جناب آقای غروی دستگاههای امنیتی نظام مدعی هستند که اعضای نهضت آزادی قصد داشتند تا جلسهیی برپا کنند و از طرفی مدعی هستندکه نماز جمعهیی که شما به رسم پدر به جا میآورید باید مجوز داشته باشد و به عبارتی برای نماز باید مجوز داشت، برای ما توضیح میدهید در روز دستگیری شما و دکتر یزدی و دیگر اعضای نهضت آزادی چه گذشت؟
اعضاء نهضت آزادای به هیچ وجه قصد تشکلیل جلسهیی نداشتند. کسانی که از شهرهای دیگر آمده بودند همه بعد از ناهار عازم حرکت به شهر خود بودند. غروب سه شنبه ششم مهرماه 89 دختر یکی از اعضاء نهضت آزادای ایران، شاخه اصفهان به نام آقای مصطفی مسکین پس از پانزده روز بیماری تسلیم مرگ شد. بامداد روز پنج شنبه تشییع جنازه بود. صبح روز جمعه از ساعت 30/8 تا 30/11 مراسم ختم در مسجد لنبان اصفهان برگزار شد. شب جمعه از طریق برادرم که داماد مهندس صباغیان است مطلع شدم که ایشان صبح جمعه با هواپیما به اصفهان میآیند. برای صبحانه منتظر ایشان بودیم. ساعت 30/7 به خانه رسیدند و خلاف انتظار همسرشان نیز ایشان را همراهی میکردند. پرسیدم آقای دکتر یزدی نمیآمدند. گفتند: ایشان حال خوبی ندارند و نیامدند.
قدری استراحت کردند. ساعت 30/9 به اتفاق راهی مسجد شدیم. مسجد لنبان از مساجد نسبةً بزرگ اصفهان است که در یکی از محلههای قدیمی این شهر قرار دارد. سالن مسجد بیش از هزار نفر گنجایش دارد که تا پایان مجلس چند بار پر و خالی شد.
من با آقای مهندس صباغیان وقتی وارد مسجد شدیم، خلاف انتظار دیدیم آقای دکتر یزدی در ردیف مستقبلین در مسجد نشستهاند. ودو نفر دیگر از اعضاء نهضت آزادی از شاخۀ تبریز و زنجان در میان جمعیت حضور دارند. متوجه شدم هر سه نفر به اتفاق هم آمدهاند.
تا آخر جلسه فرصت نشد با آقای دکتر یزدی و همراهانشان صحبت کنم. در پایان جلسه آقای دکتر یزدی پرسیدند کجا میرویم؟ گفتم: ناهار باید به منزل آقای مسکین برویم. ولی من باید از یکی از دوستان عیادت کنم. ایشان از اصحاب پدر بوده و اکنون فلج شده (این دیدار بنا به توصیه آقای حاج عباس مصلحی انجام شد). گفتند: منهم میآیم. دو نفری به سراغ اتومبیل رفتیم. داماد بنده هدایت اتومبیل را به عهده داشت. قبل از حرکت آقای مهندس صباغیان هم به ما ملحق شدند. به خیابان طالقانی رفتیم و کوچه پس کوچههای قدیمیترین بخش اصفهان را طی کردیم. به منزل مورد نظر رسیدیم. چند دقیقهیی نشستیم. چند نفر از دوستان دیگر هم آمدند. پس از یک دیدار چند دقیقهیی صدای اذان ظهر شنیده شد. آقای علی دهکردی، صاحب خانه گفتند: حال که چند نفر هستند، شما هم معتقد به وجوب عینی نماز جمعه هستید، نماز جمعه را اقامه کنید. من هم قبول کردم، نماز اقامه شد. خطبه کوتاهی متضمن چند آیه از سورۀ قصص ایراد کردم. آماده حرکت و رفتن به منزل آقای مسکین شدیم، گروهی رفتند، ما عقبتر بودیم. ناگهان در خانه بسته شد و یکی از دوستان گفت: فردی از ادارۀ اطلاعات بیرون ایستاده و مانع خروج افراد شده است. همه در داخل حیاط خانه ایستادیم و متحیر از چنین پیش آمدی! یکی از حاضران پیشنهاد کرد همه با هم از خانه خارج شویم. در را باز کردیم، یکی از پسران صاحب خانه خود را به پشت در رساند و از آن فردی که خود را مأمور اطلاعات معرفی میکرد حکم ورود به منزل خواست، او خود را از لای در به داخل کشانید وگفت حکم هم داریم میآوریم. من گفتم برای ورود به منزل مردم، برای دستگیری دیگران حتماً حکم لازم است. پرسید: شما؟ گفتم: غروی هستم. گفت شما از خانه خارج شوید. ولی من به داخل اطاق رفتم، وارد یک اطاق دوبلکس شدم و در را بستم. در این موقع درگیری لفظی بین حاضران ومهاجمان که تعدادشان بیش از حاضران در خانه بود اوج گرفت. وهمهمه و سر و صدا و فریادها لحظه به لحظه فزونی میگرفت. همه میگفتند: ما نمیگزاریم اینها را ببرید. اینها مهمانان ما هستند، ما که کاری نکردهایم، جرمی مرتکب نشدهایم، ما فقط نماز خواندهایم. و در صورتی اجازه میدهیم اینها را با خود ببرید که حکم کتبی به نام این افراد برای بازدداشت داشته باشید. در این موقع به اطاقی که من در آن بودم حملهور شدند و چنان مشت ولگد به در میکوبیدند. گفتم اگر حکم آوردهاید در را باز میکنم. یکی از آنها فریاد زد آقای دکتر غروی من احمدی هستم. من خودم حکم هستم. ما خودمان حکم هستیم. در را باز کن و الا میشکنم. من به ملاحظه منزل مردم در را باز کردم ولی از تسلیم شدن استنکاف نمودم وگفتم فقط با حکم کتبی. در این موقع یکی از مهاجمان که هیکل بسیار بسیار درشتی داشت و وزنی حدود یکصد وپنجاه کیلو داشت مرا بغل زد و گفت این حکم. من هم خودم حکم هستم. در هر صورت مرا به زور به داخل یک اتومبیل وَن کشان کشان بردند که قسمتی از کت منهم پاره شد. ظاهراً آقای مهندس صباغیان هم به جهت استنکاف از تسلیم، چند نفر شانهها و پاهای ایشان را گرفته بودند و به داخل ون انداختند.
خلاصه اینجانب و آقای مهندس صباغیان را علیرغم استنکاف شدیدمان به داخل یک وَن هدایت کردند. آقای دکتری یزدی در حالی که کت خود را به همراه نداشتند، و دو نفر دیگر از دوستان، عباس مصلحی هشتاد ساله و وحید حقیقی چهل ساله، به داخل همان اتومبیل هدایت شدند. آقای حقیقی کفش هم نداشت. در این موقع تمام کوچههای اطراف را نیروهای انتظامی اشغال کرده بودند. وقتی اتومبیل حرکت کرد، متوجه شدم دو دستگاه می نی بوس آماده کرده بودند برای دستگیریهای بیشتر. و حدود بیست بنز الگانس و سمند نیروی انتظامی، داخل هر اتومبیل چهار نفر، و افراد بسیاری از بسیج و نیروهای امنیتی سطح کوچههای منتهی به منزل مذکور را پوشانده بودند. اتومبیل ما از میان همه اینها با سرعت عبور میکرد. گویا احساس پیروزی در راننده بروز کرده بود. با چنان سرعتی از کوچه پس کوچههای تنگ و باریک عبور میکرد که حاکی از یک فتح الفتوح بزرگ بود. وقتی به خیابان طالقانی رسیدیم متوجه شدم خیابان را هم از مبدأ ورودی مسدود کرده بودند. در هر حال به خیابان هشت بهشت و ستاد خبری رسیدیم. در آغاز همه در یک اطاق که مبلمان داشت نشستیم. بعد از نیم ساعت به اطاقهای جداگانه برای بازجویی هدایت شدیم. تا مغرب بازجوییها طول کشید. نماز مغرب را همانجا خواندیم. حدود ساعت 30/8، شش نفر، بدون آقایان دکتر یزدی و مهندس صباغیان به همان اتومبیل ون منتقل شدیم و به زندان اصفهان قسمت ویژه اطلاعات هدایت شدیم. این دو نفرآقایان ظاهراً همان شب به تهران منتقل شدهاند. ما شش نفر هم در طول ده روز به تدریج آزاد شدیم. من آخرین نفر بودم.
واما پیرامون نماز جمعه با مجوز یا بدون مجوز، قانونی یا غیر قانونی بودن.
به نظر مسخره میرسد که نماز الهی که مخاطبش یا ایها الذین آمنوا میباشد دستخوش چنین تقسیم بندی گردد. نماز جمعه آیه صریح در سورۀ جمعه دارد و مخاطب برای اقامه آن همه کسانی هستند که ایمان آوردهاند. دو خطبه آن در حکم دو رکعت نماز است و دو رکعت دیگر هم نماز اقامه میشود. بناءبراین اگر کسی بدون وضوء در خطبه بنشیند، یا در خلال خطبه حرف بزند، یا شعار دهد نمازش باطل است. امروز شما میبینید که حتی برخی از خطیبان جمعه مرتکب گناه کبیره میگردنند و علاوه بر اینکه دیگرانی از هموطنان خود را مورد تهمت و افتراء قرار میدهند، از مردم میخواهند علیه ملتها و کشورهای دیگر مرگ خواهی کنند! و اینها همه از مبطلات نماز جمعه است. مضافاً بر اینکه هیچ یک از خطیبان جمعه منصوب معتقد به وجوب عینی نماز جمعه نیستند و آن را به عنوان یک عمل سیاسی انجام میدهند. از اینرو همۀ مأمومین نماز ظهرشان را اعاده میکنند. بناءبراین برای ما که معتقد به وجوب عینی هستیم و نماز جمعه و دو خطبه آن را عین نماز ظهر میدانیم، نمازی که به عنوان یک عمل سیاسی خوانده میشود و هیچ یک از مقدمات و مؤخرات آن مراعات نگردد، کلاً از منظر شرع باطل است و ما نمیتوانیم به امام آن اقتداء کنیم. پیامبر اکرم و ائمه هدی صلوات الله علیهم در خُطب جمعۀ خود با آیات کتاب مردم را به حسن اخلاق و عمل دعوت میکردند و آنها را از عذاب دنیا و آخرت انذار میدادند. ولی امروز کمتر خطیب جمعهیی به این مهم میپردازد. با توجه به همه این مسائل ما چارهیی نداریم جز اینکه خود اقامه جمعه کنیم. و این واجب هم از خرداد سال 1360 پیوسته مورد تهاجم قرار گرفته و با ارعاب و تهدید و زندان از اقامۀ مرتب آن جلوگیری کردهاند.
دکتر صدر حاج سید جوادی به مناسبت اینکه نسبت به بازداشت دکتر یزدی و شما و دیگر اعضای نهضت آزادی اعتراض کرده بودند و به رغم کهولت سن مورد تهدید قرار گرفتهاند، به گمان شما نهضت آزادی و اعضای کهنسال آن چه خطری برای نظام دارند که این چنین مورد حمله واقع میشوند؟
از دیدگاه من اعضاء پیر و جوان نهضت آزادی نه تنها هیچ خطری برای نظام بحساب نمیآیند، بلکه فعالیت آزاد آنها نشانۀ اقتدار نظام است. مخصوصاً اگر از توانمندیهای سیاسی، دینی، اجتماعی و علمی آنها در راستای استحکام بخشیدن به مبانی حاکمیت درست و انسانی بهره گرفته شود. اعضاء نهضت آزادی از پیشگامان مبارزه با نظام سلطه در حکومت شاهنشاهی بودند و اکثر آنها هزینه این مبارزه را با زندانهای دراز مدت پرداخت کردهاند. از اینرو بی هیچ تردیدی و به شهادت تاریخ از بنیان گزاران انقلاب و از افراد مؤثر در پیروزی آن بودهاند. پس هرگز دشمن یا مخالف انقلاب اسلامی یا نظام سیاسی نبودهاند. بلکه میگفتهاند، طبق آیات قرآن، خدا انسان را آزاد آفریده است وچنین انسانی در انتخاب دین و عقیده آزاد است و رشد اسلام و اندیشه اسلامی در فضای آزاد متحقق میگردد و در فضای بسته و استبدادی نه تنها اعتلائی در عرصههای مادی و معنوی صورت نمیپذیرد بلکه اندیشه عموم مردم جهت عکس یعنی ضد دین و دینداری حرکت میکند. همان چیزی که امروز در ایران اتفاق افتاده است.
جناب غروی در ابتدای انقلاب برخی معتقد بودند که ایجاد دادگاهی برای صنف روحانیت یک امتیاز برای ایشان است و از طرفی بعدها مشخص شد که اصولاً این دادگاه امتیاز نبوده بلکه سعی کرده تا روحانیان غیرحکوتی را بعضاً به واسطه انتساب به روحانیت مورد کیفری فراقانونی قرار دهد، از طرفی دیگر این دادگاه گویا صرف روحانیت هم نیست و خود شما را به همین دادگاه فرا خواندهاند، جناب غروی نظر شما درباره دادگاه روحانیت چیست و اصولاً کیفر خواست شما چگونه بوده که از سوی دادگاه انقلاب به دادگاه روحانیت ارجاع شده است؟
اما راجع به دادگاه ویژه روحانیت باید گفت این دادگاه هیچ محمل قانونی ندارد. یعنی در قانون اساسی و دیگر قوانین مصوب جمهوری اسلامی تعریفی از آن ارائه نشده و جایگاهش معین نگشته است. این دادگاه بناء به حکم امام خمینی تشکیل شد برای حفظ آبرو و حیثیت روحانیت، که محاکمه روحانیون خطاءکار در جرائم جنحه و جنائی موجب هتک حرمت و آبروریزی از جامعه روحانیت و حوزههای علمیه نگردد. البته این بدان جهت بود که امام خمینی برای روحانیت اعتباری ویژه قائل بودند و چون محل رجوع مردم بودند، نمیخواستند خطاهای ایشان باعث خدشهدار شدن منزلت روحانیت گردد. اما امروز حتی مواردی مثل اعتیاد یا حمل مواد مخدر که توسط افراد عادی صورت میگیرد اما به نحوی مربوط به یک روحانی میشود در دادگاه ویژه مورد بررسی قرار میگیرد. بناءبراین اقامه نماز جمعه، به طریق اولی با دادگاه ویژه، البته از دیدگاه آنها، ارتباط پیدا میکند. در سال 1377 با حکم دادیار دادگاه روحانیت ولی به اشاره و خواست اطلاعات اصفهان، مقامات امنیتی به نماز جمعه اینجانب و بعد از آن به منزل اینجانب و پدر آمدند، و حکم بازدداشت هر دو نفر را داشتند، ولی به جهت کهولت سن و بیماری (مادر) چند روزی به پدر مهلت دادند و بعد بناء به دستور دادگاه ویژه روحانیت تهران کلاً از بازدداشت ایشان صرف نظر کردند. اینجانب را 43 روز بازدداشت نمودند و همۀ بازجوییها تفتیش عقاید بود. بعد از یک سال و اندی دادگاه به ریاست حجت الاسلام رازینی تشکیل شد و بنده تبرئه شدم. یعنی همه اعتقادات ما قابل دفاع بود و با مبانی اندیشه تشیع مغایرتی نداشت وحتی اقامه نماز جمعه هم موجب محکومیت در دادگاه ویژه نشد.
امروز هم اگر دادگاه ویژه چنین منعی را در اقامه نماز جمعه اعلام میکند، زیر فشار نیروهای امنیتی است. زیرا همه روحانیون میدانند که اقامه هر نمازی حکم خدا است نه دستور زید و عمرو. این از مسلمات است که برای هر شخص روحانی در هر مقام و جایگاهی که باشد، بسیار زشت و و نا معقول است که نماز جمعه را به دو دسته قانونی و غیر قانونی تقسیم نماید. هیچ روحانی زیر بار صدور چنین فتوائی نمیرود. بویژه اگر در قوانین مصوب و احکام فقهی چنین تقسیم بندی وجود نداشته باشد. تقسیم بندی احکام در موازین شرع مشخص است، واجب، حرام، مکروه، مباح.
جناب غروی شما فکر میکنید چرا نظام تا این اندازه نسبت به ادای نماز جمعه به گونه غیر حکومتی حساس است و آیا انجام این فریضه که بناءبر فتوای پدر شما واجب است، تنها میبایست بناء بر اجازه حاکم شرع با شد؟
همانگونه که در پاسخ سوم اشاره کردم، مبنای اعتقادی ما در اقامه نماز جمعه و چگونگی خطبههای آن و شرایط برگزاری آن با اعتقاد حاکمیت در برپایی این نماز کاملاً متفاوت است. ظاهراً حاکمیت حتی از چند صدائی در عبادات الهی هم نگران است و بقاء خود را، به اشتباه، در تک صدائی میداند. در صورتی که من به صراحت اعلام میکنم و تاریخ هم در آینده این را به اثبات خواهد رساند که بقاء نظام اسلامی به بقاء اسلام است، یعنی مردم با علاقه و حساسیت ویژه به اسلام ایمان داشته باشند، و بقاء اسلام هم به بقاء قرآن است و بقاء قرآن هم منوط به فهم عمیق مردم از این کتاب است. در غیر این صورت از تک صدائی خسران دنیا و آخرت خواهند دید، و نظام اسلامی هم رو به افول میرود.
نماز جمعه از جمله عباداتی است که تک تک افراد مسلمان مسؤول اقامه آن هستند، مثل نمازهای واجب دیگر. همان قدر که نماز صبح یا ظهر و غیر آن نیاز به فتوی دارد، نماز جمعه هم نیاز دارد.
وضعیت فعلی حوزههای علمیه و روحانیان مستقل و مراجع منتقد حاکمیت بسیار شکننده و در محذوریت است، اگر در مقام قیاس برآییم، آیا در زمان سلطنت قاجار و پهلوی که از حکومتهای معاصر ایران به حساب میآیند چنین تنگناهایی برای علماء به وجود آمده است؟
در حکومتهای اقتدار طلب همیشه تنگنا برای علماء با سلطه وجود داشته است، اما با شدت و ضعف بوده. در هر حال آنچه مسلم است سی سال نظام جمهوری اسلامی نتوانسته است علماء بزرگی همچون آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی، آیت الله بروجردی، آیت الله مرعشی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله قمی، آیت الله میلانی، آیت الله خمینی، آیت الله منتظری و امثال اینها را تحویل اجتماع دهد. و نیز دانشمندانی همچون آیت الله مطهری، آیت الله طالقانی، مرحوم حسینعلی راشد و مانند اینها. بناءبراین در تاریخ حاکمیت اسلامی حوزههای علمیه روبه تنزل علمی نهادهاند.
آیت الله غروی معتقد بود که حکومت امری دنیوی است و اصولاً در قرآن و سیره پیامبر درباره نوع رژیم حکومتی تأکیدی نشده است، شما که شارح نظریات پدر هستید، در این باره توضیح میدهید که اصولاً شاخصهای یک حکومت مورد تأیید اسلام چگونه است و آیا دموکراسی غربی به آن صورت که همه قوانین با رأی مردم و نمایندگان ایشان تعین پیدا میکند و صورت عقلایی دارد مورد پسند و تأیید اسلام است؟
کلاً استدلال پدر در اساس و اصول تشکیل حکومت در یک جامعه اسلامی، بعد از آیات قرآن، روش مولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. ایشان میگفت: امیرالمؤمنین اگر در غدیر خم از سوی پیامبر (ص) به حکومت دنیوی منصوب شده بود و این یک امر الهی بود، حتماً در احراز این حق سکوت نمیفرمود، زیرا در طول عمر مبارکش همیشه از حق دفاع کرده است و همه اوامر الهی را حق دانسته است. امیرالمؤمنین (ع) زمانی زمام امر مردم را بدست گرفت که مردم به او رأی دادند، و نگاه او به حکومت هرگز نگاه سلطه و حاکمیت از بالا نبود. امیرالمؤمنین در یازده جای نهج البلاغه نظر خود را درباره حکومت بیان داشته و فرموده است: حکومت از نظر من ارزشش از یک عطسه بز هم کمتر است. هر وقت شما مردم که مرا خواستید، مرا نخواستید افسار شتر حکومت را بر گردنش میافکنم و رهایش میسازم.
از سوی دیگر، قرآن برای تشکیل حکومت و تأسیس دولت نیامده است. بلکه اصلیترین هدفی را که ادیان الهی خصوصاً اسلام، دنبال کرده این است که یک روابط انسانی ـ اخلاقی را بر جوامع بشری یا حداقل ایمان آورندگان حاکم سازد. این گروه از مردم با این خصوصیات اخلاقی تعریف شده اگر حکومتی تشکیل دهند قطعاً تمام قوانین آن عقلی است. همه علماء مسلمان به این اصل معتقدند که: ما حکم به الشرع حکم به العقل و ما حکم به العقل حکم به الشرع. هر آنچه را که شرع بر آن حکم نماید مرود تأیید عقل است و هر آنچه را که عقل بر آن حکم نماید شرع هم مؤید آن است. بناءبراین اگر عقلاء و خردورزان و فرزانگان یک جامعه اسلامی قوانینی وضع کنند هم عقلی است و هم شرعی و هم مغایرتی با اصول آزادیهای مصرح در حقوق انسانی ندارد.
آیت الله مصباح یزدی اخیراً گفتهاند که احکام اسلام از سوی حکومت و به قوه قهریه باید اجراء شود و جای ملاطفت و عاطفه در اینباره نیست، شما در اینباره چه نظری دارید، اصولاً اجبار در رعایت احکام میتواند تأثیری در بهبود اخلاقیات و رشد جامعه داشته باشد؟
روشی را که آیت الله مصباح یزدی جهت اجراء احکام اسلام توصیه کردهاند قطعاً هم مغایر با صریح آموزههای قرآن است و هم به همین سبب نتیجه عکس خواهد داد. دلیل آن واضح است. سی سال تمام نظام اسلامی برآمده از یک انقلاب اسلامی با تمام قوی کوشید حداقل برخی از دستورات قرآن را به صورت ظاهری به عرصه عمل بکشاند. مثل حجاب و منع مشروبات الکلی و اعتیاد. اما میبینیم علاوه بر اینکه این موارد توسعه بیش از پیش یافته در جهت خلاف، سقوط اخلاقی را هم در سطح عموم به همراه داشته است. دروغ، نفاق، ریاء، تظاهر، غل و غش، دزدی، سلب بیت المال، اختلاس، رشوه، فحشاء، و امثال اینها چنان توسعه یافته که گمان نبرم در هیچ کشور دیگری حتی غیر مسلمان تا این حد گسترش داشته باشد.
اعضاء نهضت آزادای به هیچ وجه قصد تشکلیل جلسهیی نداشتند. کسانی که از شهرهای دیگر آمده بودند همه بعد از ناهار عازم حرکت به شهر خود بودند. غروب سه شنبه ششم مهرماه 89 دختر یکی از اعضاء نهضت آزادای ایران، شاخه اصفهان به نام آقای مصطفی مسکین پس از پانزده روز بیماری تسلیم مرگ شد. بامداد روز پنج شنبه تشییع جنازه بود. صبح روز جمعه از ساعت 30/8 تا 30/11 مراسم ختم در مسجد لنبان اصفهان برگزار شد. شب جمعه از طریق برادرم که داماد مهندس صباغیان است مطلع شدم که ایشان صبح جمعه با هواپیما به اصفهان میآیند. برای صبحانه منتظر ایشان بودیم. ساعت 30/7 به خانه رسیدند و خلاف انتظار همسرشان نیز ایشان را همراهی میکردند. پرسیدم آقای دکتر یزدی نمیآمدند. گفتند: ایشان حال خوبی ندارند و نیامدند.
قدری استراحت کردند. ساعت 30/9 به اتفاق راهی مسجد شدیم. مسجد لنبان از مساجد نسبةً بزرگ اصفهان است که در یکی از محلههای قدیمی این شهر قرار دارد. سالن مسجد بیش از هزار نفر گنجایش دارد که تا پایان مجلس چند بار پر و خالی شد.
من با آقای مهندس صباغیان وقتی وارد مسجد شدیم، خلاف انتظار دیدیم آقای دکتر یزدی در ردیف مستقبلین در مسجد نشستهاند. ودو نفر دیگر از اعضاء نهضت آزادی از شاخۀ تبریز و زنجان در میان جمعیت حضور دارند. متوجه شدم هر سه نفر به اتفاق هم آمدهاند.
تا آخر جلسه فرصت نشد با آقای دکتر یزدی و همراهانشان صحبت کنم. در پایان جلسه آقای دکتر یزدی پرسیدند کجا میرویم؟ گفتم: ناهار باید به منزل آقای مسکین برویم. ولی من باید از یکی از دوستان عیادت کنم. ایشان از اصحاب پدر بوده و اکنون فلج شده (این دیدار بنا به توصیه آقای حاج عباس مصلحی انجام شد). گفتند: منهم میآیم. دو نفری به سراغ اتومبیل رفتیم. داماد بنده هدایت اتومبیل را به عهده داشت. قبل از حرکت آقای مهندس صباغیان هم به ما ملحق شدند. به خیابان طالقانی رفتیم و کوچه پس کوچههای قدیمیترین بخش اصفهان را طی کردیم. به منزل مورد نظر رسیدیم. چند دقیقهیی نشستیم. چند نفر از دوستان دیگر هم آمدند. پس از یک دیدار چند دقیقهیی صدای اذان ظهر شنیده شد. آقای علی دهکردی، صاحب خانه گفتند: حال که چند نفر هستند، شما هم معتقد به وجوب عینی نماز جمعه هستید، نماز جمعه را اقامه کنید. من هم قبول کردم، نماز اقامه شد. خطبه کوتاهی متضمن چند آیه از سورۀ قصص ایراد کردم. آماده حرکت و رفتن به منزل آقای مسکین شدیم، گروهی رفتند، ما عقبتر بودیم. ناگهان در خانه بسته شد و یکی از دوستان گفت: فردی از ادارۀ اطلاعات بیرون ایستاده و مانع خروج افراد شده است. همه در داخل حیاط خانه ایستادیم و متحیر از چنین پیش آمدی! یکی از حاضران پیشنهاد کرد همه با هم از خانه خارج شویم. در را باز کردیم، یکی از پسران صاحب خانه خود را به پشت در رساند و از آن فردی که خود را مأمور اطلاعات معرفی میکرد حکم ورود به منزل خواست، او خود را از لای در به داخل کشانید وگفت حکم هم داریم میآوریم. من گفتم برای ورود به منزل مردم، برای دستگیری دیگران حتماً حکم لازم است. پرسید: شما؟ گفتم: غروی هستم. گفت شما از خانه خارج شوید. ولی من به داخل اطاق رفتم، وارد یک اطاق دوبلکس شدم و در را بستم. در این موقع درگیری لفظی بین حاضران ومهاجمان که تعدادشان بیش از حاضران در خانه بود اوج گرفت. وهمهمه و سر و صدا و فریادها لحظه به لحظه فزونی میگرفت. همه میگفتند: ما نمیگزاریم اینها را ببرید. اینها مهمانان ما هستند، ما که کاری نکردهایم، جرمی مرتکب نشدهایم، ما فقط نماز خواندهایم. و در صورتی اجازه میدهیم اینها را با خود ببرید که حکم کتبی به نام این افراد برای بازدداشت داشته باشید. در این موقع به اطاقی که من در آن بودم حملهور شدند و چنان مشت ولگد به در میکوبیدند. گفتم اگر حکم آوردهاید در را باز میکنم. یکی از آنها فریاد زد آقای دکتر غروی من احمدی هستم. من خودم حکم هستم. ما خودمان حکم هستیم. در را باز کن و الا میشکنم. من به ملاحظه منزل مردم در را باز کردم ولی از تسلیم شدن استنکاف نمودم وگفتم فقط با حکم کتبی. در این موقع یکی از مهاجمان که هیکل بسیار بسیار درشتی داشت و وزنی حدود یکصد وپنجاه کیلو داشت مرا بغل زد و گفت این حکم. من هم خودم حکم هستم. در هر صورت مرا به زور به داخل یک اتومبیل وَن کشان کشان بردند که قسمتی از کت منهم پاره شد. ظاهراً آقای مهندس صباغیان هم به جهت استنکاف از تسلیم، چند نفر شانهها و پاهای ایشان را گرفته بودند و به داخل ون انداختند.
خلاصه اینجانب و آقای مهندس صباغیان را علیرغم استنکاف شدیدمان به داخل یک وَن هدایت کردند. آقای دکتری یزدی در حالی که کت خود را به همراه نداشتند، و دو نفر دیگر از دوستان، عباس مصلحی هشتاد ساله و وحید حقیقی چهل ساله، به داخل همان اتومبیل هدایت شدند. آقای حقیقی کفش هم نداشت. در این موقع تمام کوچههای اطراف را نیروهای انتظامی اشغال کرده بودند. وقتی اتومبیل حرکت کرد، متوجه شدم دو دستگاه می نی بوس آماده کرده بودند برای دستگیریهای بیشتر. و حدود بیست بنز الگانس و سمند نیروی انتظامی، داخل هر اتومبیل چهار نفر، و افراد بسیاری از بسیج و نیروهای امنیتی سطح کوچههای منتهی به منزل مذکور را پوشانده بودند. اتومبیل ما از میان همه اینها با سرعت عبور میکرد. گویا احساس پیروزی در راننده بروز کرده بود. با چنان سرعتی از کوچه پس کوچههای تنگ و باریک عبور میکرد که حاکی از یک فتح الفتوح بزرگ بود. وقتی به خیابان طالقانی رسیدیم متوجه شدم خیابان را هم از مبدأ ورودی مسدود کرده بودند. در هر حال به خیابان هشت بهشت و ستاد خبری رسیدیم. در آغاز همه در یک اطاق که مبلمان داشت نشستیم. بعد از نیم ساعت به اطاقهای جداگانه برای بازجویی هدایت شدیم. تا مغرب بازجوییها طول کشید. نماز مغرب را همانجا خواندیم. حدود ساعت 30/8، شش نفر، بدون آقایان دکتر یزدی و مهندس صباغیان به همان اتومبیل ون منتقل شدیم و به زندان اصفهان قسمت ویژه اطلاعات هدایت شدیم. این دو نفرآقایان ظاهراً همان شب به تهران منتقل شدهاند. ما شش نفر هم در طول ده روز به تدریج آزاد شدیم. من آخرین نفر بودم.
واما پیرامون نماز جمعه با مجوز یا بدون مجوز، قانونی یا غیر قانونی بودن.
به نظر مسخره میرسد که نماز الهی که مخاطبش یا ایها الذین آمنوا میباشد دستخوش چنین تقسیم بندی گردد. نماز جمعه آیه صریح در سورۀ جمعه دارد و مخاطب برای اقامه آن همه کسانی هستند که ایمان آوردهاند. دو خطبه آن در حکم دو رکعت نماز است و دو رکعت دیگر هم نماز اقامه میشود. بناءبراین اگر کسی بدون وضوء در خطبه بنشیند، یا در خلال خطبه حرف بزند، یا شعار دهد نمازش باطل است. امروز شما میبینید که حتی برخی از خطیبان جمعه مرتکب گناه کبیره میگردنند و علاوه بر اینکه دیگرانی از هموطنان خود را مورد تهمت و افتراء قرار میدهند، از مردم میخواهند علیه ملتها و کشورهای دیگر مرگ خواهی کنند! و اینها همه از مبطلات نماز جمعه است. مضافاً بر اینکه هیچ یک از خطیبان جمعه منصوب معتقد به وجوب عینی نماز جمعه نیستند و آن را به عنوان یک عمل سیاسی انجام میدهند. از اینرو همۀ مأمومین نماز ظهرشان را اعاده میکنند. بناءبراین برای ما که معتقد به وجوب عینی هستیم و نماز جمعه و دو خطبه آن را عین نماز ظهر میدانیم، نمازی که به عنوان یک عمل سیاسی خوانده میشود و هیچ یک از مقدمات و مؤخرات آن مراعات نگردد، کلاً از منظر شرع باطل است و ما نمیتوانیم به امام آن اقتداء کنیم. پیامبر اکرم و ائمه هدی صلوات الله علیهم در خُطب جمعۀ خود با آیات کتاب مردم را به حسن اخلاق و عمل دعوت میکردند و آنها را از عذاب دنیا و آخرت انذار میدادند. ولی امروز کمتر خطیب جمعهیی به این مهم میپردازد. با توجه به همه این مسائل ما چارهیی نداریم جز اینکه خود اقامه جمعه کنیم. و این واجب هم از خرداد سال 1360 پیوسته مورد تهاجم قرار گرفته و با ارعاب و تهدید و زندان از اقامۀ مرتب آن جلوگیری کردهاند.
دکتر صدر حاج سید جوادی به مناسبت اینکه نسبت به بازداشت دکتر یزدی و شما و دیگر اعضای نهضت آزادی اعتراض کرده بودند و به رغم کهولت سن مورد تهدید قرار گرفتهاند، به گمان شما نهضت آزادی و اعضای کهنسال آن چه خطری برای نظام دارند که این چنین مورد حمله واقع میشوند؟
از دیدگاه من اعضاء پیر و جوان نهضت آزادی نه تنها هیچ خطری برای نظام بحساب نمیآیند، بلکه فعالیت آزاد آنها نشانۀ اقتدار نظام است. مخصوصاً اگر از توانمندیهای سیاسی، دینی، اجتماعی و علمی آنها در راستای استحکام بخشیدن به مبانی حاکمیت درست و انسانی بهره گرفته شود. اعضاء نهضت آزادی از پیشگامان مبارزه با نظام سلطه در حکومت شاهنشاهی بودند و اکثر آنها هزینه این مبارزه را با زندانهای دراز مدت پرداخت کردهاند. از اینرو بی هیچ تردیدی و به شهادت تاریخ از بنیان گزاران انقلاب و از افراد مؤثر در پیروزی آن بودهاند. پس هرگز دشمن یا مخالف انقلاب اسلامی یا نظام سیاسی نبودهاند. بلکه میگفتهاند، طبق آیات قرآن، خدا انسان را آزاد آفریده است وچنین انسانی در انتخاب دین و عقیده آزاد است و رشد اسلام و اندیشه اسلامی در فضای آزاد متحقق میگردد و در فضای بسته و استبدادی نه تنها اعتلائی در عرصههای مادی و معنوی صورت نمیپذیرد بلکه اندیشه عموم مردم جهت عکس یعنی ضد دین و دینداری حرکت میکند. همان چیزی که امروز در ایران اتفاق افتاده است.
جناب غروی در ابتدای انقلاب برخی معتقد بودند که ایجاد دادگاهی برای صنف روحانیت یک امتیاز برای ایشان است و از طرفی بعدها مشخص شد که اصولاً این دادگاه امتیاز نبوده بلکه سعی کرده تا روحانیان غیرحکوتی را بعضاً به واسطه انتساب به روحانیت مورد کیفری فراقانونی قرار دهد، از طرفی دیگر این دادگاه گویا صرف روحانیت هم نیست و خود شما را به همین دادگاه فرا خواندهاند، جناب غروی نظر شما درباره دادگاه روحانیت چیست و اصولاً کیفر خواست شما چگونه بوده که از سوی دادگاه انقلاب به دادگاه روحانیت ارجاع شده است؟
اما راجع به دادگاه ویژه روحانیت باید گفت این دادگاه هیچ محمل قانونی ندارد. یعنی در قانون اساسی و دیگر قوانین مصوب جمهوری اسلامی تعریفی از آن ارائه نشده و جایگاهش معین نگشته است. این دادگاه بناء به حکم امام خمینی تشکیل شد برای حفظ آبرو و حیثیت روحانیت، که محاکمه روحانیون خطاءکار در جرائم جنحه و جنائی موجب هتک حرمت و آبروریزی از جامعه روحانیت و حوزههای علمیه نگردد. البته این بدان جهت بود که امام خمینی برای روحانیت اعتباری ویژه قائل بودند و چون محل رجوع مردم بودند، نمیخواستند خطاهای ایشان باعث خدشهدار شدن منزلت روحانیت گردد. اما امروز حتی مواردی مثل اعتیاد یا حمل مواد مخدر که توسط افراد عادی صورت میگیرد اما به نحوی مربوط به یک روحانی میشود در دادگاه ویژه مورد بررسی قرار میگیرد. بناءبراین اقامه نماز جمعه، به طریق اولی با دادگاه ویژه، البته از دیدگاه آنها، ارتباط پیدا میکند. در سال 1377 با حکم دادیار دادگاه روحانیت ولی به اشاره و خواست اطلاعات اصفهان، مقامات امنیتی به نماز جمعه اینجانب و بعد از آن به منزل اینجانب و پدر آمدند، و حکم بازدداشت هر دو نفر را داشتند، ولی به جهت کهولت سن و بیماری (مادر) چند روزی به پدر مهلت دادند و بعد بناء به دستور دادگاه ویژه روحانیت تهران کلاً از بازدداشت ایشان صرف نظر کردند. اینجانب را 43 روز بازدداشت نمودند و همۀ بازجوییها تفتیش عقاید بود. بعد از یک سال و اندی دادگاه به ریاست حجت الاسلام رازینی تشکیل شد و بنده تبرئه شدم. یعنی همه اعتقادات ما قابل دفاع بود و با مبانی اندیشه تشیع مغایرتی نداشت وحتی اقامه نماز جمعه هم موجب محکومیت در دادگاه ویژه نشد.
امروز هم اگر دادگاه ویژه چنین منعی را در اقامه نماز جمعه اعلام میکند، زیر فشار نیروهای امنیتی است. زیرا همه روحانیون میدانند که اقامه هر نمازی حکم خدا است نه دستور زید و عمرو. این از مسلمات است که برای هر شخص روحانی در هر مقام و جایگاهی که باشد، بسیار زشت و و نا معقول است که نماز جمعه را به دو دسته قانونی و غیر قانونی تقسیم نماید. هیچ روحانی زیر بار صدور چنین فتوائی نمیرود. بویژه اگر در قوانین مصوب و احکام فقهی چنین تقسیم بندی وجود نداشته باشد. تقسیم بندی احکام در موازین شرع مشخص است، واجب، حرام، مکروه، مباح.
جناب غروی شما فکر میکنید چرا نظام تا این اندازه نسبت به ادای نماز جمعه به گونه غیر حکومتی حساس است و آیا انجام این فریضه که بناءبر فتوای پدر شما واجب است، تنها میبایست بناء بر اجازه حاکم شرع با شد؟
همانگونه که در پاسخ سوم اشاره کردم، مبنای اعتقادی ما در اقامه نماز جمعه و چگونگی خطبههای آن و شرایط برگزاری آن با اعتقاد حاکمیت در برپایی این نماز کاملاً متفاوت است. ظاهراً حاکمیت حتی از چند صدائی در عبادات الهی هم نگران است و بقاء خود را، به اشتباه، در تک صدائی میداند. در صورتی که من به صراحت اعلام میکنم و تاریخ هم در آینده این را به اثبات خواهد رساند که بقاء نظام اسلامی به بقاء اسلام است، یعنی مردم با علاقه و حساسیت ویژه به اسلام ایمان داشته باشند، و بقاء اسلام هم به بقاء قرآن است و بقاء قرآن هم منوط به فهم عمیق مردم از این کتاب است. در غیر این صورت از تک صدائی خسران دنیا و آخرت خواهند دید، و نظام اسلامی هم رو به افول میرود.
نماز جمعه از جمله عباداتی است که تک تک افراد مسلمان مسؤول اقامه آن هستند، مثل نمازهای واجب دیگر. همان قدر که نماز صبح یا ظهر و غیر آن نیاز به فتوی دارد، نماز جمعه هم نیاز دارد.
وضعیت فعلی حوزههای علمیه و روحانیان مستقل و مراجع منتقد حاکمیت بسیار شکننده و در محذوریت است، اگر در مقام قیاس برآییم، آیا در زمان سلطنت قاجار و پهلوی که از حکومتهای معاصر ایران به حساب میآیند چنین تنگناهایی برای علماء به وجود آمده است؟
در حکومتهای اقتدار طلب همیشه تنگنا برای علماء با سلطه وجود داشته است، اما با شدت و ضعف بوده. در هر حال آنچه مسلم است سی سال نظام جمهوری اسلامی نتوانسته است علماء بزرگی همچون آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی، آیت الله بروجردی، آیت الله مرعشی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله قمی، آیت الله میلانی، آیت الله خمینی، آیت الله منتظری و امثال اینها را تحویل اجتماع دهد. و نیز دانشمندانی همچون آیت الله مطهری، آیت الله طالقانی، مرحوم حسینعلی راشد و مانند اینها. بناءبراین در تاریخ حاکمیت اسلامی حوزههای علمیه روبه تنزل علمی نهادهاند.
آیت الله غروی معتقد بود که حکومت امری دنیوی است و اصولاً در قرآن و سیره پیامبر درباره نوع رژیم حکومتی تأکیدی نشده است، شما که شارح نظریات پدر هستید، در این باره توضیح میدهید که اصولاً شاخصهای یک حکومت مورد تأیید اسلام چگونه است و آیا دموکراسی غربی به آن صورت که همه قوانین با رأی مردم و نمایندگان ایشان تعین پیدا میکند و صورت عقلایی دارد مورد پسند و تأیید اسلام است؟
کلاً استدلال پدر در اساس و اصول تشکیل حکومت در یک جامعه اسلامی، بعد از آیات قرآن، روش مولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. ایشان میگفت: امیرالمؤمنین اگر در غدیر خم از سوی پیامبر (ص) به حکومت دنیوی منصوب شده بود و این یک امر الهی بود، حتماً در احراز این حق سکوت نمیفرمود، زیرا در طول عمر مبارکش همیشه از حق دفاع کرده است و همه اوامر الهی را حق دانسته است. امیرالمؤمنین (ع) زمانی زمام امر مردم را بدست گرفت که مردم به او رأی دادند، و نگاه او به حکومت هرگز نگاه سلطه و حاکمیت از بالا نبود. امیرالمؤمنین در یازده جای نهج البلاغه نظر خود را درباره حکومت بیان داشته و فرموده است: حکومت از نظر من ارزشش از یک عطسه بز هم کمتر است. هر وقت شما مردم که مرا خواستید، مرا نخواستید افسار شتر حکومت را بر گردنش میافکنم و رهایش میسازم.
از سوی دیگر، قرآن برای تشکیل حکومت و تأسیس دولت نیامده است. بلکه اصلیترین هدفی را که ادیان الهی خصوصاً اسلام، دنبال کرده این است که یک روابط انسانی ـ اخلاقی را بر جوامع بشری یا حداقل ایمان آورندگان حاکم سازد. این گروه از مردم با این خصوصیات اخلاقی تعریف شده اگر حکومتی تشکیل دهند قطعاً تمام قوانین آن عقلی است. همه علماء مسلمان به این اصل معتقدند که: ما حکم به الشرع حکم به العقل و ما حکم به العقل حکم به الشرع. هر آنچه را که شرع بر آن حکم نماید مرود تأیید عقل است و هر آنچه را که عقل بر آن حکم نماید شرع هم مؤید آن است. بناءبراین اگر عقلاء و خردورزان و فرزانگان یک جامعه اسلامی قوانینی وضع کنند هم عقلی است و هم شرعی و هم مغایرتی با اصول آزادیهای مصرح در حقوق انسانی ندارد.
آیت الله مصباح یزدی اخیراً گفتهاند که احکام اسلام از سوی حکومت و به قوه قهریه باید اجراء شود و جای ملاطفت و عاطفه در اینباره نیست، شما در اینباره چه نظری دارید، اصولاً اجبار در رعایت احکام میتواند تأثیری در بهبود اخلاقیات و رشد جامعه داشته باشد؟
روشی را که آیت الله مصباح یزدی جهت اجراء احکام اسلام توصیه کردهاند قطعاً هم مغایر با صریح آموزههای قرآن است و هم به همین سبب نتیجه عکس خواهد داد. دلیل آن واضح است. سی سال تمام نظام اسلامی برآمده از یک انقلاب اسلامی با تمام قوی کوشید حداقل برخی از دستورات قرآن را به صورت ظاهری به عرصه عمل بکشاند. مثل حجاب و منع مشروبات الکلی و اعتیاد. اما میبینیم علاوه بر اینکه این موارد توسعه بیش از پیش یافته در جهت خلاف، سقوط اخلاقی را هم در سطح عموم به همراه داشته است. دروغ، نفاق، ریاء، تظاهر، غل و غش، دزدی، سلب بیت المال، اختلاس، رشوه، فحشاء، و امثال اینها چنان توسعه یافته که گمان نبرم در هیچ کشور دیگری حتی غیر مسلمان تا این حد گسترش داشته باشد.