دفتر نشر آثار علامه حکیم سید محمد جواد موسوی غروی

کد : 1122
تاریخ انتشار : 1393/02/25

گزارشی از یک عیادت

در سالگردهای مرحوم مهندس بازرگان در حسینیه ارشاد و نیز در مقبره بیات قم، و نیز در تمام جلساتی که نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها برپا می‌کردند، نیروهای امنیتی حضور چشمگیر داشتند و تا می‌توانستند، حتی از چشم و گوش افراد، به طور مستقل فیلم و عکس تهیه کردند.
خبری بستری شدن دکتر یزدی همۀ خانواده نهضت آزادی را نگران و مضطرب کرد. همه با هم نمی‌توانستند به بیمارستان بروند. اسم بیمارستان هم در خبرها نیامده بود. تلفن ها پاسخگو نبودند و بیشتر از ترس شنود که بر خلاف صراحت قانون اساسی بر ممنوعیت آن و نیز نص صریح قرآن بر حرمت آن، مسأله‌یی جاری و مطلوب در ساختار اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران است و کسی هم نه از علماء و نه از فقهاء و نه از مراجع بزرگ بر استراق سمع حضرات آقایان معترض نیست.
شاید و یا حتماً از جمله بهترین‌ها این بود که برای خبر گرفتن از حال دکتر به منزل او برویم. حرکت کردیم، پنج نفر باهم. با یک اتومبیل، ساعت قدری از پنج بعد از ظهر گزشته بود که وارد کوچه تورج واقع در خیابان ولی عصر شدیم، به میانه‌های کوچه که رسیدیم، سیاهی لشکری از نیروهای امنیتی در سایه درختان حاشیه خانه دکتر پیدا شد، اوضاع را غیر عادی دیدیم همانطور که اتومبیل آهسته در حال حرکت به سمت جلو بود، با هم مشورت کردیم، به این نتیجه رسیدیم که اینها برای ممانعت از ورود به منزل دکتر اجتماع کرده‌اند و بهتر است از جلو خانه عبور کنیم و اطلاعات بیشتری کسب کنیم. نزدیک‌تر شدیم، چهره‌ها مشخص و پیدا شدند، بین ده تا دوازده نفر جوان، بین ۱۸ تا بیست و دو سه سال که بعضاً دوربین عکاسی و فیلمبرداری هم در دست داشتند و با دقت عابران و داخل اتومبیل‌ها را برانداز می‌کردند.
تمام سی و پنج سال گذشته در ذهنم مرور شد. چه همه در طول این سال ها حضرات از ما فیلم و عکس تهیه کرده‌اند. در دهه شصت تا سال ۶۷ که چند حمله ویرانگرانه به دفتر نهضت آزادی واقع در خیابان مطهری صورت گرفت تا سرانجام در خرداد همان سال منجر به تعطیلی کامل آن شد. در سالگردهای مرحوم مهندس بازرگان در حسینیه ارشاد و نیز در مقبره بیات قم، و نیز در تمام جلساتی که نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها برپا می‌کردند، نیروهای امنیتی حضور چشمگیر داشتند و تا می‌توانستند، حتی از چشم و گوش افراد، به طور مستقل فیلم و عکس تهیه کردند. یک روز بیاد دارم مردی در مقبره بیات از جا برخاست و به یکی از عکاسان اعتراض کرد، و از او پرسید آیا تو متشرع هستی؟ آیا اجازه می‌دهی ناشناس از ناموس تو، بی‌اجازه عکس بگیرد؟! این خانم ها که اینجا نشسته‌اند نوامیس مردمند! آیا برای این کار از این ها اجازه گرفته‌ای؟!
در هر حال سخنم در این است که فیلم ها و عکس های فراوانی، در هر مناسبتی، شاید سالی چندبار از ما گرفته‌اند. این بار هم یکی از آن دفعات باشد، هر چه آن عکسها بدردشان خورد، از اینها هم بهره جویند.
آقایان تا نزدیک ساعت ۷ آنجا بودند و سپس با یک اتومبیل ون در اوج رضا و خشنودی از اینکه مأموریت خود را به نیکی بانجام رسانده‌اند، محل را ترک کردند.
طاهره علیزاده نایینی
 
ارسال نظر
*