مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری در تفسیر سورۀ انشراح، در مورد فرق بین «شرح صدر» و «سعۀ صدر» مطلب جالبی دارند، و در دنبالۀ آن مطلب، بیتی را آوردهاند که منسوب به مولانا است، ولی در مثنوی نیکلسون وجود ندارد: فخــر رازی عـلـم را لیـکی کنـــد پیـش مـرغــان ریـــزد و تـیتـی کنـد حقیر وقتی خواندم، معنای «لیکی» را نفهمیدم! به خیلی از آگاهان ادب فارسی مراجعه و سؤال کردم. جوابهای غیر مقنع دریافت نمودم. روزی که خدمت مرحوم استاد محمد تقی جعفری برای مطلبی رفته بودم، پس از آنکه ایشان مطالبی ایراد فرمودند، پرسش و پاسخ پیش آمد. این شعر را از علامه جعفری پرسیدم (احتمالاً کتاب مربوط به تفسیر مرحوم مطهری را هم نشان دادم). ایشان پس از بررسی، این بیت را در مثنوی نیکلسون نیافتند. به دائرة المعارف و لغت نامۀ دهخدا مراجعه کردند تا معنای «لیکی» را پیدا کنند، جواب مناسبی پیدا نکردند. جلسه خاتمه یافت و با خداحافظی از محضرشان مرخص شدیم. مدتی بعد خدمت مرحوم استاد غروی بودم. ناگاه یادم آمد و شعر را خوانده، سؤال کردم. ایشان خوب گوش کردند و فرمودند: «دوباره بخوان». دوباره خواندم، فرمودند: غلط خواندی، «لیکی» نیست بلکه «لیتی» است به معنای حل شده و له شده، خرد شده در یک مایع. ترشیلیته هم همان است. و صحیح شعر این است: فخــر رازی عـلـم را لیـتـی کنـــد پیـش مـرغــان ریـــزد و تـیتـی کنـد دیدیم که مطلب کاملاً درست در میآید! چون مدتی در جستجوی آن بودم بسیار برایم جالب بود و به درستی و زیبایی در ذهن قرار گرفت. نمونههای این تیزبینی و فراست و دقت در گفتار و نوشتههای ایشان فراوان است، و شنونده و خواننده را به تفکر و تدبر صحیح وامیدارد و محقق بار میآورد. اینگونه تحقیق و تتبع را با روش افرادی مقایسه کنید که هر مطلبی را از هر جایی صحیح پنداشته، نقل میکنند و به سادگی باور مینمایند و درست میدانند...