم، خواهیم دید که نتیجۀ جمیع اوامر و نواهی، ایجاد اتحاد بین همۀ مسلمین، و بالمآل بین تمام بشر است. هریک از اوامر الهی، مستقیم و غیرمستقیم، موجب جلب وحدت و هماهنگی واقعی است، و ارتکاب هریک از نواهی، باعث افتراق و انحلال نظام یگانگی، و احداث عوامل جدایی و بیگانگی، و بالاخره سبب اختلال نظم معاش و پیدایش فقر و ذلّت و انحطاط و فناء و زوال است. حیات و بقاء و ارتقاء و تکامل جامعه منوط به اتحاد حقیقی است که در سایۀ رفع اختلافات، و اِتیان واجبات، و احتراز از مناهی و محرمات، تحقق می‌یابد.
فضیل بن یسار روایت کرده گفت: از ابی عبدالله صادق علیه السلام شنیدم که می‌فرمود:
الْمُسْلِمُ‏ أَخُو الْمُسْلِمِ‏؛ لَايَظْلِمُهُ، وَ لَا يَخْذُلُهُ‏، وَ لَا يَغْتَابُهُ، وَ لَا يَخُونُهُ‏، وَ لَا يَحْرِمُه‏.[1]
هر مسلمانی برادر مسلمان دیگر است، به او ستم نمی‌کند و او را وانمی‌گزارد، و از او غیبت نمی‌کند و او را از حاجاتش محروم نمی‌گرداند.
علی بن عقبه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که گفت:
الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ عَيْنُهُ وَ دَلِيلُهُ لَا يَخُونُهُ وَ لَا يَظْلِمُهُ وَ لَا يَغُشُّهُ‏ وَ لَا يَعِدُهُ‏ عِدَةً فَيُخْلِفَهُ[2] .
مؤمن برادر مؤمن و چشم او و راهنمای او است، به او خیانت نمی‌کند، و به او ظلم نمی‌نماید، و او را فریب نمی‌دهد، و او را نویدی نمی‌دهد که خلف نماید ( به وعدۀ خود وفا می‌کند).
و رسول امین صلی الله علیه و آله اهتمام به امور مسلمین را از اعظم وظایف آنان قرار داده فرمود:
مَنْ أَصْبَحَ لَايَهْتَمُ‏ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ‏، وَ مَنْ سَمِعَ‏ رَجُلًا يُنَادِي: يَا لَلْمُسْلِمِينَ‏، فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِم[3].
کسی که وارد بامداد شود و در مقام غمخواری و کمک مسلمین برنیاید، از دایرۀ اسلام خارج است، و هرکس استغاثه و طلب یاری از مسلمانی بشنود که می‌گوید: «ای مسلمانها به فریادم برسید» و پاسخ مثبت به او ندهد و به دادرسی وی قیام نکند، مسلمان نیست.
و نیز کتاب خدا از همۀ مسلمین همکاری و همیاری را در جمیع امور فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، بهداشتی و صنعتی خواسته است، چنانکه فرموده است:
وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ (مائده 2)
یکدیگر را بر اعمال نیک و بر پرهیز از نافرمانی خدا یاری دهید و بر گناه و تعدّی و دشمنی، به همدیگر کمک نکنید و تقوی را پیشه سازید.
از باب مثال، امانت، صدق و صفاء، محبت و وفا، جود و سخا، حکم به حق در قضاء، اعانۀ محروم، اغاثۀ مظلوم، کسب علوم، نشر معروف، نفی منکر و به عبارت جامع، عدل و احسان و انصاف است که جوامع بشری را هماهنگ و متحد و متشکل می‌سازد. در نتیجه، نیروهای جسمی و عقلی و علمی و مالی، همه در مسیر صحیح و نافع قرار خواهد گرفت و انسانها را به هدف غائی، که وصول به عدالت اجتماعی و همکاری عمومی و استفاده از جمیع نعمتهای عالم وجود و سعادت نشأتین است، نائل می‌گرداند. و بر عکس هرگاه جامعه‌یی از دستورات دینی سرپیچی کند و ستونهای وحدت را فروریزد، اختلافِ شدید و نزاع و نبرد بین افراد و گروهها بوجود می‌آید و همۀ نیروها در مسیر فساد و ویرانی بسیج می‌گردد، و ثمرۀ آن جز اتلاف قُوی و نفوس و اموال و ویرانی و حِرمان از مطلق خیرات و سعادت دنیوی و اخروی، و تباهی و نابودی، چیزی دیگری نیست.
اکنون جای این سؤالات است: آیا مسلمین جهان، که جمعیتشان بیش از یک پنجم نفوس کرۀ زمین است، پیامبر، کتاب و دینشان یکی نیست؟! آیا همه، نماز، روزه، حج، زکوة و سایر احکام را قبول ندارند؟! آیا در اصل واجبات و محرمات اختلاف دارند؟! آیا قرآن‌شان آنها را یک امت نخوانده؟! آیا در قرآن نیامده «وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء 82) اگر این قرآن از جانب غیر خدا بود هرآینه اختلاف بسیار در آن یافت می‌شد؟ آیا عقلاً ممکن است در یک مسأله، دو یا چند قول متناقض، همه با واقع منطبق باشند، در حالی که هریک از اقوال سایر قولها را باطل می‌داند؟! به اتفاق عقلاء، جمع بین ضدّین و نَقضَین مُحال است و «تصویب» سخنی است غیر‌مقبول و نامعقول، و شارع هرگز چنین موضوعی را تأیید و امضاء نمی‌کند، زیرا مسلتزم تناقض و تضاد و ایجاد اختلاف است. و دینی که احکامش مبتنی بر حکمت و وحدت بوده، و دلیل حقیقت آن موافقتش با عقول سلیمه و طِباع مستقیمه است، محال و ممتنع است دو قول مختلف را تصویب نماید. آیا کتاب مجید شدیداً از اختلاف نهی نکرده و آنرا موجب عذاب عظیم نشمرده است؟!
پس این سؤال پیش می‌آید که چرا حدود یک میلیارد مسلمان که دین و پیامبر و کتابشان یکی است، به این اختلافات پایان نمی‌دهند؟! در این قرون متمادیه، که از ظهور اسلام می‌گزرد، اختلافاتی که بوجود آمده همچنان در بین مسلمین بجا مانده و به تقلید اسلاف اکتفاء شده است. و به قول شاعر:
«نَبنی کَما کانت اَوائِلُنا                  نَبنی و نَفعَلُ مِثلَ ما فَعلوا»
و نیز در این مدت، یک انجمن، یک کنفرانس و یک اجتماع بین علماء امت و سایر طبقات مسلمین، در هیچ کجای دنیا، تشکیل نشده که لااقل تفاهمی بوجود آید و برخی از مسائل مهم دینی، اجتماعی و سیاسی، مطرح شده و حل گردد.
از صدر اسلام تا این عصر، قریب چهارده قرن می‌گزرد، و همه ساله، مسلمانها از اقطار جهان، برای انجام فریضۀ حج، رهسپار مکه می‌شوند. و تاریخ نشان نمی‌دهد که حتی یک مرتبه هم در ایام حج، انجمنی مرکب از علماء مذاهب، تشکیل شده و در اطراف مسائل خلافی، بین فرق مسلمین، بحث و تحقیقی انجام گرفته باشد، و حتی یک مسأله را که محل خلاف است، به اتفاق مبدل ساخته باشند. نه فقط اهل سنت، با فرق شیعه، مُعضِلَه‌یی را درمیان نگزارده، که با نیت پاک، مورد بحث و مناظره قرار دهند و حقِّ آن را از باطل جدا سازند، بل فِرَق اهل سنت، در فقه دین و اصول عقاید، اختلافات شدید دارند. با آنکه مذاهب چهارگانۀ آنها رسمیت دارد، هرگز علماءشان در مقام رفع این اختلافات برنیامده‌اند، در حالیکه در ایام حج، علماء و عوامِ چهار مذهب، در مکه حضور می یابند.
حنفی در بست و چشم بسته، تمام مسائل و مطالب دینی را از ابی حنیفه می‌گیرد، و احتمال خطائی در هیچ یک از گفته‌های وی نمی‌دهد، و به نظر عناد به سایر مذهبها می‌نگرد. شافعی، مالکی و حنبلی هم به همین منوال. در صورتیکه همه می‌گویند کتاب ما قرآن، رسول ما محمد صلی الله علیه و آله، و دین ما اسلام است!! و بالمره در مقام طرح کردن یک مسأله اختلافی هم برنیامده‌اند. کتاب «الفقه علی المذاهب» را مطالعه کن تا ببینی کمتر مسأله‌یی وجود دارد که بین مذاهب چهارگانه مورد وفاق باشد، با اینکه در اصول احکام، مانند نماز، روزه، حج، زکوة، خمس و مطلق واجبات و مُحرّمات اتفاق دارند.
شیعه نیز، کم و بیش، همین روش را اتخاذ کرده‌اند، فقهائی که در یک مکتب به آموزش می‌پردازند، و در یک مدرسه و تحت تعلیم یک استادند، هنگامی که فارغ التحصیل می‌شوند، در مسائل گوناگون، هریک رأی خاصی دارند که بعضاً با یکدیگر مغایرند. در صورتیکه اختلاف، ناشی از عدم اصابۀ حق است نه در احکام خداوند و شیعه تصویب را باطل می‌داند.
و اما ایضاحاً: مُلَّخَصِ مقصود این است که اعظم وظائف مسلمین، ایجاد وحدت کامله، به تمام ابعاد آن، می‌باشد. و این وحدت بدست نمی‌آید مگر از دو طریق باهم. اول رفع اختلافاتی که در برخی از مسائل دینی، در اصول و فروع، بین مسلمین وجود دارد که این مقصود حاصل نمی‌گردد مگر با تأسیس دانشگاهی به منظور تقریب مذاهب اسلامی، تا متدرجاً به توحید بیانجامد. البته شروع کاری که چنین نتیجه‌یی را دربر داشته باشد، تاحدی مشکل است، ولی اگر علماء و امراء، یا بعضی از آنها، تصمیم بر تأسیس آن بگیرند، آسان خواهد شد.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
إِذَا هِبْتَ‏ أَمْراً إفَقَعْ فِيهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ‏أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْه[4].
هرگاه از کاری (به سبب مشکلات آن) بترسی، خود را در آن کار بیانداز، زیرا سختی پرهیز از آن، بزرگتر است از چیزی که از آن می‌ترسی.
ولی شرط اساسی این اقدام ارزشمند آن است که سران ملت، که در علماء و امراء خلاصه می‌شوند، به خود آیند. امراءاز استبداد و تعصب و خودمحوری احتراز نموده و تنها به فکر تحصیل وحدت حقیقی مسلمین و عزت و استقلال و ارتقاء ایشان باشند تا نزد خالق متعال پسندیده، و در نظر خلق، محبوب و مقرب گشته، از وبال تسامح و اهمال، در انجام این وظیفۀ خطیر و مسؤولیت عظیم، مصون مانده و ملت اسلام را به اوج رفعت و عظمت نائل سازند.
برای نیل به چنین هدفی، باید یکی از کشورهای اسلامی پیشقدم شده، چنین پایگاهی را بنیانگزاری نماید، و دیگر مسؤولین کشورهای اسلامی نیز، یک دل و یک زبان، همکاری نموده و از هرگونه مساعَدَت و مظاهَرَت و نیز اختصاص هر نوع بودجه‌یی برای آن دریغ نورزند. و پس از تأسیس، از همۀ علماء و صاحبنظران مسائل اسلامی دعوت نمایند. علماء نیز، بدور از هرگونه تعصب، لجاج و حبّ و بغضی، فقط جویای اصابۀ حق و نشر آن بوده، چنین دعوتی را اجابت نموده از بین خود دانشمند فاضل و محقق و مخلص را برای ادارۀ چنین مؤسسه‌یی انتخاب کنند. آنها نیز با جدّیت، هدف اصلی را، که رفع اختلافات امت است، دنبال نمایند. در هرچند ماه یک مرتبه، مجمعی تشکیل دهند، و قبل از موعد مقرر، چند مسأله از مسائل اصولی و فروعی را در دستور کار آن قرار داده، به همۀ علماء مذاهب، ابلاغ کنند تا دلایل خود را نسبت به نظراتشان، جمع آوری و در آن مجمع ارائه نموده به بحث و تحقیق، تا کشف واقع، ادامه دهند. و هریک از فقهاء ارباب نظر، که نتوانند شرکت کنند، نظرات خود را با ادلّه، به آن مجمع ارسال دارند. و محققین مذاهب، بررسی کامل در رسائلی که فرستاده می‌شود و در استدلالات حضوری و شفاهی، بعمل آورند، و حق مسائل خلافی را، از کتاب و سنت قطعیه و اصول عقلیّۀ عملیّه، استنباط و استخراج نمایند، و هر مسأله‌یی که با دلیل قاطع به اثبات رسید، به اتفاق امضاء نموده در رسانه‌های گروهی و جرائد و مجلات و کتب مُدَوَّنه منتشر سازند، تا به تدریج ریشه‌های اختلاف را از بیخ و بن برکنند، و کار به جایی منتهی شود که در اصول عقائد و فروع احکام، نقطۀ ابهام و مادۀ خلافی باقی نماند. روشن است که اگر چنین دانشگاه مشترکی بوجود آید، و در هر سال چند مرتبه، علماء اجتماع نموده در حل معضِلات بکوشند، و در هرمرتبه، چند مسأله از مسائل خلافی مطرح شده و بررسی گردد، دیری نمی‌یابد که همۀ اختلافات از بین رفته، به وحدت نظر و اتفاق کلمه خواهد انجامید.
دوم، هم زمان با رفع اختلافات توسط علماء اسلامی، عمل به احکام الهی و اجرای آن به نحو کامل است. بدین معنی که اوامر کتاب خدا به صورت قانون عملی و بدون تخلف، در میان مسلمانها مورد اطاعت قرار گرفته، محرمات و نواهی کتاب، به ویژه ربا، رشوه، احتکار، حکم بر خلاف ما انزل الله، قتل ناحق، منافیات عفت، کذب و سرقت، افتراء و تهمت، کبر و نخوت، حرص و آز، تجاوز به حقوق دیگران، فساد و افساد، ظلم به معنای اعم، اسراف و تبذیر، منع حقوق مالی و نظائر اینها، و در رأس آنها حب جاه و مال و هواپرستی، که مجمع رذائل است، و همۀ آنها در کتاب مجید، منصوص است، بالمرّه محو و نابود شود.
با طیّ این دو طریق است که مآلاً چهرۀ منیر اسلام از آلایش بدعتها، اوهام و خرافات شسته شده و با ارائۀ جمال بی مثالش به جهانیان، نظر مردم دنیا به دین حنیف اسلام جلب می‌شود. باشد که ستم و بیداد جای خود را به عدل و داد دهد و بشریت را از جدال و قتال وشقاق و افتراق برهاند، و نهال توحید و اتحاد را در قلوب نشانده و آنرا بارور گرداند.
این اقدام که اتحاد قولی و عملی مسلمانان را به دنبال دارد، اعظم وظائف امت اسلام، به ویژه دانشمندان بوده و هست، ولی تاکنون جامۀ عمل نپوشیده است.آیا ارزش آن از صنایع جدید کمتر است؟!
اگر بشر روش آباء و اجداد خود را ادامه می‌داد و به نوآوری نمی‌اندیشید و در این راه از صرف وقت و نیرو و مال مضایقه می‌کرد، هرگز این مصنوعات عجیبه و اکتشافات غریبه، که نیازهای بشر را با کمال سهولت برآورده است، بوجود نمی‌آمد. آیا ارزش ایجاد اتحاد واقعی بین مسلمین برتر و مهمتر نیست؟! بلکه اختراعاتِ تازه، با اینکه فوائد بی‌شمار دارد، خطرات بسیار نیز برای بشریت بوجود آورده، که شیرینی ثمرات سودمند آن را با زهر قاتل عجین ساخته است.
در قرون پیشین، کشورهایی که از هم دور بودند، کمتر به فکر تجاوز به یکدیگر می‌افتادند. و هرگاه جنگی بین دو قبیله یا دو کشور رخ می‌داد تلفاتش اندک بود، زیرا وسائل و سلاحهای جدید کشف نشده بود. ولی امروز که بشر افزارها و سلاحهای کشنده و نابوده کننده را اختراع کرده، قدرتهای بزرگ با تولید و در اختیار گرفتن چنین جنگ افزارهایی، مسلمانها را که دارای منابع و معادن عظیم ثروت، به ویژه نفت و گاز و اراضی وسیع می‌باشند، در اقصی نقاط گیتی، نشانه گرفته و می‌خواسته و می‌خواهند همۀ دارایی آنها را به رایگان ببرند. و چون اتفاق و اتحاد مسلمانها را مانع می‌دانند، پیوسته به انواع وسائل و حِیَل متشبث شده، بین ایشان آتش تفرَقه و نبرد می‌افروزند تا نتوانند در مقابل دشمن غارتگر قیام و مقاومت نمایند. تاراج گران به خوبی دریافته‌اند که هرگاه مسلمین متحد و متفق گردند، دست جنایت و خیانت و ظلم و تعدی آنها را قطع کرده و مال و استقلال و آزادی و استیلاء و سلطه بر سرنوشت خویش را به طور کامل بدست می‌آورند، و در صنایع و اختراعات و رفع کلیۀ احتیاجات خود از اجانب مستغنی و بی‌نیاز خواهند شد.
این استثمارگران از طرق مختلف فتنه انگیزی و دروغ پراکنی و تبلیغات سوء، مسلمین را رو در روی هم قرار می‌دهند تا تیغ به روی یکدیگر کشیده و به دست خود در نابودی خویش بکوشند و گنجهای ثروتشان را بدست خود در اختیار اجانب قرار دهند. اینها مصداق این شعرند:
اِن بَسمَعوا الخَیرَ اَخفَوهُ و اِن سَمِعُوا            شَرّاً اَذاعوا و اِن لم یَسمَعوا کَذَبوا
بالجمله کشف اسرار طبیعت، اگر چه نتایج سودمند داشته، ولی شر آن هم کمتر از خیرش نبوده است. فقط چیزی که جلوگیر آن شرور است، پیروی از قانون عدل و انصاف است، که آن هم تنها در دین حق نهفته و با برهان و تجربه و شهود، ثابت است که یگانه منجی بشر از فساد و ظلم و بیداد، دین بی آلایش الهی است، و آن نیز دین مقدس اسلام است.
یکی دیگر از وظایف مهمی که حکومتهای ممالک اسلامی بر عهده دارند، رفع فقر و محرومیتهای اقتصادی، اولاً از مردم کشور خودشان، و در مرتبۀ دوم، از دیگر کشورهای اسلامی است. و این مهم بانجام نمی‌رسد مگر با تشکیل یک بانک مشترک اسلامی، که امروز برای کشورهای نفت خیز مسلمین در کمال سهولت بوده، ولی تا کنون کسی گامی در این راه برنداشته است.
آیا در ممالک اسلامی، زمین برای تأمین قوت و غذاء و دامداری و مسکن، به قدر کافی، وجود ندارد؟! آیا قریب هفتاد درصد نفت جهان در حیطۀ تصرف مسلمین نیست؟! آیا نه این است که غربیان نفت را کشف کرده و ماشین آلات استخراج آن را هم، علاوه بر سایر اختراعات، ساخته‌اند و نفت مورد نیاز خود را هم خریده و می‌خرند؟! با این حال بانک جهانی تشکیل داده و سرمایۀ هنگفت در آن سپرده‌اند، و بیشتر مردم به جهان سوم، که مسلمین نیز از جملۀ آنهایند، وام داده و به اَضعاف مُضاعَفه بهره می‌گیرند و وام گیرندگان از پرداخت بهره آن نیز عاجزند و روز به روز فقیرتر، درمانده‌تر، بیچاره‌تر می‌شوند، چه رسد به اینکه خود را به قافلۀ تمدن رسانده و مستغنی از کشورهای بیگانه شوند، و ممالک خود را صنعتی کنند؟! کشورهای اسلامی که بهای نفت را می‌گرفته‌اند، نه در علوم روز پیشرفت چشمگیری کرده‌اند و نه خود را بی نیاز از اجانب، و نه اراضی خود را آباد نموده‌اند، و همچنان در جهل و فقر و سرگردانی غوطه ورند و بخود نمی‌آیند.
اگر مسلمین بانک مشترکی تأسیس می‌کردند که در همۀ بلاد اسلامی شعبه داشت، و در هر ماهی فقط سه روز بهای نفت را به آن بانک تحویل می‌دادند، در یکسال قریب بیست میلیارد دلار جمع آوری شده و هر روز بر آن افزوده می‌گشت، و وام بی‌بهره، و احیاناً کمکهای بلاعوض، در اختیار مسلمین قرار می‌گرفت تا راه ترقی و بی‌نیازی برای ایشان باز می‌شد و مجبور و مضطر نمی‌شدند. که دست حاجت به سوی بانکهای خارجی و کارخانه داران بزرگ و شرکتهای نفتی دراز کنند!
این اقدام، کوشش پیگیر لازم دارد و باید از یک کشور آغاز گردد که ایران در این زمینه هم دارای اولویت است. زیرا تنها کشوری است که در برابر قدرتهای بزرگ و بیگانه بپاخواست، و نظر مسلمین جهان را به سوی خود جلب نمود و استقلال خود را بدست آورد. از اینرو، شایسته است که این هدف اساسی را نیز عهده دار شده و این سه موضوع را (رفع اختلافات در مسائل دینی، بتدریج و به قدر امکان، اجراء کامل احکام شناخته شدۀ دین، تأسیس بانک مشترک) با کوشش پیگیر و مداوم، با برنامه‌های قاطع و مؤثر، مرحله به مرحله، به منصۀ اجراء گزارد و برای همیشه، مسلمین را سرافراز و قرین افتخار ساخته و این انقلاب را، که از ثمرات انقلاب اول است، به نتیجۀ غائی و اعتلاء نهائی برساند، و به تدریج دیگر کشورهای اسلامی را با خود همراه نماید. هرگاه چنین تأسیسی صورت پزیرد، طولی نخواهد کشید که سایر ممالک نفت خیز هم به آن ملحق خواهند شد. و فقط نفت تنها نیست که برای سرمایه گزاری در چنین بانکی می‌توان از آن استفاده کرد، بلکه زکات فطر و زکات اموال و برخی از اوقاف و سایر وجوه نیز می‌تواند بر آن اضافه شود. علاوه بر اینها، وقتی مسلمین از فوائد و عوائد عام آن آگاهی یافتند، مردم خیراندیش هم، به قدر امکان، تَبَرُّعاً به این مؤسسه مساعدت خواهند کرد، و دیری نمی‌‌پاید که ممالک پیشرفته هم به استقراض از چنین بانکی محتاج شوند و مسلمین در طراز اول ثروتمندان جهان قرار گیرند. آن وقت است که هم می‌توانند خود به احکام دین، بی‌کم و کاست عمل کنند و هم اسلام را در عالم ترویج نموده، و به وسیلۀ بسط و نشر و اجراء آن، بشریت را از مفاسد فوقِ حد و حصر بی‌دینی نجات بخشند. اگر چنین بانکی تأسیس شود، ضامن تأمین برنامه‌های عظیم دینی، فرهنگی، صنعتی، تجاری، طبی، زراعی، عمرانی در عامۀ بلاد اسلامی خواهد بود.
آری! همت والا لازم است که:
همـت اگـر سـلسـله جنبان شود                                    مـور تـوانـد که سـلیمان شـود
همت بلند دار که مردان روزگار                   از همت بلند به جایی رسیده‌اند
و نیز گفته‌اند:
علی قَدرِ اهلِ العزمِ تأتِی العَزائِمُ                  و تأتی علی قدرِ الکِرامِ المَکارِمُ
و تَعظُمُ فی عینِ الصّغیر صِغارُها                  و تَصغُرُ فی عینِ العَظیم العَظائمُ
به امید روزی که مسلمانان، چون یک تن واحد، توجه جهانیان را به اسلام و احکام آن، به عنوان تنها کلید معضلات اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی، جلب نموده و برای ساختن مدینۀ فاضله، پیشگام و پیشقدم شوند.

[1]  – كافي، ج‏3، ص 429.
[2] – كافي ، ج‏2، ص 166.
[3]  – كافي، ج‏3، ص 417.
[4] – نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص 501.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا