سابقه: در تابستان 84 نمازجمعه دکتر غروی به اصرار اداره اطلاعات اصفهان و از طریق احضار برگزارکنندگان آن تعطیل شد. به این ترتیب نمازجمعهیی که با سابقهیی بیش از هفتاد سال ابتداء توسط حکیم متأله مرحوم حاج آقا رحیم ارباب و مرحوم آیت الله سید محمد جواد غروی تا اواخر دهه هفتاد، با اعتقاد به وجوب عینی، اقامه میشد، برای بار سوم به تعطیلی کشانده شد. دکتر غروی از اوائل دهه هفتاد که پس از سی سال تلمذ نزد پدر، به اخذ اجازه اجتهاد نائل آمد، مسؤولیت برگزاری جلسات تفسیر قرآن وی را نیز برعهده گرفت. این جلسات نیز در آذر 84 از طریق احضار و تهدید برگزارکنندگان تعطیل گردید. پس از این تعطیلی گسترده نماز و جلسات وی، دکتر غروی در نامهیی خطاب به مراجع چنین نوشت:
«... اداره اطلاعات اصفهان، اينجانب را احضار نموده و پس از سه ساعت سخن گفتن، از من درخواست نمودند كه نماز واجب الهي را تعطيل نمايم، نمازجمعهيي كه بناءبر اعتقاد به وجوب عيني آن، در منزل شخصي برگزار ميشد. خدمت پدر (مرحوم آيت الله سيد محمد جواد غروي، كه جايگاه و مقام علمي او بر شما مكشوف است)، رسيدم و شرح ما وقع كردم. ايشان با تأثر و اندوه گفتند:
من هفتاد سال پيش، در روزگاري كه قاطبه روحانيون شيعه، نمازجمعه را در عصر غيبت، حرام ميدانستند، ايستادم و تمام توهينهاي آنان كه مرا به سبب اقامه نماز جمعه، سني و وهابي ميدانستند، و نيز اعمال فشارها و محدوديتهاي ساواك شاه را به جان خريدم و حكم خدا را تعطيل نكردم. شگفتا امروز كه هفتاد سال پرفراز و نشيب، از آن روزگار ميگذرد و نمازجمعه، از جايگاه قدرت، بياعتقاد به وجوب عيني و به عنوان يك عمل سياسي اقامه ميشود، اين سومين بار است كه پس از انقلاب، نمازجمعهيي را كه من مقدم به اقامه آن، به عنوان واجب عيني در ايران بودهام، تعطيل ميكنند و البته نخستين بار است كه يورش و ضرب و شتم در كار نيست. به حرف آنان گوش بده و به حداقل نفرات ممكن براي اقامۀ اين واجب، اكتفاء كن. اما بدان كه اينان نخستين كساني در تاريخ نيستند كه خواهان تعطيل شدن احكام خدا هستند. أَوَلَمْ يسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَينْظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ (غافر 21).
اين كلام را كه شايد آخرين اندرزهاي آن حكيم فقيد بود، شنيدم و براي نشان دادن حسن نيت خويش، نمازجمعه معمول را تعطيل كردم... حال سوال من از شما، به عنوان مراجع و علماء دين، اين است كه آيا نهادهاي امنيتي يا هر مقام وقدرت ديگري در يك نظام اسلامي، حق تعطيل كردن نمازجمعه و جلساتي را كه جز تفسير قرآن «هيچ« سخن ديگري در آنها نيست، دارد؟ پاسخ شما به اين سوال، مي تواند راهگشا و موجب رفع ابهام و شگفتي اينجانب گردد.»
هرچند شبیه مضمون فوق در همان زمان برای رئیس جمهور و وزیر اطلاعات ارسال گردید، اما تاکنون هیچ جوابی از مراجع در پاسخ به نامه ارسالی فوق، دریافت نگردیده است. اما در طول قریب به دو سالی که از این ماجراها میگذرد، دکتر غروی بناءبر اعتقادی که به وجوب عینی نمازجمعه دارد، آن را در منزل شخصی و با تعداد اندکی برگزار مینماید ولی جلسات تفسیرش از همان هنگام در محاق تعطیلی فرومانده است.
تحلیل: اکنون هم چنان این سؤال پابرجاست که دادگاه ویژه روحانیت چطور میتواند حق امامت و مأمومیت را از کسی سلب نماید؟ اصلاً در یک نظام اسلامی که میلیاردها ریال از بودجه مملکت صرف تبلیغات برای دین میشود، چرا باید جلسۀ قرآن و اقامه نماز را تعطیل نمود؟ آن هم جلساتی که به اذعان خود نیروهای امنیتی بحثی جز قرآن در آنها به میان نمیآید؟ بالاخره باید پاسخ این سؤال را بدهند که علیرغم وجود فسادها و بحرانهای گوناگون در جامعه، آیا وظیفه اداره اطلاعات احضار شهروندان و پرسش و تفتیش عقاید دینی آنان است؟ آن هم عقایدی که هرگز مخفیانه نبوده و علامۀ غروی صد سال آن را بر فراز منبر فریاد زده و در آثارش مکتوب ساخته است؛آثاری که تماماً از وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی مجوز انتشار گرفته و در اختیار محققان نهاده شده است. اگر در این مسائل بحثی هست، گوی و میدان در میان است و اندیشمندان دانشگاه و مراجع حوزه باید به نقد و بررسی آنها بپردازند و وزارت اطلاعات و دادگاه ویژه هیچ وظیفهیی برعهده ندارند که شهروندان را احضار و با آنها بحث عقیدتی نمایند و آنان را از عقاید خودشان منصرف و نسبت به عقیده دیگری منعطف سازد؟ تصور کنید که بارها به اداره اطلاعات احضار شوید و هر بار مورد خطاب قرار گیرید که چرا در باب فلان آیه اینگونه میاندیشید و چرا در تفسیر این آیه از آن آیه کمک گرفتید و... ورای اینکه حق با کیست، آیا جایگاه این بحثها در دادگاه ویژه و اداره اطلاعات جمهوری اسلامی ایران است. اینگونه رفتارها، البته در تاریخ بیسابقه نیست. انگار چند روزی بیش نگذشته که دادگاه تفتیش عقاید اسلامی، انسانها را به جرم اعتقاد به مسائلی چون حدوث یا قدم قرآن، تازیانه میزد و هزاران هزار مورد دیگر که در اینجا مجال بیانش نیست. تنها چیزی که ذکرش ضروری بنظر میرسد همانی است که خداوند در کتابش میفرماید: «آیا در زمین سیر نمیکنند تا عاقبت پیشینانشان را بیینند، همان ها که نیرو و آثارشان در زمین بسیار بیش از اینها بود (غافر 21)...»
«... اداره اطلاعات اصفهان، اينجانب را احضار نموده و پس از سه ساعت سخن گفتن، از من درخواست نمودند كه نماز واجب الهي را تعطيل نمايم، نمازجمعهيي كه بناءبر اعتقاد به وجوب عيني آن، در منزل شخصي برگزار ميشد. خدمت پدر (مرحوم آيت الله سيد محمد جواد غروي، كه جايگاه و مقام علمي او بر شما مكشوف است)، رسيدم و شرح ما وقع كردم. ايشان با تأثر و اندوه گفتند:
من هفتاد سال پيش، در روزگاري كه قاطبه روحانيون شيعه، نمازجمعه را در عصر غيبت، حرام ميدانستند، ايستادم و تمام توهينهاي آنان كه مرا به سبب اقامه نماز جمعه، سني و وهابي ميدانستند، و نيز اعمال فشارها و محدوديتهاي ساواك شاه را به جان خريدم و حكم خدا را تعطيل نكردم. شگفتا امروز كه هفتاد سال پرفراز و نشيب، از آن روزگار ميگذرد و نمازجمعه، از جايگاه قدرت، بياعتقاد به وجوب عيني و به عنوان يك عمل سياسي اقامه ميشود، اين سومين بار است كه پس از انقلاب، نمازجمعهيي را كه من مقدم به اقامه آن، به عنوان واجب عيني در ايران بودهام، تعطيل ميكنند و البته نخستين بار است كه يورش و ضرب و شتم در كار نيست. به حرف آنان گوش بده و به حداقل نفرات ممكن براي اقامۀ اين واجب، اكتفاء كن. اما بدان كه اينان نخستين كساني در تاريخ نيستند كه خواهان تعطيل شدن احكام خدا هستند. أَوَلَمْ يسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَينْظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ (غافر 21).
اين كلام را كه شايد آخرين اندرزهاي آن حكيم فقيد بود، شنيدم و براي نشان دادن حسن نيت خويش، نمازجمعه معمول را تعطيل كردم... حال سوال من از شما، به عنوان مراجع و علماء دين، اين است كه آيا نهادهاي امنيتي يا هر مقام وقدرت ديگري در يك نظام اسلامي، حق تعطيل كردن نمازجمعه و جلساتي را كه جز تفسير قرآن «هيچ« سخن ديگري در آنها نيست، دارد؟ پاسخ شما به اين سوال، مي تواند راهگشا و موجب رفع ابهام و شگفتي اينجانب گردد.»
هرچند شبیه مضمون فوق در همان زمان برای رئیس جمهور و وزیر اطلاعات ارسال گردید، اما تاکنون هیچ جوابی از مراجع در پاسخ به نامه ارسالی فوق، دریافت نگردیده است. اما در طول قریب به دو سالی که از این ماجراها میگذرد، دکتر غروی بناءبر اعتقادی که به وجوب عینی نمازجمعه دارد، آن را در منزل شخصی و با تعداد اندکی برگزار مینماید ولی جلسات تفسیرش از همان هنگام در محاق تعطیلی فرومانده است.
تحلیل: اکنون هم چنان این سؤال پابرجاست که دادگاه ویژه روحانیت چطور میتواند حق امامت و مأمومیت را از کسی سلب نماید؟ اصلاً در یک نظام اسلامی که میلیاردها ریال از بودجه مملکت صرف تبلیغات برای دین میشود، چرا باید جلسۀ قرآن و اقامه نماز را تعطیل نمود؟ آن هم جلساتی که به اذعان خود نیروهای امنیتی بحثی جز قرآن در آنها به میان نمیآید؟ بالاخره باید پاسخ این سؤال را بدهند که علیرغم وجود فسادها و بحرانهای گوناگون در جامعه، آیا وظیفه اداره اطلاعات احضار شهروندان و پرسش و تفتیش عقاید دینی آنان است؟ آن هم عقایدی که هرگز مخفیانه نبوده و علامۀ غروی صد سال آن را بر فراز منبر فریاد زده و در آثارش مکتوب ساخته است؛آثاری که تماماً از وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی مجوز انتشار گرفته و در اختیار محققان نهاده شده است. اگر در این مسائل بحثی هست، گوی و میدان در میان است و اندیشمندان دانشگاه و مراجع حوزه باید به نقد و بررسی آنها بپردازند و وزارت اطلاعات و دادگاه ویژه هیچ وظیفهیی برعهده ندارند که شهروندان را احضار و با آنها بحث عقیدتی نمایند و آنان را از عقاید خودشان منصرف و نسبت به عقیده دیگری منعطف سازد؟ تصور کنید که بارها به اداره اطلاعات احضار شوید و هر بار مورد خطاب قرار گیرید که چرا در باب فلان آیه اینگونه میاندیشید و چرا در تفسیر این آیه از آن آیه کمک گرفتید و... ورای اینکه حق با کیست، آیا جایگاه این بحثها در دادگاه ویژه و اداره اطلاعات جمهوری اسلامی ایران است. اینگونه رفتارها، البته در تاریخ بیسابقه نیست. انگار چند روزی بیش نگذشته که دادگاه تفتیش عقاید اسلامی، انسانها را به جرم اعتقاد به مسائلی چون حدوث یا قدم قرآن، تازیانه میزد و هزاران هزار مورد دیگر که در اینجا مجال بیانش نیست. تنها چیزی که ذکرش ضروری بنظر میرسد همانی است که خداوند در کتابش میفرماید: «آیا در زمین سیر نمیکنند تا عاقبت پیشینانشان را بیینند، همان ها که نیرو و آثارشان در زمین بسیار بیش از اینها بود (غافر 21)...»