دفتر نشر آثار علامه حکیم سید محمد جواد موسوی غروی

کد : 1551
تاریخ انتشار : 1393/07/13

حج؛ قربانی راه روشنگری

همسرم حج تو نیز قربانی گشت در راه روشنگری، همچون جدت که حج خود را نیمه تمام رها کرد برای احیای دین خدا
بسم الله الرّحمن الرّحیم
رَبَّنَا افْتَحْ بَينَنَا وَبَينَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيرُ الْفَاتِحِينَ[1]، رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا[2]، وَيهَيئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا[3]
استادم، همراهم، هم رزمم و همسرم!
سه هفته می گزرد از روزی که به اتفاق عازم تهران شدیم تا برای سپری کردن محکومیتت، خود را معرفی کنی، و اکنون وقتی به خانه و کاشانه‌مان در اصفهان بر می گردم، بدون تو! قابل وصف نیست که جایت چقدر خالی است؟ مخصوصاً خلوص آوایت به هنگام اقامۀ نماز جماعت تا قلب ما را نیز خالص گرداند.
 و اکنون استادم! ایام حج است و آشنایان و بستگان خداحافظی و طلب حلالیت می‌کنند. قرعه حج امسال به نام ما هم در آمده بود، پس از یک عمر انتظار. از 9 سال پیش که ثبت نام کردیم تا به امسال، دیگر ثانیه‌ها را هم برای رسیدن چنین موسمی شمردیم! نمازهای شب، استغاثۀ رسیدن روزی بود که مسیر صعب العبور حرا را بپیماییم و به مکان مقدس وحی برسیم، جایی که آیات قلم نازل شد؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ،  اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يعْلَمْ، ...
اما راه تو به پلکان صعب العبوری ختم شد که در انتهای آن زیرزمین بازداشتگاه کلانتری بازار بود. در آستانۀ حج، در سالی که نامت برای اداء این فریضۀ الهی اعلام شده بود، به جرم دست بردن به قلم، به جرم نوشتن مقاله‌یی برای کاهش تعصبات دینی و نزدیکی قلوب و اندیشۀ مسلمانان! تا چنین بی رحمانه، به نام پیامبر و تحت نام دین، به بهانۀ حب و بغض خلفای راشدین، به نام علی (ع) و به نام ولایت، خون یکدیگر را مباح نکنند. برای حج نیز هدفی جز این نداشتی؛ هدفی که از مکتب حکمایی چون ارباب و غروی آموختی. حج موسم تقرب مذاهب اسلامی و رفع اختلافات، مکانی که اندیشمندان مسلمان در آن باید به وحدت نظر برسند تا امت خدا را از تفرقه و نفرت نجات دهند! اکنون در آستانۀ حج، به جرم نوشتن مقاله‌یی با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟!»، در زندان اوین، بند کارگری، اسیر شده‌ای و هر بار که تماس می‌گیری، ابتداء کلام و میان صحبت تو، گوینده‌ای مکرراً اعلام می‌کند: «این تماس توسط زندانی بازداشتگاه اوین صورت می‌گیرد»! ولی من اینگونه می‌شنوم که: «این تماس از اجلاس اندیشمندان اسلامی صورت می‌گیرد»! اجلاسی که مکتبِ اربابِ حکمت، آرزو دارد، در ایام حج و برای وحدت نظرات و پیوند قلوب مسلمانان، همه ساله تشکیل شده و مکانی باشد، که خیرخواهان انسان و اسلام، ریشه‌ این نفرت‌ها  و جنایت‌های ساری و جاری میان مسلمانان را بخشکانند. شاید تو میان آنان نباشی اما صدای تو به گوش مسلمانان پاک نیت رسیده! آنان که ولایت را تقرب به خدا، و ابدی و الهی می‌دانند، و اهل تشیع باشند یا تسنن، ولایت علی (ع)، این مظهر انسان دوستی و تقوا را می‌پذیرند، و در نفیِ هر دنیاطلبی که حاصل آن زنجیر و شکنجه و جنگ و خونریزی است، با علی (ع) همراه و همصدا خواهند بود.
آری! تو به حج اکبر رفته‌ای و برای من در این سوی میله ها راهی نمانده جز یافتن چاره یی برای آن تن خسته و بیمارت.
مَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ[4]، ...أَنَّ الْأَرْضَ يرِثُهَا عِبَادِي الصَّالِحُونَ [5]
حجت مقبول
همسرت طاهره علیزاده
 
[1] - (اعراف 89)
[2] -  (کهف 10)
[3] - (کهف 16)
[4] - (ابراهيم 12)
[5] - (انبياء 105)
ارسال نظر
*