در زمانی که منبر میرفتند، شبی در منزل بزرگ حاج آقا ضیائی که در میدان طوقچی اصفهان، کوچۀ مُشیر بود، حدود پنج هزار نفر آمده بودند. به شهادت بسیاری، در آن زمان به ایشان روی منبرها حمله میشد. حاج آقا در یکی از این شبها این مطالب را با بیانی تکاندهنده عنوان کردند:
«عُمَر در طول سیزده سال با کوششی بسیار توانست سورة بقره را حفظ کند و بعد هم میهمانی داد، ولی من تمام قرآن را در سه سال حفظ کردم! این است فاصله میان حافظة من با عُمَر! آیا من تابع عُمَر میشوم؟! من امروز حافظ احادیث اهل بیت هستم، درست و نادرست، آنچه را که از ناحیة رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمة هدی، علیهم السلام، صادر شده است، میدانم! هر حدیثی که گفته شود و نام امام آن برده نشود، میدانم از کدام امام است!»
و این سخن را بارها در جلسات مختلف، به مناسبتهای مختلف میگفتند:
«اگر من شش هزار حدیث دیگر حفظ کنم، صد هزار حدیث در حافظه دارم! سه هزار بیت شعر از مولوی را در یک هفته حفظ کردم! آیا من تابع عمر میشوم؟!»
«عُمَر در طول سیزده سال با کوششی بسیار توانست سورة بقره را حفظ کند و بعد هم میهمانی داد، ولی من تمام قرآن را در سه سال حفظ کردم! این است فاصله میان حافظة من با عُمَر! آیا من تابع عُمَر میشوم؟! من امروز حافظ احادیث اهل بیت هستم، درست و نادرست، آنچه را که از ناحیة رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمة هدی، علیهم السلام، صادر شده است، میدانم! هر حدیثی که گفته شود و نام امام آن برده نشود، میدانم از کدام امام است!»
و این سخن را بارها در جلسات مختلف، به مناسبتهای مختلف میگفتند:
«اگر من شش هزار حدیث دیگر حفظ کنم، صد هزار حدیث در حافظه دارم! سه هزار بیت شعر از مولوی را در یک هفته حفظ کردم! آیا من تابع عمر میشوم؟!»