درآمد مبحث حقوق (حقوق فرد، حقوق خانواده، حقوق اجتماع، حقوق دولت ـ ملت، حقوق ملت ـ دولت)، باید منظر و دیدگاه قرآن نسبت به انسان باشد. از اینجا كه اصلاً انسان چیست؟! مقدمةً (كه مقدمۀ واجب، واجب است)، بايد خود انسان را از ديدگاه قرآن بشناسيم، و خصوصيات و طبايعي را كه خداوند به حسب ضرورت در ذات او قرار داده است.
وقتي او را شناختيم، ميتوانيم برايش حقوق، اخلاق و اجتماع تعريف كنيم. پس اول بايد انسان را از جهت ساختار دروني و روحي و نفساني مطرح كنيم.
از خصائص انسان، قواي او است. و از مهمترین آنها دو قوۀ واهمه و عاقله میباشد. قرآن روي اين دو قوّه آيات زیادی دارد و بسياري از متشابهات قرآن هم حول همين دو مبحث است. حتي جهنم و بهشت، و هبوط انسان از بهشت و نزول او به جهنم؛ «وَ لَقَد خَلَقنا الإِنسانَ في أَحسَنِ تَقويمٍ ثُمَّ رَدَدناهُ أَسفَلَ سافِلينَ»(تين4و5)، همه به اين دو قوه برميگردد؛ واهمه و عاقله.
قرآن انسان را ماوراي جسم و متشكل از نفس، روح، عقل، صدر، قلب، فؤاد میداند. كه هر كدام جايگاه صفت و یا صفاتی خاص هستند و قسمتي از وجود انسان را تشكيل ميدهند. در قرآن، انسان با شانزده خصوصيت تعريف شده است.
خصوصيت اول؛ اين است كه انسان ميتواند شيطان و ابليس باشد.
خصوصت دوم؛ انسان ميتواند هم مؤمن باشد، هم کفور، هم كفار. كفور به معناي كافر است. يعني ضد مؤمن. و كفار يعني بسيار كفران كننده. يعني بسيار نعمتهاي خدا را ميپوشاند و ناديده ميگيرد.
خصوصیت سوم؛ انسان عجول است.
خصوصیت چهارم؛ انسان ضعيف است.
خصوصیت پنجم؛ انسان مغرور است.
خصوصیت ششم؛ انسان اهل جدل است.
خصوصیت هفتم؛ انسان منكر قيامت و تجديد حيات است.
خصوصیت هشتم؛ انسان بخيل است.
خصوصیت نهم؛ انسان ظلوم و جهول است.
خصوصیت دهم؛ انسان طغيانگر است.
خصوصیت يازدهم؛ انسان زيان كار است.
خصوصیت دوازدهم؛ انسان مأمور به احسان است.
خصوصیت سيزدهم؛ انسان مورد آزمون الهي واقع ميشود.
خصوصیت چهاردهم؛ مربوط به چگونگي خلقت انسان است، اینکه انسان چگونه آفريده شده.
خصوصیت پانزدهم؛ اعمال انسان از او منفك نميشود، به هيچ وجه.
خصوصیت شانزدهم؛ خدا به انسان تعليم ميدهد.
بیان اين شانزده خصوصيت خيلي مهم است، چرا كه انبياء آمدهاند تا اين خصوصيات زشت و ناپسند را از انسان دور كنند و انسان را خليفة الله، جانشين خدا، در روي زمين سازند! يعني به جاي اين صفاتي كه خداوند آنها را مذموم شمرده است، انسان دارای صفات الهي شود.
همۀ این صفاتی که نام برده شده، صفات مقابل هم دارند. يعني اگر انسان مغرور است، متواضع هم هست. اگر ضعيف است، قوي هم هست. اگر اهل جدل است، اهل جدل أحسن هم هست و ... . اما این شانزده صفت از صفاتي هستند که قرآن در کنار کلمۀ انسان آنها را بکار برده است. يعني در آيهیي كه ميگويد «بخيل» حتماً كلمۀ انسان هم هست و تا آخر.
حال به سراغ آياتي میرویم كه صفات انسان و تركيب وجود و نفسانيت و روحيات و احساسات او را بيان ميكند.
درآمد مبحث حقوق (حقوق فرد، حقوق خانواده، حقوق اجتماع، حقوق دولت ـ ملت، حقوق ملت ـ دولت)، باید منظر و دیدگاه قرآن نسبت به انسان باشد. از اینجا كه اصلاً انسان چیست؟! مقدمةً (كه مقدمۀ واجب، واجب است)، بايد خود انسان را از ديدگاه قرآن بشناسيم، و خصوصيات و طبايعي را كه خداوند به حسب ضرورت در ذات او قرار داده است.
وقتي او را شناختيم، ميتوانيم برايش حقوق، اخلاق و اجتماع تعريف كنيم. پس اول بايد انسان را از جهت ساختار دروني و روحي و نفساني مطرح كنيم.
از خصائص انسان، قواي او است. و از مهمترین آنها دو قوۀ واهمه و عاقله میباشد. قرآن روي اين دو قوّه آيات زیادی دارد و بسياري از متشابهات قرآن هم حول همين دو مبحث است. حتي جهنم و بهشت، و هبوط انسان از بهشت و نزول او به جهنم؛ «وَ لَقَد خَلَقنا الإِنسانَ في أَحسَنِ تَقويمٍ ثُمَّ رَدَدناهُ أَسفَلَ سافِلينَ»(تين4و5)، همه به اين دو قوه برميگردد؛ واهمه و عاقله.
قرآن انسان را ماوراي جسم و متشكل از نفس، روح، عقل، صدر، قلب، فؤاد میداند. كه هر كدام جايگاه صفت و یا صفاتی خاص هستند و قسمتي از وجود انسان را تشكيل ميدهند. در قرآن، انسان با شانزده خصوصيت تعريف شده است.
خصوصيت اول؛ اين است كه انسان ميتواند شيطان و ابليس باشد.
خصوصت دوم؛ انسان ميتواند هم مؤمن باشد، هم کفور، هم كفار. كفور به معناي كافر است. يعني ضد مؤمن. و كفار يعني بسيار كفران كننده. يعني بسيار نعمتهاي خدا را ميپوشاند و ناديده ميگيرد.
خصوصیت سوم؛ انسان عجول است.
خصوصیت چهارم؛ انسان ضعيف است.
خصوصیت پنجم؛ انسان مغرور است.
خصوصیت ششم؛ انسان اهل جدل است.
خصوصیت هفتم؛ انسان منكر قيامت و تجديد حيات است.
خصوصیت هشتم؛ انسان بخيل است.
خصوصیت نهم؛ انسان ظلوم و جهول است.
خصوصیت دهم؛ انسان طغيانگر است.
خصوصیت يازدهم؛ انسان زيان كار است.
خصوصیت دوازدهم؛ انسان مأمور به احسان است.
خصوصیت سيزدهم؛ انسان مورد آزمون الهي واقع ميشود.
خصوصیت چهاردهم؛ مربوط به چگونگي خلقت انسان است، اینکه انسان چگونه آفريده شده.
خصوصیت پانزدهم؛ اعمال انسان از او منفك نميشود، به هيچ وجه.
خصوصیت شانزدهم؛ خدا به انسان تعليم ميدهد.
بیان اين شانزده خصوصيت خيلي مهم است، چرا كه انبياء آمدهاند تا اين خصوصيات زشت و ناپسند را از انسان دور كنند و انسان را خليفة الله، جانشين خدا، در روي زمين سازند! يعني به جاي اين صفاتي كه خداوند آنها را مذموم شمرده است، انسان دارای صفات الهي شود.
همۀ این صفاتی که نام برده شده، صفات مقابل هم دارند. يعني اگر انسان مغرور است، متواضع هم هست. اگر ضعيف است، قوي هم هست. اگر اهل جدل است، اهل جدل أحسن هم هست و ... . اما این شانزده صفت از صفاتي هستند که قرآن در کنار کلمۀ انسان آنها را بکار برده است. يعني در آيهیي كه ميگويد «بخيل» حتماً كلمۀ انسان هم هست و تا آخر.
حال به سراغ آياتي میرویم كه صفات انسان و تركيب وجود و نفسانيت و روحيات و احساسات او را بيان ميكند.