دفتر نشر آثار علامه حکیم سید محمد جواد موسوی غروی

کد : 299
تاریخ انتشار : 1392/06/09

چمران به دموکراسی اعتقاد داشت، نه حاکمیت فقیهان

علی اصغر غروی عضو نهضت آزادی ایران و از دوستان نزدیک شهید چمران خاطره‌ها و ناگفته‌هایی را ازندگی و افکار دکتر چمران دارد. او از چمران چهره‌یی به دست می‌دهد که با آنچه نظام حاکم سعی دارد از این شهید آزادی‌خواه بسازد و ابعاد شخصیتی او را تنها در ابعادی خاص محدود کند، متفاوت است: «مظروف شخصیت‌هایی مثل شهید مصطفی چمران حجیم‌تر از آن است که در ظرف تجلیل‌های رسمی هر حاکمیتی بگنجد. این دست آدم‌ها از گونه‌هایی نیستند که بتوان در سطرها و صفحات کتابها، روزنامه‌ها یا مصاحبه‌ها جا داد. باید با آنها بنشینی تا برایت از همه چیز صحبت کنند تا شاید بتوانی بخش اندکی از آنچه در سر دارند و به دل می‌گذرانند، دریابی. باید در محضر آنها زانو بزنی تا از خدا و عشق به او برایت بگویند. باید چشم در چشمانشان بدوزی و ببینی وقتی از مردم و مخصوصاً مردمان جهان اسلام سخن می‌گویند، چگونه اشک می‌ریزند.»
 در سه دهه گذشته و پس از شهادت دکتر چمران، حاکمیت سعی وافری کرد تا گذشته چمران را از یادها ببرد، در هیچ تجلیل رسمی از دکتر چمران به سابقه عضویت ایشان در نهضت آزادی و دوستان نزدیک ایشان که از روشنفکران مطرود حاکمیت بوده‌اند یادی نمی‌شود، به نظر شما دکتر چمران چه داشت که حاکمیت این همه توان گذاشته تا این داشته را مصادره کند؟
مظروف شخصیت‌هایی مثل شهید مصطفی چمران حجیم‌تر از آن است که در ظرف تجلیل‌های رسمی هر حاکمیتی بگنجد. این دست آد‌م‌ها از گونه‌هایی نیستند که بتوان در سطرها و صفحات کتابها، روزنامه‌ها یا مصاحبه‌ها جا داد. باید با آنها بنشینی تا برایت از همه چیز صحبت کنند تا شاید بتوانی بخش اندکی از آنچه در سر دارند و به دل می‌گذرانند، دریابی. باید در محضر آنها زانو بزنی تا از خدا و عشق به او برایت بگویند. باید چشم در چشمانشان بدوزی و ببینی وقتی از مردم و مخصوصاً مردمان جهان اسلام سخن می‌گویند، چگونه اشک می‌ریزند.
برای مصطفی همان چیزهایی مهم بود که برای هر کس که مهم نباشد حتماً مخالف او است. اندیشۀ آزادی‌خواهی و مردم‌دوستی و حق حاکمیت مردم و احترام به آراء و نظراتشان و نیز آزادی‌های مشروعشان. دکتر چمران خیلی بالاتر و گسترده‌تر از کسی بود که صرفاً عضو نهضت آزادی باشد و در این چهارچوب فعالیت‌هایی هم بکند. او برای رهایی مردم از هر گونه ستم و استبداد و خود محوری هم نبرد می‌کرد و هم اشک می‌ریخت. از ناآگاهی وجهل مردم رنج می‌برد ومی‌گفت تنها مانع وصول به نقطه اوج رفعت و کمال انسانی جهل است و پیوسته این روایت رسول اکرم (ص) را یادآور می‌شد که بزرگترین مصیبت‌ها جهل است.
 در این فرصت کوتاه مجالی نیست تا من همه ابعاد شخصیت معنوی و سیاسی مصطفی را بازگو کنم تا کاملاً مشخص شود چرا حاکمیت (البته نه همۀ طبقات آن) هم با نهضت آزادی مخالف بوده و هست و هم با دکتر چمران.
ولی به جهت اینکه ابعاد شخصیت او فراگیر شده و فراتر از یک حزب رفته، مخالفان کوشیده‌اند تا جایی که ممکن است پیرامون او جدی سخن نگویند و حتی المقدور به سکوت برگزار کنند. خصوصاً در مورد عضویت او در نهضت آزادی، علاقۀ وافر و عاشقانه او به مرحوم مهندس بازرگان وآیت الله طالقانی. در هر حال اخلاص و پاکی و صفای باطن و خداجویی و خداترسی و آگاهی طلبی و رشد خواهی او برای همۀ مردم و به موازات همۀ اینها ایران دوستی او همراه با ایمان کامل به خدا، قیامت و عمل صالح از چمران شخصیتی ساخته بود تمام عیار که در عرصه دروغ پردازی‌های سیاسی جایی نداشت، چون کلاً ضد دروغ، خیانت، مکر، خدعه، فریب، بی‌عدالتی، ستم و استبداد بود. می‌گفت روش همۀ انبیاء الهی به ویژه رسول مکرم اسلام (ص) مقابله و نبرد با این پلیدی‌ها بوده است. زیرا همین خوهای ناپسند است که موجب تباهی وفساد و هبوط هم ملتها است و هم دولتها.
 جناب غروی، دکتر چمران از بنیان گذارانِ انجمن‌های اسلامی خارج از کشور و از مؤسسین شاخۀ خارج از کشور نهضت آزادی بشمار می‌رفت، تبلیغات رسمی حاکمیت با تأکید بر نیایش‌های عاشقانۀ دکتر چمران از او فردی ساخته‌اند که گویا هیچ فلسفۀ سیاسی مشخصی نداشته است، شما که از دوستان و یاران چمران بوده‌اید، برای ما بفرمایید دکتر چمران چه مدلی از حکومت را در نظر داشتند و اصولاً نسبت به ولایت فقیه و فقیه سالاری چه نظری داشتند؟
دکتر چمران دارای فلسفۀ سیاسی روشنی بود. وقتی او در آمریکا بود و با معاونت دکتر ابراهیم یزدی و چند تن دیگر انجمن‌های اسلامی آمریکا را تأسیس کرده بودند، مکاتباتی بین دکتر مصطفی و دکتر یزدی صورت می‌گیرد. مجموع نامه‌های چمران در آن روزگاران در کتابی که حدود 7 سال پیش دکتر یزدی منتشر ساخت، آورده شده. غالب نظرات سیاسی و اعتقادی و اخلاقی او در آن نامه‌ها مندرج است. این نامه‌ها بسیار زیبا و گویا و محتوی تمام مطالب و برنامه‌های مبارزات سیاسی است که باید حتماً به سرنگونی نظام پیشین منتهی می‌شد. طی نامه‌یی به امام خمینی ایشان را مرجع عالیقدر خطاب کرده و مبارزات ایشان را در راستای ایجاد یک حکومت ضد استبدادی و ضد استعماری می‌ستاید. در خلال همین نامه می‌نویسد:
«در حال حاضر نه تنها کاخ ظلم و فساد پهلوی در ایران فرو می‌ریزد، بلکه پایه‌های همه نظام‌های فاسد و ارتجاعی منطقه نیز می‌لرزد و حتی نظام‌های به ظاهر انقلابی و پیشرو نیز از پیروزی انقلاب اسلامی ایران وحشت دارند. زیرا در صورت پیروزی چنین انقلابی، جایی از اِعراب برای آنها باقی نمی‌ماند.»
خلاصه آنکه نه در مکتوبات دکتر مصطفی و نه در سخنرانی‌های او،که غالباً ضبط شده، و نه در مذاکرات خصوصی و بین الاحبابش ذکری از تشکیل نظامی که زمام امور آن فقط دست فقهاء باشد حرفی و سخنی نیست. او واقعاً به دموکراسی حقیقی که همان حاکمیت قانون است اعتقاد داشت و برای وصول به آن مبارزه می‌کرد.
 شما و دکتر چمران بین سالهای 54 تا پیروزی انقلاب در لبنان با هم بودید و در آن دوران جلسات شاخه خارج از کشور نهضت را برگزار می‌کردید. مهمترین تاکتیک‌های دکتر چمران برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی در آن دوران چه بود؟
 می‌دانید که نهضت آزادی خارج از کشور، درست یک سال بعد از تأسیس آن در داخل ایران، یعنی در بهار سال 1341، شکل گرفت و 5 نفر از مؤسسان آن بودند. دکتر علی شریعتی و پرویز امین (در فرانسه) و دکتر ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده و مصطفی چمران (در آمریکا). و یک سال بعد از آن سران نهضت آزادی در ایران دستگیر، محاکمه و زندانی شدند.
دکتر چمران در اوائل سال 1350 برای استقرار در لبنان و مدیریت مدرسه فنی شهر صور، بناء به درخواست آقا موسی صدر، به جنوب این کشور رفته بود. من حدوداً سه سال و نیم بعد به لبنان رفتم. وقتی برای اولین بار او را در مؤسسه فنی شهر صور دیدم، ضمن اینکه از کاری که در آنجا می‌کند اظهار خشنودی می‌کرد، اما از روند مبارزات سیاسی داخل و خارج کشور دل خوشی نداشت. به خصوص که در آن ایام ایرانیان مقیم اردوگاه‌های فلسطینی علم مخالفت علنی با او و آقا موسی صدر را بر افراشته بودند. در آن موقع به انواع مبارزات فکر می‌کردیم. از علنی و قانونی گرفته تا مخفی و مسلحانه. برای هر یک از گزینه‌ها نمی‌توانم بگویم ساعتها بلکه می‌خواهم بگویم در هر نشستی و همیشه بحث می‌شد تا بهترین‌ها برگزیده شود و بدان عمل گردد. از اینرو شما در تاریخ مبارزات علنی نهضت آزادی می‌بینید که همه راه‌ها برای وصول به پیروزی پیموده شد. و چمران از این مجموعه خارج نبود.
 متأسفانه در هیاهوی سال‌های بعد از انقلاب تا سال 60 که دکتر به شهادت رسید، چندان نمی‌توانیم به گفته‌ها و اظهار نظرهای سیاسی ایشان دست پیداکنیم، نظر دکتر چمران نسبت به تسخیر سفارت آمریکا و استعفای دولت موقت چه بود؟
 من در اواخر خرداد سال 1358 از بیروت به تهران آمدم، و روز اول به ساختمان نخست وزیری در پاستور رفتم و مستقیماً به دفتر دکتر چمران که معاون نخست وزیر در امور انقلاب بود. و تا دو ماهی که با دولت موقت همکاری می‌کردم، بیشتر در کنار شهید مصطفی بودم. شب‌ها به ساختمان باغ مقابل می‌رفتیم که می‌گفتند زمان شاه آشپزهای هویدا در آن استقرار داشته‌اند. در زیرزمین کنار آشپزخانه دکتر چمران و همسر لبنانی او غاده که به اتفاق از بیروت آمده بودیم سکونت داشت. طبقه بالا نخست وزیر مرحوم بازرگان و طبقه سوم امیر انتظام و همسر و دو فرزندش. معمولاً دیروقت بین ساعت‌های 11 تا 1 بامداد از دفتر کارش خارج و به آن زیرزمین وارد می‌شدیم. گاهی دوستان قدیمی هم می‌آمدند. دو شب از آن شب‌ها صادق قطب زاده آمد و دکتر چمران به چگونگی ادارۀ صدا و سیما سخت اعتراض کرد و نوع نگرش صادق به قضایای سیاسی را غلط دانست.
مصطفی تا قبل از آغاز جنگ، هر هفته چند سخنرانی در تهران و نقاط مختلف کشور داشت. البته بیشتر سخنرانی‌های او در دانشگاه‌ها بود و بعضی هم در مساجد. اگر آن بحث‌ها گردآوری شود و یا اصلاً مانده باشد، خط فکری او در زمینه‌های اعتقادی و سیاسی به خوبی روشن می‌گردد. دکتر چمران در همین روزها از سال‌های 58 و 59 و حتی زمانی که در جبهه بود به طور علنی مورد تهاجم همۀ گروه‌های سیاسی از چپ چپ تا راست راست بود. عمده‌ترین شعار علیه او که تقریباً اکثر دیوارهای همه شهرهای کوچک و بزرگ را می‌پوشاند «قاتل تل زعتر قاتل خلق ما شد» بود.
وقتی سفارت آمریکا در تهران اشغال شد، دکتر چمران، به عنوان وزیر دفاع در هیأت همراه نخست وزیر وقت، مرحوم مهندس بازرگان، در الجزایر بسر می‌برد، و به جهات عدیده مخالف چنین اشغالی بود. اول آنکه عضو دولتی بود که با این اقدام علناً و رسماً مخالفت می‌کرد، دوم آنکه عضو نهضت آزادی بود و شدیداً مشی سیاسی و منش و کنش مهندس بازرگان را قبول داشت، حتی اگر عضو نهضت هم نمی‌بود. سوم آنکه در شرایط بحرانی آن روز کشور، و در مقام وزیر دفاع که از نقاط ضعف نیروهای نظامی و توانمندی‌های دفاعی کشور به خوبی مطلع بود، این اقدام را تأیید نمی‌کرد و آن را به زیان مصالح ملی و دینی می‌دانست. یعنی شرعاً هم جایز نمی‌دانست البته در چهاچوب اصول اعتقادی خودش.
 جناب غروی، دکتر چمران در سال‌های پیش از انقلاب از سوی رژیم پهلوی تحت تعقیب بود، با این حال مبارزات ایشان گویا فراتر از مبارزه با رژیم پهلوی بنظر می‌آمد و دکتر از بنیانگذارن جنبش امل لبنان بودند، جنبش امل با چه هدفی تأسیس شد و آیا مانند حزب الله لبنان امروز صرفاً تشکیلاتی برای غلبه شیعیان بر محیط سیاسی لبنان بود؟
من از ابتداء در جریان مذاکراتی بودم که در مجلس اعلای شیعیان واقع در حازمیه، جنوب شرق بیروت و کناره جاده بیروت دمشق، و نیز در مدینه الزهراء، در جنوب بیروت و بر سر راه بیروت- صیدا و همچنین در مؤسسه فنی شهر صور انجام می‌گرفت. و در اکثر آنها شخص آقا موسی صدر و دکتر چمران حضور داشتند، آقا موسی صدر به عنوان رهبر دینی و هم سیاسی شیعیان، از محرومیت‌ها و بی‌هویتی و پراکندگی و ضعف اعتقادی شیعیان بسیار رنج می‌برد. در یکی از آن جلسات ایشان می‌گفت:
«اغلب اعضاء گروه‌ها و احزاب چپ لبنانی و فلسطینی را شیعیان تشکیل می‌دهند و این نقص بزرگی است. ما باید شیعیان را به اعتقادات اصلی و اصیل خود باز گردانیم و بالضروره باید تشکیلاتی اعتقادی ـ سیاسی ـ نظامی درست کنیم.»
 مخالفت‌ها با این اندیشه و اقدام از همین جا شروع شد. اگر در تاریخ اشتباه نکنم، میانه‌های سال 1975 بود که اولین گروه از جوانان شیعه در یک اردوگاه فلسطینی آموزش نظامی می‌دیدند، و در آن وقت، فراگیری عبور از میادین مین بود، با منفجر شدن مین چهل نفر از آنان به شهادت رسیدند این حادثۀ دلخراش انگیزه‌یی شد تا شهید چمران با کمک اهالی بعلبک، در دل کوه‌های بلند شهر نبی‌شیت، اردوگاه آموزش‌های نظامی را دایر کند و شیعیان را از فراگیری این فنون در اردوگاه‌های فلسطینی بی‌نیاز سازد. و اما راجع به حزب الله امروز لبنان و اهداف آن من اطلاعات دقیقی ندارم.
  جنگ‌های نامنظم و چریکی از اولین مقاومت‌های جنگ تحمیلی بودکه شخصاً از سوی دکتر چمران اداره می‌شد، قدری دربارۀ ستاد جنگ‌های نامنظم برای ما بگویید و اینکه آیا دکتر چمران در را ه اندازی این تشکلِ مستقل با بنی صدر مشکل داشت؟
 من هیچ وقت خودم به ستاد جنگ‌های نامنظم نرفتم ولی مرتباً با دکتر مصطفی در تماس تلفنی بودم. کلاً و به طور سربسته از عدم همکاری نهادهای دیگر گلایه می‌کرد، او انتظار داشت به تأثیر جنگ‌های نامنظم در صفوف ارتش کلاسیک توجه شود و نظرات او را در این باب بپذیرند. اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد و در نوشته‌های آخرین روزهای حیات او این شکایت به خوبی مشهود است.
  لطفاً قدری هم دربارۀ رابطه دکتر چمران با امام موسی صدر بفرمایید؟ آیا سیاست‌های مبارزاتی مشترکی بین سرنگونی رژیم شاه و مقاومت در لبنان وجود داشت؟
 آقا موسی صدر علاقۀ وافری به آن شهید داشت، و بسیار به او اعتماد می‌کرد و وی را مورد وثوق کامل می‌دانست. در اغلب مسائل با او مشورت می‌کرد. حتی اگر در دسترس نبود به نحوی نظر او را جویا می‌شد. آقا موسی صدر به مسائل ایران بسیار اهمیت می‌داد ودرگیر مبارزات ضد رژیم بود، به نحوی که سفارت ایران در بیروت گذرنامه‌های ایرانی هر دو نفر را باطل و از تمدید آنها خودداری می‌کرد. بناءبراین می‌توان گفت هم پیوند اعتقادی و هم مبارزاتی بین مقاومت لبنان و مقابله با نظام شاهنشاهی در ایران وجود داشت. در خلال اوج گیری مبارزات ضد شاه در ایران، آقا موسی صدر سفری به اروپا رفت و در پاریس مقاله‌یی نوشت تحت عنوان «راه انبیاء» که در روزنامۀ لوموند به چاپ رسید. درآن نوشتار از نهضت آیت الله خمینی دفاع کرد. و دیری نپایید که ربوده و مفقود شد.
  از آنجا که شما از دوستان نزدیک شهید چمران بودید، در پایان لطفاً برای خوانندگان جرس خاطره‌یی از ایشان بفرمایید؟
 به عنوان خاطره شاید زیباترینش بیان حالت‌های الهی عرفانی دکتر مصطفی است. شب‌های زیادی را در منزل حقیر در بیروت پیرامون همه مسائل به بحث می‌نشستیم. من و همسرم و او. امکان نداشت سخن از یاد خدا یا پیامبر یا قیام حسین بشود و تمام صورتش خیس نشود، به شدت می‌گریست. یکی از شب‌ها دختر کوچک من مریم را روی زانوانش نشاند و پرسید می‌خواهی یک اسب برایت نقاشی کنم. من بلافاصله کاغذ و مداد آوردم. نقاشی او بسیار عالی بود. اسبی کشید که دو دستش را از زمین بلند کرده و حالت هجوم به خود گرفته است. این نقاشی که بسیار برای من و شاید برای ایران اهمیت داشت، در یکی از بازرسی‌هایی که از خانه حقیر صورت گرفت، به تاراج رفت.

 
ارسال نظر
*