دفتر نشر آثار علامه حکیم سید محمد جواد موسوی غروی

کد : 330
تاریخ انتشار : 1397/03/25
  • ائمه اطهار و ولایت ایشان
    پرسش 1 : سؤالم در مورد ائمه اطهار و ولایت ایشان است! با این همه تحریفها‌یی که در مورد زندگی و سخنان ایشان صورت گرفته چطور می‌توانیم با آنها آشنا شویم و آیا بررسی تاریخی زندگی آنها سودی به حال ما و زندگی ما دارد؟! با کسانی که می‌گویند هر کس ولایت علی (ع) را قبول نکند کافر است و جایش در جهنم است و اگر کسی حتی به زبان ولایت علی (ع) را قبول کند آن را عامل رهایی از جهنم می‌دانند چه طور باید برخورد کرد؟! آیا ولایت ایشان تا زمان ما توسط کسانی می‌تواند ادامه داشته باشد، واگر جواب مثبت است چه کسانی؟ وآیا اصولاً ولایت مسأله سیاسی است و می‌توان از آن برداشت سیاسی کرد؟

    دوست عزیز سلام علیکم و رحمة الله و برکاته امید است پیوسته در پناه حضرت حق سالم مؤید و منصور باشید. قبل از هر چیز از تأخیر در پاسخ پوزش می خواهم.
    و اما در خصوص آنچه مطرح فرموده‌اید پیرامون تباین و تخالف در اندیشه‌ها، سخنی بر حق است و پیوسته در طول تاریخ مواجهه بین درست و نادرست و حق و باطل بوده است. و البته ممکن است در قضایای مطروحه، هر دو طرف به راه نادرست راه بپیمایند. ولی امکان ندارد هر دو طرف بر حق باشند. در مباحث مربوط به ادیان و هدایت رسولان الهی، که سابقه‌یی بس دیرین در عمق تاریخ بشر دارد، آنچه حق است، کلام آنها است که مدعی بوده‌اند از سوی پروردگار عالمیان، در مقام مربی و تربیت کنندۀ ایشان، بر آنها نازل شده است. و آخرین این کلام، قرآن مجید است. پیامبران، عظمتی را که یافتند و نیز کرامتی را که به خود اختصاص دادند به جهت تبعیت صرف از اوامر و نواهی الهی بود و نیز تسلیم بودن به آنچه خدای عزوجل از انسان خواسته است در فعل و ترک. مقام سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى (نجم14) و یا قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى (نجم 9) و یا: وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ (تکویر 23) و یا : وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ (قلم 4). همه مراتبی است که پیامبر اسلام به سبب اطاعت از خالق و مربی خود، بدان‌ها دست یافته و همین پیروی موجب طی مدارج عالیه کمالیه و وصول به آستان ربوبی گشته است و او را در سیر معراجی، از عالم ناسوت به ملکوت و جبروت و در نهایت لاهوت اوج داده است. طی این مراحل صعودی برای آحاد بشر امکان پذیر است، البته اگر خود بخواهد و در راه کسب آن مجاهدت نماید. ائمه ما صلوات الله علیهم و سایر اولیاء الهی، کسانی هستند که به جهت چنین کوششی، و تحمل رنجهایی که ویژه چنین سیری است به سوی خدا، در چهارچوب فوق الذکر قرار گرفته‌اند. یعنی به هر مقامی که واصل گشته‌اند ناشی از اطاعت خدا و تبعیت از سنت عملیه رسول اعظم بوده است. بناءبراین ملاک کلی و اصلی، قرآن کریم است. سنت منقول از رسول خدا (ص) هم باید بر کتاب خدا عرضه شود. اگر با آن انطباق داشت مورد قبول و عمل قرار می‌گیرد و اگر مخالف آن بود، بناء به فرموده رسول اکرم (ص) باید بر سینه دیوار کوبیده شود. اینها اصولی است که تفکر و عمل دینی ما باید بر اساس آنها شکل بگیرد. به گفته خدای تبارک و تعالی در کتاب عزیزش، ایمان بدون عمل اصلاً ایمان نیست، نوعی از شرک است و خدای عزوجل شرک را مورد آمرزش قرار نمی‌دهد. از اینرو است که اعتقاد به ولایت آن هم به زبان نه به عمل، در جایی از کتاب خدا و سنت رسول و ائمه اطهار سلام الله علیهم وارد نشده، و قول به آن افتراء به خدا و رسول است وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا (انعام 93). پس قائلین به این قول، ستمکارترین آحاد بشرند. به کتاب حجیت ظن فقیه، خصوصاً فصول اول آن مراجعه کنید.
    و اما اینکه ولایت یک امر سیاسی است یا نه، باید گفت این مسأله یک اعتقاد قلبی است و هیچ ارتباطی به سیاست پیدا نمی‌کند. اما کسی که معتقد به ولایت مولی امیر المؤمنین است، و او را به اوج محبت دوست دارد، قطعاً خلاف شیمه و مشی و کنش او رفتار نمی‌نماید. و الا دوستی او بی معنی است. حال اگر چنین شخصی با آن اعتقاد عمیق و ریشه‌دار به ولایت مولی، یک مقام سیاسی، اجتماعی و غیر آن را احراز کرد، حتماً در چارچوب عدالت عملی آن حضرت (ع) حرکت می‌کند. اما می‌بینیم که متأسفانه چنین نیست، پس قول به ولایت او، سخنی پوچ و بی‌حاصل است که گوینده آن نصیبی از خرمن تقوی و ایمان و دانش مولی بهره‌اش نمی‌شود.