در مبحث «حق و تكليف» پيرامون اين مسأله صحبت كرديم كه قرآن تا كجا انسان را صاحب حق ميداند و تا چه میزان داراي تكليف. در آنجا با استناد به آيات قرآن و كلام امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه، توضیح دادیم كه خداوند انسان را در انتخاب راه و عقيده، مختار و آزاد آفريده است. انبياء هم به عنوان برجستگانی از تیره مقربان درگاه خداوندی كه مأمور به راهنمايي و هدايتند، مكتب و مطلب خود را در فضائی آزاد و باز و به وضوح اعلام میدارند، بدیهی است اگر كسي خواست، بپزيرد و اگر نخواست، نپزيرد.
در آنجا به این پرسش نیز پاسخ داده شده که: اگر خداوند انسان را در قبول یا عدم قبول عقیده آزاد گذاشته است، پس چرا قرآن میگوید: «فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ»(توبه5)، پس قتال کنید با مشرکان هرجا که آنها را یافتید؟!
سپس به تشریح مباني اندیشۀ قتل و قتال در تاريخ بشر پرداخته شده، یعنی چرایی اقدام به كشتن و انگيزههاي آن حلاجی میگردد. قتلهای ناشی از عصبيت یا اعتقاد؟ قتال برای دفاع یا تهاجم؟ و سرانجام بررسی این نکته که اديان و پيامبران الهي كدام يك از انواع كشتن و نیز نبرد را پزيرفتهاند؟
در آغاز این مبحث، «قتال» را در لغت و برخی از آیات قرآن بررسی میکنیم و استنباطات و آراء بعضی از مفسران را نسبت به دو مقولۀ «قتال» و «قتل» در قرآن، مورد مداقه قرار میدهیم.
خلاصۀ بحث آنکه در لغت وقتی ميگويند: «قاتله» يعني «عاداه»، با او دشمني كرد، یا «حاربه»، با او جنگ كرد. بناءبراین «قتال» در لغت صرفاً، به معنای«كشتن» نیست. بلکه بیشتر به معناي مقابله و نبرد و رویارویی با طرف مقابل است. چون واژة «قتال» هم حاوی معنای كلمة «حرب» - جنگ - است و هم به معنای «معاداة» - مخالفت و دشمنی کردن. به همین جهت واژة «نبرد» در فارسی معادل خوبی برای این کلمه است.
به شش جلسه بحث پیرامون این مطلب گوش فرادهید.
در مبحث «حق و تكليف» پيرامون اين مسأله صحبت كرديم كه قرآن تا كجا انسان را صاحب حق ميداند و تا چه میزان داراي تكليف. در آنجا با استناد به آيات قرآن و كلام امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه، توضیح دادیم كه خداوند انسان را در انتخاب راه و عقيده، مختار و آزاد آفريده است. انبياء هم به عنوان برجستگانی از تیره مقربان درگاه خداوندی كه مأمور به راهنمايي و هدايتند، مكتب و مطلب خود را در فضائی آزاد و باز و به وضوح اعلام میدارند، بدیهی است اگر كسي خواست، بپزيرد و اگر نخواست، نپزيرد.
در آنجا به این پرسش نیز پاسخ داده شده که: اگر خداوند انسان را در قبول یا عدم قبول عقیده آزاد گذاشته است، پس چرا قرآن میگوید: «فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ»(توبه5)، پس قتال کنید با مشرکان هرجا که آنها را یافتید؟!
سپس به تشریح مباني اندیشۀ قتل و قتال در تاريخ بشر پرداخته شده، یعنی چرایی اقدام به كشتن و انگيزههاي آن حلاجی میگردد. قتلهای ناشی از عصبيت یا اعتقاد؟ قتال برای دفاع یا تهاجم؟ و سرانجام بررسی این نکته که اديان و پيامبران الهي كدام يك از انواع كشتن و نیز نبرد را پزيرفتهاند؟
در آغاز این مبحث، «قتال» را در لغت و برخی از آیات قرآن بررسی میکنیم و استنباطات و آراء بعضی از مفسران را نسبت به دو مقولۀ «قتال» و «قتل» در قرآن، مورد مداقه قرار میدهیم.
خلاصۀ بحث آنکه در لغت وقتی ميگويند: «قاتله» يعني «عاداه»، با او دشمني كرد، یا «حاربه»، با او جنگ كرد. بناءبراین «قتال» در لغت صرفاً، به معنای«كشتن» نیست. بلکه بیشتر به معناي مقابله و نبرد و رویارویی با طرف مقابل است. چون واژة «قتال» هم حاوی معنای كلمة «حرب» - جنگ - است و هم به معنای «معاداة» - مخالفت و دشمنی کردن. به همین جهت واژة «نبرد» در فارسی معادل خوبی برای این کلمه است.
به شش جلسه بحث پیرامون این مطلب گوش فرادهید.