بحثهاي من تكيۀ بركلام و كتاب خدا است و بيشتر درصدد اثبات حقانيت آن هستم. و اکنون بحث در اثبات اين موضوع است كه، قرآن چيست؟ چه متني است؟آيا قرآن يك كتاب يقيني و قابل فهم است؟ يا يك كتاب ظني وگماني و غيرقابل فهم؟ چگونه بايد با قرآن آشنا شد؟ و آيا ميتوان براي قرآن تفاسير مختلفي آورد؟ گروهي ميگويند اصل دين فقه است، گروهي ميگويند اصل دين قرآن است، گروهي ميگويند قرآن تحريف شده است و گروهي ميگويند بخشي از آيات قرآن متناسب با زمان پيامبر نازل شده و جنبۀ تاریخی دارد، گروهي ميگويند قرآن ربطي به عرصۀ عمومي ندارد و براي عرصۀ خصوصي آمده و ارتباط فردی بنده را با خدا تعيين ميكند.
بزرگان متفقه مسلمان هم (نه انگليس، نه آمريكا، نه فراماسونري، بلکه حوزههاي علميه، با علماء و بزرگانش) با يك عبارت بسيار ساده، قرآن را از ميان مسلمانها بردند، و آن اینکه گفتند: قرآن قطعيالصدور، ولي ظنيالدّلاله است، صدور قرآن از طرف خدا قطعي است، وكلام خدا است، اما مفهومش را درک نمیکنیم، دلالتش گماني است، هر كس بر اساس گمان و فهمش قرآن را ميفهمد. و اين را توسعه دادند.
اما خود قرآن می گوید: نمیتوان تابع قرآن بود، آن را قبول داشت و خواند، اما مشكلات و مسائل جوامع اسلامي را از طرق ديگر و با انديشههاي ديگر كه همخواني با فرهنگ قرآن ندارد حل كرد. در این مبحث تحت عنوان «شک و یقین» به تفصیل این مطلب میپردازیم.
بحثهاي من تكيۀ بركلام و كتاب خدا است و بيشتر درصدد اثبات حقانيت آن هستم. و اکنون بحث در اثبات اين موضوع است كه، قرآن چيست؟ چه متني است؟آيا قرآن يك كتاب يقيني و قابل فهم است؟ يا يك كتاب ظني وگماني و غيرقابل فهم؟ چگونه بايد با قرآن آشنا شد؟ و آيا ميتوان براي قرآن تفاسير مختلفي آورد؟ گروهي ميگويند اصل دين فقه است، گروهي ميگويند اصل دين قرآن است، گروهي ميگويند قرآن تحريف شده است و گروهي ميگويند بخشي از آيات قرآن متناسب با زمان پيامبر نازل شده و جنبۀ تاریخی دارد، گروهي ميگويند قرآن ربطي به عرصۀ عمومي ندارد و براي عرصۀ خصوصي آمده و ارتباط فردی بنده را با خدا تعيين ميكند.
بزرگان متفقه مسلمان هم (نه انگليس، نه آمريكا، نه فراماسونري، بلکه حوزههاي علميه، با علماء و بزرگانش) با يك عبارت بسيار ساده، قرآن را از ميان مسلمانها بردند، و آن اینکه گفتند: قرآن قطعيالصدور، ولي ظنيالدّلاله است، صدور قرآن از طرف خدا قطعي است، وكلام خدا است، اما مفهومش را درک نمیکنیم، دلالتش گماني است، هر كس بر اساس گمان و فهمش قرآن را ميفهمد. و اين را توسعه دادند.
اما خود قرآن می گوید: نمیتوان تابع قرآن بود، آن را قبول داشت و خواند، اما مشكلات و مسائل جوامع اسلامي را از طرق ديگر و با انديشههاي ديگر كه همخواني با فرهنگ قرآن ندارد حل كرد. در این مبحث تحت عنوان «شک و یقین» به تفصیل این مطلب میپردازیم.