تاریخ در گذر است و پیوسته وقایعی را مرور میکند که هر چند خوشایند یا ناخوشایند، برای ما اما میتواند روشن کنندۀ راه و گرهگشای مشکلی باشد، چنانچه به دیدۀ عبرت به آن نگریسته شود. اگر به جامعه امروز مسلمانان و به خصوص شیعیان نگاهی بیندازیم، و در راستای تاریخ و تحلیل وقایع آن، اوضاعشان را بررسی کنیم، به این سؤال خواهیم رسید که آیا این همان دستاوردی است که ائمه هدی (ع) برای آن مبارزات فکری و علمی و عملی داشتهاند؟
وقتی آن همه رشادتها و جان فشانیها را که در راه وصول به قلههای رفیع انسانی، میبینیم و بهتر است بگوییم میخوانیم، و با وضع امروز خودمان مقایسه میکنیم، به چه چیزی دست مییابیم؟ آیا جز این است که برای ما فقط اسامی و القابشان مانده است؟ و جالب آن که گاهی اسامی را نیز به دست فراموشی میسپاریم و ردیفشان را هم گم میکنیم، و حتی زمانهای زیستشان را و نمیدانیم که چگونه و با پیمودن چه راهی به مقام شامخ امامت دست یافتهاند، و چه کسانی مربیهاشان بودهاند، و چه زحمتها و رنجها کشیده شده است تا مکتبی به نام تشیع، حداقل بر صفحات کتابها نقش ببندد. اما همین که در تاریخ به شهادت یا وفات یکی از ائمه میرسیم، چه مرثیه خوانیها، روضه خوانیها و به ولادتشان، شادیها و چراغانیها و سورها و شربت خوراندنها، اما از زندگانی، گفتار و کردارشان هیچ، هیچ سخنی رانده نمیشود.
در این روزهایی که ولادت امام حسین را پشت سر میگذاریم و به ولادت اما زین العابدین (زینت و زیور پرستندگان خدا) نزدیک میشویم، با خود بیندیشیم که این دو بزرگوار را چگونه شناختهایم و ببینیم که آیا تنها ذکر ناقص و غالباً خطاء و غلط از قیام کربلاء کافی است برای دریافت معرفت درست نسبت به آنها؟ همین یادآوری که مبدل شده است فقط و فقط به ذکر مصیبت و عزاداری.
و آیا حسین را تنها با ذکر مظلومیتش و شهادتش و زین العابدین را با بیان وقایع اسارتش میتوان شناخت؟! آیا اهدافشان، و ایثارگریهاشان در راه رسیدن به آن هدفها و مقاصد عالیه را، نادیده نگرفتهایم؟ آیا مبارزات امام سجاد بعد از قیام عاشورا را بدست فراموشی نسپردهایم؟! که اگر چنین نیست پس کجا و چه زمان و برفراز کدام منابر از خرد و دانش و منش آن جوان 22 ساله سخن گفته شده است؟
آیا ایشان بر این بودند که در دعاءهایمان به خداوند، یادآور مظلومیتشان و در واقع بیچارگیشان شویم و آنها را شفیع خود سازیم و بس؟ اگر اندک معرفتی وجود دارد، پس چگونه است که خلاف اوامر و نواهیشان عمل میکنیم، و نسبت به آنها بیعنایت هستیم؟! عمل کردن بر خلاف یک گفتار صریح حضرت سجاد و امید بستن فقط به شفاعت ایشان میتواند گویای همین حقیقتِ غفلت ما باشد آنجا که به روشنی بیان کرده است:
«هر كس رفع نياز خود را از جانب تو بخواهد، و برگرداندن فقر را از خويشتن به وسيله تو طلب كند، حقّاً كه حاجتش را در جايگاه اصلى خود خواسته، و به دنبال مطلبش از راه صحيح برآمده، و هر كه در نياز خود به يكى از آفريدگان تو رو كند، يا او را به جاى تو وسيله برآمدن حاجت قرار دهد، بیشك خود را در معرض نوميدى آورده، و از جانب تو سزاوار محروميت از احسان گشته. خداوندا، به درگاهت حاجتى آوردهام كه قدرت دستيابى به آن را ندارم، و رشته چاره جوییم در مقابل آن گسسته، و نفس من در نظرم چنين آراسته كه آن نياز را به كسى اظهار كنم كه او خود نيازهايش را به درگاه تو میآورد، و در خواستهاش از تو بینياز نيست، و اين لغزشى است از لغزشهاى اشتباهكاران، و درافتادنى است از درافتادنهاى گناهكاران، سپس به ذکر تو از خواب بیخبرى بيدار شدم، و به توفيق تو از آن لغزش برخاستم، و به يارى تو از فروافتادن و سقوط برگشته و بازپس آمدم، و گفتم: پاك و منزه است پروردگار من، چگونه نيازمندى از نيازمندى طلب نيازكند؟ و چگونه تهيدستى از تهيدستى ديگر گدايى كند.»[1]
وقتی آن همه رشادتها و جان فشانیها را که در راه وصول به قلههای رفیع انسانی، میبینیم و بهتر است بگوییم میخوانیم، و با وضع امروز خودمان مقایسه میکنیم، به چه چیزی دست مییابیم؟ آیا جز این است که برای ما فقط اسامی و القابشان مانده است؟ و جالب آن که گاهی اسامی را نیز به دست فراموشی میسپاریم و ردیفشان را هم گم میکنیم، و حتی زمانهای زیستشان را و نمیدانیم که چگونه و با پیمودن چه راهی به مقام شامخ امامت دست یافتهاند، و چه کسانی مربیهاشان بودهاند، و چه زحمتها و رنجها کشیده شده است تا مکتبی به نام تشیع، حداقل بر صفحات کتابها نقش ببندد. اما همین که در تاریخ به شهادت یا وفات یکی از ائمه میرسیم، چه مرثیه خوانیها، روضه خوانیها و به ولادتشان، شادیها و چراغانیها و سورها و شربت خوراندنها، اما از زندگانی، گفتار و کردارشان هیچ، هیچ سخنی رانده نمیشود.
در این روزهایی که ولادت امام حسین را پشت سر میگذاریم و به ولادت اما زین العابدین (زینت و زیور پرستندگان خدا) نزدیک میشویم، با خود بیندیشیم که این دو بزرگوار را چگونه شناختهایم و ببینیم که آیا تنها ذکر ناقص و غالباً خطاء و غلط از قیام کربلاء کافی است برای دریافت معرفت درست نسبت به آنها؟ همین یادآوری که مبدل شده است فقط و فقط به ذکر مصیبت و عزاداری.
و آیا حسین را تنها با ذکر مظلومیتش و شهادتش و زین العابدین را با بیان وقایع اسارتش میتوان شناخت؟! آیا اهدافشان، و ایثارگریهاشان در راه رسیدن به آن هدفها و مقاصد عالیه را، نادیده نگرفتهایم؟ آیا مبارزات امام سجاد بعد از قیام عاشورا را بدست فراموشی نسپردهایم؟! که اگر چنین نیست پس کجا و چه زمان و برفراز کدام منابر از خرد و دانش و منش آن جوان 22 ساله سخن گفته شده است؟
آیا ایشان بر این بودند که در دعاءهایمان به خداوند، یادآور مظلومیتشان و در واقع بیچارگیشان شویم و آنها را شفیع خود سازیم و بس؟ اگر اندک معرفتی وجود دارد، پس چگونه است که خلاف اوامر و نواهیشان عمل میکنیم، و نسبت به آنها بیعنایت هستیم؟! عمل کردن بر خلاف یک گفتار صریح حضرت سجاد و امید بستن فقط به شفاعت ایشان میتواند گویای همین حقیقتِ غفلت ما باشد آنجا که به روشنی بیان کرده است:
«هر كس رفع نياز خود را از جانب تو بخواهد، و برگرداندن فقر را از خويشتن به وسيله تو طلب كند، حقّاً كه حاجتش را در جايگاه اصلى خود خواسته، و به دنبال مطلبش از راه صحيح برآمده، و هر كه در نياز خود به يكى از آفريدگان تو رو كند، يا او را به جاى تو وسيله برآمدن حاجت قرار دهد، بیشك خود را در معرض نوميدى آورده، و از جانب تو سزاوار محروميت از احسان گشته. خداوندا، به درگاهت حاجتى آوردهام كه قدرت دستيابى به آن را ندارم، و رشته چاره جوییم در مقابل آن گسسته، و نفس من در نظرم چنين آراسته كه آن نياز را به كسى اظهار كنم كه او خود نيازهايش را به درگاه تو میآورد، و در خواستهاش از تو بینياز نيست، و اين لغزشى است از لغزشهاى اشتباهكاران، و درافتادنى است از درافتادنهاى گناهكاران، سپس به ذکر تو از خواب بیخبرى بيدار شدم، و به توفيق تو از آن لغزش برخاستم، و به يارى تو از فروافتادن و سقوط برگشته و بازپس آمدم، و گفتم: پاك و منزه است پروردگار من، چگونه نيازمندى از نيازمندى طلب نيازكند؟ و چگونه تهيدستى از تهيدستى ديگر گدايى كند.»[1]
مقالات دکتر سید علی اصغر غروی با امضاء ایشان منتشر میشود و مقالات با امضاء ارباب حکمت قلم ایشان نیست.
[1] - صحیفه سجادیه، دعای سیزدهم