در اعتراض به اهانت یک روزنامه معلوم الحال
رمی جمرات قلم بدستان مزدور
سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۵۰
حرف، همان است که پیر و مرادمان فرمود و مرتد اعلام کرد، قلم به مزدهایی را که از ولایت الهی گریزانند و در کمال تأسف، خویش را به ولایت باطل ابلیس میسپارند. و دیگر چه فرقی میکند این باطل اباطیل را سلمان رشدی نوشته باشد یا گنجی یا سروش یا نویسندۀ عقدهیی معلوم الحال با هزار مشکل روانی در روزنامه خزان باطن ِ بهار !
(پایگاه خبری انصارحزب الله)
من باید سنگ بیفکنم که بصیرتم عمقی لایدرک و لایوصف دارد در فهم معنای نور و دلشیدای حسین علیه السلامام. من باید تطهیر کنم سیمای قلم مظلوم را از آن چرک و کدورتی که نویسندۀ نمایان حزب شیطان بدان آلودهاند آن را. رمی جمرات میکنم به تلاوت « اعوذ بالله من همزات الشیاطین » و سنگ میافکنم بر رخسارۀ سیاه آنان که نمینویسند جز آنچه که ابلیس میخواهد .
نمینویسند جز سیاهی و شرارت و ناپاکی و باطل را. سنگ میافکنم بر بتهای زندهیی که راه میروند و راه مردم را به سوی خدا میبندند و یقین دارم که هیچ نیرویی و کلمهیی و وعظ و ارشادی نمیتواند حقیقت خفاش را که نورگریزی است، اصلاح کند !
روزنامهیی بهار نام، در عید غدیر به ساحت حقیقت مظلوم و به ساحت حضرت مقتدر مظلوم علیه السلام اهانت کرده است و این اول بار نیست که کسانی در کسوت و ظاهر نویسنده و اهل قلم، شبهه پراکنی کرده و افکار التقاطی و مالیخولیایی خویش را بر کاغذ آورده و قلوب مؤمنان را به درد میآورند. هنوز ما را در یاد است که چنین اهانتهایی از سوی برخی مطبوعات معلوم الحال، به مقدساتمان شده بود و آن زمان هم قلبهایمان به درد آمده بود .
به نیت رمی جمرات، سنگ افکندم بر بتهای جاندار که بر روی زمین راه میروند و تابعان فراعنه و ظالمان و مشرکان و ملحدان زمانههای ماضیاند و با خدا میستیزند؛ به قصد عمل به فرامین پیر و مرادمان که وصیت کرده بود از هر طیف و صنف که کسانی خیانت کردند و ستون پنجم دشمنان قسم خورده انقلاب و دین و آیین اسلامی شدند، همان طیف و همان صنف امر به معروف کنند، تبرّی بجویند و عنصر خائن را رسوا نمایند. و به عذرخواهی از محضر قطب عالم امکان، مهدی موعود عج الله فرجه، برای اهانتها و هتک حرمتهای تأسف بار شرم آوری که در سرزمینم به خاندان عترت آل طه علیهم السلام رخ میدهد ...
و چه حقیر و پست و بیارزش و خردند آنها که با نور میستیزند و سعی میکنند تا نور خداوند را با فوت دهانهاشان خاموش کنند .
منبع: هفته نامه یالثارات الحسین(ع)
خوب شد "بهار" را توقیف کردند!
چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۲۸
احمد بخشایش اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی در مجلس شورای اسلامی، توقیف روزنامه بهار را اقدام درستی میداند و میگوید این روزنامه با انتشار آن مقاله بحث برانگیز درباره واقعه غدیر خم، در صدد حساسیتسنجی برای گام نهادن به وادیهای دیگر بوده است. وی هر چند که دولت روحانی را دستنشانده جناح چپ میداند، با این حال اصلاحطلبان را متهم میکند که میخواهند چوب لای چرخ دولت روحانی بگذارند.
به گزارش عصر ایران این استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران، اگر چه سوالهای این مصاحبه را سوالهایی اجق وجقی میداند، ولی با سعۀ صدر تا به آخر این گفتگوی چالشی پیش آمد. متن این مصاحبه پیش روی شماست.
*چنانکه میدانید روزنامه بهار پیش از توقیف، خطای خودش را عملاً پذیرفته بود و انتشارش متوقف شده بود. به نظر شما، در این شرایط، توقیف این روزنامه تصمیم درستی بود؟
من فکر میکنم روزنامه بهار این مقاله را برای حساسیتسنجی منتشر کرد. اینها میخواهند ولایت فقیه را بزنند. اینها قبلاً با متدولوژی پوپر ولایت فقیه را هدف قرار میدادند. یعنی گزارههای علمی را گزارههای آزمونپذیر و نقدپذیر میدانستند. مطابق این مبنا، ولایت فقیه هم زمانی علمی میشود که خطاپذیر باشد. خطاپذیری یعنی قدسیتزدایی از ولایت فقیه و عرفی کردن آن. یعنی با این مبنا، میتوان ولایت فقیه را جانانه نقد کرد. حالا الان روزنامه بهار نقد را از ائمه شیعه شروع کرد تا به نقد ولایت فقیه برسد. یعنی مشروعیت و معصومیت ائمه شیعه را زیر سوال برد تا خود به خود ولایت فقیه را هم زیر سوال ببرد. این بازیها امتحان خودشان را پس دادهاند. حالا معلوم نیست این کار با چه هدفی صورت گرفت. انگار اصلاحطلبان میخواهند چوب لای چرخ دولت بگذارند.
*شما از مجازات مدیر مسؤول دفاع میکنید یا از بیکار شدن همه اعضای روزنامه؟
وقتی کسی جرمی مرتکب میشود باید جبران کند. یکی از راههای جبران، این است که مدیر مسؤول متنبه شود. برای این تنبه، روزنامه او را توقیف میکنند. شما انتظار دارید مدیر مسؤول سریعاً عوض شود و کس دیگری به جای او بیاید تا آن کسانی که در این روزنامه مینویسند، از نان خوردن نیفتند؟ پس چرا خود آنها با قلمشان به باور عمومی تخطی میکنند؟
*شما این مقاله را مصداق فساد میدانید؟
نه، من مثال میزنم.
*آخر مثالهای شما کمی عجیب است!
شما سوالهایتان عجیب است! وقتی سوال شما اجق وجق است، من هم مجبورم این طوری به شما جواب بدهم! شما که سوال میکنی آیا بابت یک مقاله نان چند نفر باید بریده شود. آخر این چه سوالیست که میپرسی؟!
*عقل و انصاف حکم میکند که مدیر مسؤول و نویسنده (در صورت حضور در کشور) پاسخگو باشند، نه اینکه ۵۰ نفر را با تعطیلی روزنامه بیکار کنند.
مدیر مسؤول و سردبیر پاسخگو هستند دیگر. خبرنگار هم بیکار نمیشود. مدیر مسؤول باید حقوق او را بپردازد. وقتی روزنامه توقیف شد و خبرنگار بیکار شد، مدیر مسؤول مجبور است حقوق خبرنگار را بپردازد.
*یعنی الان خبرنگاران روزنامههایی که سالها پیش توقیف موقت شدند، هنوز از مدیر مسؤول روزنامههایشان حقوق میگیرند؟
اینها که شبکهای کار میکردند! من که دیگر خبرنگارها را میشناسم. خبری ده هزار تومان، سه هزار تومان، دو هزار تومان میگیرند و با ۶ تا مجله کار میکنند. شما مثل اینکه خیلی اتوکشیده هستی!
*شهید مطهری ظاهراً ایدئولوگ این انقلاب بودهاند. مطهری میگوید اگر مخالفان دین اسلام ولو با سوء نیت اسلام را نقد کنند، این کار هم به سود اسلام است چونکه ما جواب آنها را میدهیم و اندیشه اسلامی رشد میکند.
من با ادعای شما خیلی موافق نیستم. ایدئولوگهای انقلاب زیاد بودهاند و شهید مطهری هم یکی از آنها بوده است.
*ولی جایگاه مهطری جایگاه خاصی است. بنیانگذار جمهوری اسلامی، همه آثار مطهری را تایید کرده است نه همه آثار دیگران را. بنابراین "مطهری یکی در میان دیگران" نیست.
شما روایت های مختلف از قضایا دارید. الان نویسندههای زیادی در کشور وجود دارند که در خط شهید مطهری کار میکنند. مثلاً همین آقای علی مطهری، یکی از این افراد است. ولی حالا من حرف شما را قبول میکنم و شهید مطهری را ایدئولوگ اصلی انقلاب قلمداد میکنم.
شهید مطهری میگوید اگر ما در دانشگاهها مخالف فکری نداشته باشیم، باید یک فرد مخالف بیاوریم تا او اندیشۀ مخالفی را بیان کند و در اثر این مخالفت، اندیشه ما صیقل بخورد و ما اندیشه بالاتری را به جامعه عرضه کنیم. این کار باید در دانشگاه صورت گیرد نه در روزنامه. شما یک انحراف کوچک در صدا و سیما ایجاد کنید، میدانید چه میشود؟ همۀ مردم تحت تأثیر قرار میگیرند. نباید چنین کاری صورت گیرد.
روزنامه بهار به باورهای شیعه توهین کرده است. آیات قرآن را زیر سوال برده، روایات را مجعول دانسته، با نصب امامان هم مخالفت کرده و ائمه را هم ساختگی دانسته است. وقتی امامت ساختگی باشد، ولایت فقیه هم ساختگی میشود. این مقاله در پی القای چنین ایدهیی بود. وقتی کسی با این روش باورهای مردم را سست میکنید، معلوم است با او برخورد میشود.
اگر کسی چنین تزی دارد، تزش را در دانشگاه و کرسیهای آزاداندیشی مطرح کند. او حرفش را میزند و دو نفر هم او را نقد میکنند. گاهی شما در حوزهیی مباحثه میکنید و آن مباحثه باعث ارتقای فکر جامعه میشود. ولی این مقاله بهار مصداق توهین بود. توهین که باعث ارتقای فکر جامعه نمیشود.
*آخر استادان سکولار را هم که از دانشگاهها اخراج میکنند.
شما اگر یک فرد را نشان دهید که به واسطه سکولار بودن از دانشگاه اخراج شده باشد، من حاضرم نمایندگیام در مجلس شورای اسلامی را به شما واگذار کنم.
*آقای جواد طباطبایی.
سید جواد طباطبایی پیرمرد است! بیچاره بازنشسته شده! شما میخواهید یکی بعد از ۴۰ سال هنوز در دانشگاه تهران درس بدهد. بابا قانون را رعایت کنید! قانون میگوید استاد بعد از ۲۰ تا ۲۵ سال بازنشسته میشود. استاد دانشگاه هم مثل بقیه کارمندان آرامآرام دچار خستگی فکری میشود. سید جواد طباطبایی همرشتۀ من است. من خودم استاد علوم سیاسی هستم. جواد طباطبایی ۳۵ سال استاد بوده، رفته خارج و حکم بازنشستگیاش را صادر کردهاند. بعد از ۳۵ سال نمیخواهید بازنشسته شود؟
*فکر میکنم شما جواد طباطبایی را با کس دیگری اشتباه گرفتهاید! جواد طباطبایی در دهۀ ۷۰ در اوج پختگی و چالاکی فکری، از دانشگاه تهران اخراج شد.
نخیر! جواد طباطبایی اخراج نشد و بازنشسته شد. او الان هم از دانشگاه تهران حقوق میگیرد. مثل آقای بشیریه. بشیریه هم رفت آمریکا. هر چقدر دعوت به کار شد، به ایران برنگشت. چه کار باید میکردند؟ باید حقوق مفت به او میدادند؟ به او گفتند بیا خودت را بازنشست کن. او هم این کار را انجام داد و الان دارد حقوقش را میگیرد. در ایران هیچ کسی به دلیل سکولار بودن از دانشگاه اخراج نشده است؛ چون اکثر اساتید علوم سیاسی، در همین خط فکری سکولاریسم هستند. در این صورت ما باید همه استادان علوم سیاسی را اخراج کنیم.
(لینک مرتبط: وزیر علوم دولت قبل: استاد سکولار جایی در دانشگاه ندارد.)
*شما میگویید روزنامه بهار در صدد حساسیتسنجی بوده. این ادعای شما مصداق نیتخوانی است. به نظرتان حکم اخلاقی این نیتخوانی چیست؟
این حرف من برآمده از تجربه است. گذشته چراغ راه آینده است. من که گفتم در دورۀ جناب آقای خاتمی، حلقه کیان و سایر حلقههای اصلاحطلبان مشغول چنین کارهایی بودند. شما چطور حکم اخلاقی علیه حرف من صادر میکنید؟ گذشتۀ اینها مبین چنین شیوهیی است.
*آخر شما مشغول یککاسهکردن همه هستید. شما که نویسندۀ این مقاله را نمیشناسید. از کجا میدانید نیتش حساسیتسنجی بوده؟
چرا نمیشناسم. من روزنامه بهار را می شناسم، نویسنده را هم میشناسم.
*کی بوده نویسنده؟
حالا مثلاً میخواهید چه چیزی را بفهمید؟ حسین بن تقی روحانی بوده!
*شما وقتی حتی اسم نویسنده را نمیدانید، از کجا به نیت او یقین دارید؟
برادر من! من اسم این نویسنده را بلدم و او را بهتر از شما میشناسم. سوال شما اجق وجق است جواب نمیدهم!
*اگر اسمش را بفرمایید، شانس صحت نیتخوانی شما بیشتر میشود!
اصلاً نمیخواهم اسمش را بگویم! حالا شما باید مرا محاکمه کنید؟!
*پس در نهایت احتمال میدهید که تحلیلتان دربارۀ نیت نویسنده آن مقاله هم اشتباه باشد؟
بله، هر تحلیلی میتواند اشتباه باشد؛ ولی این آقا به باورهای شیعه توهین کرده است. این را دیگر احتمال نمیدهم اشتباه کرده باشم!
*و سوال آخر: بالاخره نمیخواهید اسم نویسنده مقاله را بگویید؟!
مهم نیست! من مقالهاش را خواندهام. من یک دانشگاهیام و اینها را بررسی میکنم. ولی شما میخواهید بگویید استادی که حتی نام نویسنده را بلد نبود، چنین قضاوت میکند! ولی من این عصا را دست شما نمیدهم که از آن سوء استفاده کنی!
منبع: هفته نامه یالثارات الحسین(ع)
ولايت علوي «روابط عمومي» ندارد
امت حزبالله دهان ياوهگويان را پر از خاك ميكند
چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۹
منبع: هفته نامه یالثارات الحسین(ع)
چطور نويسندهیي چنين بياطلاع که تعفن وهابيت از نوشتۀ او به مشام ميرسد با مسؤولان اين روزنامه چنان ارتباط وثيقي دارد که دستنوشتهاش بدون امعان نظر مديران اين رسانه، به عنوان سرمقالۀ صفحۀ اول در اين روزنامه سراسري به چاپ ميرسد؟!.....
پایگاه خبری انصارحزب الله ـ چهارشنبه اول آبان و پس از انتشار شمارۀ ۷۴۳ يالثارات روزنامۀ معلوم الحال «بهار» كه تاكنون بارها و به دلايل گوناگون توقيف شده است مطلبي تحت عنوان «امام؛ پيشواي سياسي يا الگوي ايماني؟» به قلم علي اصغر غروي، منتشر کرد. اين يادداشت توهين آميز باعث شد تا مدير مسئول اين روزنامه يادداشتي تکميلي و به صورت عذرخواهي از آن مطلب در روزنامه آورد و چند يادداشت نيز در رد آن يادداشت توهين آميز به چاپ رساند. البته اين عذرخواهي بيشتر به فرار به جلو و شانه خالي کردن از زير بار مسئوليت اين توهين بزرگ شبيه بود.
بوي تعفن وهابيت به مشام ميرسد
هرچند مدير مسئول روزنامه بهار در اقدامي ديرهنگام که نوعي فرار به جلو محسوب ميشد از چاپ سر مقالۀ هتاکانۀ روز چهارشنبه اين روزنامه عليه ولايت امام اول شيعيان عذرخواهي کرده است، اما اين عذرخواهي چيزي از اصل مطالب توهينآميز، احمقانه و بچگانه مطرح شده در اين سر مقاله و اثبات بيسوادي نويسندۀ هتاک آن نميکاهد.
دليل اينکه در کشور ما يک نفر جرئت ميکند واضحترين اصول اعتقادي امتي مسلمان و معتقد را رسماً مورد ترديد و انکار قرار دهد و ۳۵ سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به شريفترين باورهاي اعتقادي در نظام جمهوري اسلامي اهانت کند، چيزي نيست جز اينکه ولايت علوي «روابط عمومي» ندارد تا به اين يادداشت واکنش نشان بدهد.
شگفتآور است که در روزگار اعتراف انديشمندان و نخبگان مسيحي و يهودي و تصريح دانشمندان و شاعران منصف اهل سنت به مفهوم سياسي حديث غدير، حاصل چند قرن تلاش و مجاهدت خونين و تلخ عالمان ديني بزرگ همچون علامه اميني، نه توسط نشريات معاند سلفي و تکفيري در عربستان سعودي بلکه در جمهوري اسلامي ايران و توسط شخصي به استهزاء گرفته ميشود که نام و نام خانوادگياش به امير مؤمنان انتساب دارد! و علي الاسلام السّلام.
سفيهان، بيمايگي خود را عريان ساختند!
در پي انتشار سر مقالۀ هتاکانه عليه اسلام، قرآن، مسلمانان (شيعه و سني) و ولايت اميرالمؤمنين علي (ع) همزمان با عيد غدير، «تشکل فراگير تبليغ گروهي طلاب» بيانيهاي شديداللحن صادر کرد.
نويسندهیي بدسگال با چشم بستن بر واقعيات مسلم تاريخي، با بازيافت مدعايي کهنه، ولايت اهل بيت(ع) را منحصر در امور معنوي انگاشته و آن را در دايره تبيين معارف الهي و ترويج شعائر اسلامي منحصر خوانده است. فراتر از آن عاجزانه کوشيده، گزافۀ خود را به کلام اميرالمومنين(ع) مستند سازد و چنين وانمود کند، که حضرتش ادعايي نسبت به حق حاکميت بر جامعه اسلامي نداشتهاند. گويا بلاغت کلام در خطبۀ شقشقيه فراتر از ظرف ادراکش بوده، آنجا که امير بيان(ع)، حاکميت سلب شده را ميراث مسلم خود معرفي ميفرمايد: «آگاه باشيد! به خدا سوگند که فلان، خلافت را چون جامهیي بر تن کرد و نيک ميدانست که پايگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسياب... ميديدم که ميراث من به غارت ميرود. تا آن «نخستين» به سراي ديگر شتافت و مسند خلافت را به ديگري واگذاشت.»
هيئت نظارت بر مطبوعات نبايد کوتاه بيايد
يک عضو هيئت نظارت بر مطبوعات گفت: قوهقضائيه و هيئت نظارت بر مطبوعات نبايد نسبت به مطلب روزنامۀ بهار در آستانۀ عيد غدير کوتاه بيايند؛
وي اضافه کرد: مقالهیي هم در اين روز و در اين روزنامه توسط يکي از سرشاخههاي نهضت آزادي در اصفهان، سيد علي اصغر غروي که خودش و پدرش گرايش وهابي دارند درج شد که اين مقاله صددرصد قبلاً برنامهريزي شده بود و هم اينکه در آستانۀ عيد غدير درج شود حتماً عمدي بوده است، از اين تابوشکنيها، ما در مورد روزنامه بهار کم نداشتيم.