انسان تا کجا میتواند خویشتن را به خدای نزدیک کند و عظمتی به عظمت او یابد و خداوند او را تا چنان مقامی نزد خود بالا برد، آنگونه که در مورد مسیح میگوید «إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ» ای پیامبر بیاد آور آن زمان را که خدا به عیسی گفت: ای عیسی! من میرانندۀ تو و بالا برنده تو به سوی خود هستم. قرآن تا آن اندازه سراجهای منیر را در این مسیر قرار داده، که راه را برای هر انسان بصیرِ طالبِ رسیدن، روشن کرده، آنگونه که از دور خود مینمایاند. آیاتش رفعت و سربلندی را برای تو تبیین کردهاند و راه رسیدن به آن را برای تو تشریح. و میتوان این آیات را در میان کلام دکتر غروی مشاهده کرد. کلامی که رفعت و ذلت را در قرآن برای تو تفسیر میکند و در قیام عاشوراء به پرده ظهور میکشاند. او با بیان ِ این آیه «وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»، اولین اقدام یک انسان مؤمن به خدا و آخرت را وقتی که دربرابر دشمن قرار میگیرد، طلب صبر و شکیبایی و پایداری از خدا میداند، به گونهیی که صبر مثل باران بر سرش فرو ریزد و گامهایش را در برابر جالوتهای تاریخ محکم و استوار سازد. و میگویدکه حسین (ع) نیز صبر را از خدا میگیرد و با قرآن حرکت میکند و دعاء او همین است که «خدایا ما را بر کافران نصرت ده». او در کلام خود آیات را یکی یکی به تفسیر میکشاند تا جایی که تو را شیفتۀ چنین رفعتی سازد که قرآن برای تو مطرح میکند. نه تنها آیات رفعت را بلکه آیات ذلت را نیز تا بدانی آنچه تو را به سر افکندگی خواهد رسانید و بفهمی که از چه بپرهیزی. او مطلب خود را به سخنان امیر المؤمنین علی (ع) از نهج البلاغه نیز میآراید و رفعت و ذلت را از منظر آن حضرت نیز مطرح میکند. برای نمونه عبارات: «کجایند کسانی غیر از ما که گمان بردهاند راسخ در علمند (ادعاء آنها) دروغ بستن و تجاوز بر ما بوده است، همانا خدا ما را رفعت و سربلندی داده و آنها را خاری و سرافکندگی.(خطبۀ 144).» «و کسی را که تقوی سربلندش ساخته، خار و خفیفش ندانید و کسی را که دنیا به او سربلندی داده، شما برایش رفعت و سربلندی قائل نباشید. (خطبۀ 191)» «و در حقیقت سزاوار نیست کسی که عظمت خدا را شناخته است، بزرگی را به خود ببندد، پس سربلندی کسانی که میدانند بزرگی خدا چقدر است این است که در برابر او تواضع کنند.(خطبۀ 147)»
انسان تا کجا میتواند خویشتن را به خدای نزدیک کند و عظمتی به عظمت او یابد و خداوند او را تا چنان مقامی نزد خود بالا برد، آنگونه که در مورد مسیح میگوید «إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ» ای پیامبر بیاد آور آن زمان را که خدا به عیسی گفت: ای عیسی! من میرانندۀ تو و بالا برنده تو به سوی خود هستم. قرآن تا آن اندازه سراجهای منیر را در این مسیر قرار داده، که راه را برای هر انسان بصیرِ طالبِ رسیدن، روشن کرده، آنگونه که از دور خود مینمایاند. آیاتش رفعت و سربلندی را برای تو تبیین کردهاند و راه رسیدن به آن را برای تو تشریح. و میتوان این آیات را در میان کلام دکتر غروی مشاهده کرد. کلامی که رفعت و ذلت را در قرآن برای تو تفسیر میکند و در قیام عاشوراء به پرده ظهور میکشاند. او با بیان ِ این آیه «وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»، اولین اقدام یک انسان مؤمن به خدا و آخرت را وقتی که دربرابر دشمن قرار میگیرد، طلب صبر و شکیبایی و پایداری از خدا میداند، به گونهیی که صبر مثل باران بر سرش فرو ریزد و گامهایش را در برابر جالوتهای تاریخ محکم و استوار سازد. و میگویدکه حسین (ع) نیز صبر را از خدا میگیرد و با قرآن حرکت میکند و دعاء او همین است که «خدایا ما را بر کافران نصرت ده». او در کلام خود آیات را یکی یکی به تفسیر میکشاند تا جایی که تو را شیفتۀ چنین رفعتی سازد که قرآن برای تو مطرح میکند. نه تنها آیات رفعت را بلکه آیات ذلت را نیز تا بدانی آنچه تو را به سر افکندگی خواهد رسانید و بفهمی که از چه بپرهیزی. او مطلب خود را به سخنان امیر المؤمنین علی (ع) از نهج البلاغه نیز میآراید و رفعت و ذلت را از منظر آن حضرت نیز مطرح میکند. برای نمونه عبارات: «کجایند کسانی غیر از ما که گمان بردهاند راسخ در علمند (ادعاء آنها) دروغ بستن و تجاوز بر ما بوده است، همانا خدا ما را رفعت و سربلندی داده و آنها را خاری و سرافکندگی.(خطبۀ 144).» «و کسی را که تقوی سربلندش ساخته، خار و خفیفش ندانید و کسی را که دنیا به او سربلندی داده، شما برایش رفعت و سربلندی قائل نباشید. (خطبۀ 191)» «و در حقیقت سزاوار نیست کسی که عظمت خدا را شناخته است، بزرگی را به خود ببندد، پس سربلندی کسانی که میدانند بزرگی خدا چقدر است این است که در برابر او تواضع کنند.(خطبۀ 147)»