دفتر نشر آثار علامه حکیم سید محمد جواد موسوی غروی

کد : 310
تاریخ انتشار : 1395/12/16
  • ضرورت راهنما
    پرسش 1 : عرض سلام و تشکر بابت پاسخگویی همیشگی شما سؤالی برای یکی از دوستان پیش آمده و آن این است که آیا هرکسی بخواهد هدایت پیدا کند استاد راهنما می‌خواهد یا نه؟ آیا خودش می‌تواند با استفاده از قرآن هدایت شود؟

    با سلام
    برای رسیدن به هرمهارتی در هرعلمی، و نیز به جهت کاستن از خسارت‌های قطعی و احتمالی که در مسیر واقع می‌گردد، استاد مخلص، از لوازم اجتناب‌ناپزیر است.
    آموختن علم راه هم، از جملۀ علوم آموختنی است. به همین جهت هم خدای‌تعالی در تعلیل و تحلیل بعثت پیامبران، از جمله رسول مکرم اسلام می‌فرماید:
    «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ (جمعه 2)
    همو است که برانگیخت در درس‌ناخواندگان رسولی را از ایشان. برمی‌خواند‌ بر ایشان نشانه‌های ‌او را، و پاکیزه سازدشان، و بیاموزدشان کتاب را و حکمت را، و گرچه بودند پیش از این هرآینه در گمراهی آشکاری»
    و چه همه از علم و دانایی و آگاهی در قرآن کریم سخن رفته است، که هیچ یک را بدون استاد ماهر مخلص و مزکّی نمی‌توان آموخت.

  • زور، دوام ندارد
    پرسش 2 : سلام. یک وقت واقعیت‌هایی را در زندگی می‌بینیم که با قوانین مذهب ـ فرقی نمی‌کند، هرتوع مذهبی ـ سازگار نیست. از تمدن، 6 هزار سال می‌گذرد و روسپی‌گری قدیمی‌ترین شغل در تمدن بوده. همه خواستند آن را حذف کنند و هیچ کس موفق نشده است. از اسکاندیناوی تا افغانستان در زمان طالبان روسپی‌گری وجود داشته و دارد. آیا مذاهب میخواهند با یک واقعیت تجربی و قابل ملموس بجنگند که تاکنون به نظر می‌رسد بیهوده بوده است؟

    با سلام
    بنظر می‌رسد این سخن شما با واقعیت‌های اجتماعات بشری مغایرت دارد، یا تا حدودی فاصله دارد. تا جایی که از شواهد و قرائن برمی‌آید، هیچ دولتی، حداقل در یکصد سال اخیر، اقدام به مقابله با فحشاءِ جاری در جوامع نکرده و نخواسته است آن را به اجبار ریشه‌کن سازد! اما این کار را کرده‌اند که محله یا منطقه‌یی را به چنین افرادی و عمل آنها اختصاص داده‌اند.
    البته گاهی در طول تاریخ، حکومت‌های دینی بر سر کار آمده‌اند که خواسته‌اند جامعه را از آلودگی‌ها بپالایند، اما بِناء بر قول شما و نیز تجربۀ تاریخی، توفیقی حاصل نکرده‌اند.
    امروز اما اگر می‌بینیم حکومت اسلامی ایران هم، با چنین اراده‌یی وضع قانون و اعمال آن را کرده، روشن است که نتیجۀ عکس گرفته، و فحشاء آشکار و مخفی، بیش از پیش توسعه یافته، و حتی زمینه‌های آن در شهرهای مذهبی، آماده‌تر و فراهم‌تر و گسترده‌تر هم بوده است.
    و اما از نظر قرآن، که به اعتقاد همۀ مسلمان‌ها، و بناء بر آیات خود کتاب، کلام محض الهی است، مبنا، تربیت انسان است برای بدست آوردن حیات معقول و مبتنی بر خرد فردی و جمعی، تا در کمال آرامش و اطمینان و اعتماد زندگی کند، و هرگز دل‌پریش و بیچاره و مضطرب و نگران نباشد. ازینرو دعوت قرآن توصیه‌های سودمند اخلاقی است. مثلاً می‌گوید دروغ نگویید که کلیت اعتماد و اطمینان را مضمحل می‌کند. اما مسلمان‌ها، حتی علماء و مبلغان دین دروغ می‌گویند! و هیچ حاکمیتی، با هیچ تدبیر یا زوری، نمی‌تواند با دروغ مقابله کند و آن را ریشه‌کن سازد، مگر آنکه هرانسانی، مستقلاً این اصل اخلاقی و انسانی را بپزیرد و آن را در نهان خود نهادینه سازد، و ایمان آورد که دروغ گفتن به حال خود و جامعه‌اش زیان‌بار است.
    هرامری از امور اخلاق به همین گونه بوده و هست. از جمله فحشاء، که قرآن می‌گوید نظام خانوادۀ سالم را، که بنیان تشکیل اجتماع بزرگ سالم است، متلاشی می‌سازد. و این به سود جامعه نیست، ولی این عمل اتفاق می‌افتد!
    حال اگر جامعه‌یی می‌خواهد خالی از فحشاء باشد، یا بشود، یا کمتر مواجه با آن باشد، باید مقدمات تربیتی آن را، از جمیع جهات، فراهم آورد. مثل: تشریح بنیان‌های اخلاقی به صورت صحیح نه چندش‌آور، که ایجاد زدگی و واکنش نماید، آن هم بیشتر در سطوح خانواده و مدارس و دانشگاه‌ها. تأمین مالی جوانان، مخصوصاً از طریق ایجاد کار. تهیۀ زمینه‌های رفاهی، به ویژه تسهیلات برای ازدواج. ایجاد فضاءهای آزاد درهمۀ عرصه‌های خانوادگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی.
    مَخلَص کلام آنکه، حداقل هیچ یک از ادیان صاحب کتاب، مثل یهودیت و مسیحیت و اسلام، دستوری برای مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی، از طریق اِعمال زور ندارند.
    «اُدْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (نحل 125)
    بخوان به سوی راه پروردگارت به دانش محکم و اندرز نیکو. و جدال کن با ایشان به روشی که بهترین است. به راستی که پروردگارت، همو داناترین است به آن کس که گمراه گشته از راه او. و همو داناترین است به راه یافتگان»
    و در اصول حکمت مذکور است که:
    «القَسرُ لا يَدُوم (شرح اصول كافي، ج‏4، ص69 و ص337)
    زور دوام ندارد.
    و در قرآن کریم، از زبان نوح می‌گوید:
    «... أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ (هود 28)
    ... آیا (با این حال) وادار سازمتان بر آن، در صورتی که شما از آن ناخشنودانید؟»
    و فراتر از اینها، بهترین دلیل که قرآن کریم، یعنی خدای‌تعالی، نخواسته است مرتکبین این عمل قبیح، حیثیت اجتماعی و آبروی جمعی خود را از دست بدهند، اینکه فرمان داده است که مدعیان و اتهام‌زنندگان باید چهار شاهد بیاورند. و این احاله به امرِ مُحال است.
    «وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا (نساء 15)
    و آنان که می‌آورند فاحشه‌یی (کار زشت آشکاری) را از زنان شما، پس به گواهی بخواهید بر ضد آنها چهار نفر از خودهاتان را. پس اگر گواهی دادند، پس بازداریدشان در خانه‌ها تا وفات‌دهدْشان مردن، یا اینکه بنهد خدای برای‌شان راهی را»
    وقتی به عائشه، همسر پیامبر، تهمت زنا می‌زنند، تا دو ماه نزول وحی قطع می‌گردد. سپس آیات عتاب و خِطاب نازل می‌شود که تهمت‌زنندگان چرا چهار شاهد اقامه نکرده‌اند؟
    «لَّوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ (نور 13)
    چرا نیاوردند بر آن چهار گواه را؟ پس اگر نیاوردند گواهان را، پس هم اینان نزد خدا همان دروغگویانند»
    حتی اگر مردی همسر خود را متهم به فحشاء نماید، باید چهار شاهد بیاورد. و اگر اقامه نکرد، باید هشتاد تازیانه بخورد، و تا پایان عمر هیچ شهادتی از او پزیرفته نیست و از تبهکاران است.
    «وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (نور 4)
    و آنان که به تیر تهمت زنند زنان در حصن شده (شوهردار) را، سپس نیاورده‌اند چهار گواه را، پس تازیانه زنید ایشان را هشتاد تازیانه، و نپزیرید از ایشان هیچ گواهی دادنی را تا ابد، و هم اینان همان تباهکارانند»
    از دیگر سو، تجسس در هر امری را ممنوع ساخته و فرموده است: «... وَلَا تَجَسَّسُوا ...» (حجرات 12)
    نتیجه آنکه، از منظر کلام وحی الهی، هیچ پدیدۀ نیکویی، به زور در میان مردمان محقق نمی‌شود، و هیچ پدیدۀ سوئی، با زور از میان برداشته نمی‌شود. مردمی به ایمان خالص و حاکمیتی مؤمن به آزادی و عَدالت، و نه استبداد و زور می‌طلبد تا از طریق حسنات، سیئات را تکفیر کنند و بر آنها خاک فراموشی بپاشند.
    «... إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ (هود 114)
    ... به راستی که نیکی‌ها می برد بدی‌ها را. این یادآوری است مر یادکنندگان را»
    در سورۀ فرقان در آیات 63 تا 74 برخی از اوصاف «عباد الرحمن» را برشمرده، از جمله می‌فرماید:
    «وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ يَلْقَ أَثَامًا / يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا / إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا / وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا / وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا (فرقان 68 تا 72)
    و آن كسان كه نمی‌خوانند با خدای معبودی ديگر را، و نمی‌کشند جان را، كه حرام کرده است خدای، مگر به حق، و زنا نمي‌كنند، و هركس که کند چنین (کاری را)، بیند سزای گناه را / دو چندان شود مر او را عذاب روز رستاخیز. و جاودان شود در آن خارگشته / جز آن کس که بازگشته و ایمان آورده و عمل کرده است، عملی صالح، پس هم‌اینانند که جایگزین سازد خدای بدی‌هاشان را به نیکی‌ها. و پیوسته بوده است خدای بس آمرزنده‌یی صاحب رحمت خاص / و هرکس که بازگشته و عمل به درستی کرده است، پس به راستی که باز می‌گردد به سوی خدای، چه بازگشتنی / و آنان که گواهی ندهند به ناروا و هرگاه که گزر کردند به کار بیهوده‌یی، گزر کردند به بزرگواری»
    و اما آنچه که فعلاً به عنوان «صیغه» و نه البته ازدواج موقت، در جَرَیان است، چیزی نیست جز فحشائی که در سایۀ شرع و به نام مذهب شیعه صورت می‌گیرد!!
    بِناءبراین کوشش قرآن، در ایجاد مبانی و نهادهای اخلاقی است. و تأکید دارد بدون تأسیس آنها، جامعۀ مقبول و مطمئن و مبتنی بر خرد تشکیل نمی‌شود. در این زمینه علاوه بر آیات کثیره‌یی که در اغلب سوره‌های قرآن مذکور و مشهود است، به تمام آیات اخلاقی سورۀ حجرات هم نظری با دقت بیفکنیم.
    موفق باشید.

  • پرسش 3 : سلام از دکتر عزیز یک سؤال داشتم. بنده در مورد علامه غروی خوانده بودم که ایشان نوآوری‌هایی در فلسفه دارند و از مباحث بی‌ثمر آن دوری کرده، آن را با فقه پیوند زده‌اند. در کدام اثر ایشان می‌توانم با این دیدگاه‌ها آشنا شوم؟

    لفظ «فلسفه» همراه با مبانی اندیشگی آن، از یونان وارد تفکر اسلامی شد. معنای لغوی آن «خردگرایی بر پایۀ علم» است. و اما آنچه را که قرآن در این معنا از آن سخن می‌گوید، لفظ «حکمت» است، که مفهومی بس عمیق‌تر و گسترده‌تر از فلسفه دارد. یعنی عقل‌گرایی محض نیست. بلکه تمام مفاهیم تعقل، تفکر، تفقه، تعلیم و تعلم، تذکر، فهم و استنباط صحیح و محکم و خدشه‌ناپزیر از هرمسأله یا مشکلی را به منظور تزکیه و توسعۀ فهم انسانی در بر دارد.
    حکیم غروی معتقد است برای نقد منصفانۀ هرحوزه‌یی از دانش بشری، باید ابتداء به آن مسلط شد. به همین جهت در آموزه‌های حکمت و خصوصاً اندیشه‌های حکماء مسلمان، غور و تمرکز فراوان داشت. بناء بر اعتقاد ایشان، مهمترین میراث حکمت برای ما، اهمیت دادن به نقش محوری عقلانیت در فهم دین است. بدین معنا که دین، تنها در صورتی نجات‌بخش و معرفت‌آفرین است که از دریچه‌های مفاهیم پیش‌گفته، به وجود ما بتابد. از این منظر، دین تقلیدی و رسمی، نه تنها هادیِ بشر نیست، بلکه دست‌مایۀ حاکمان خودکامه و مستبد و جاهلان دنیاخواه برای فریب و گمراهی مردمان است. در چنین دیدگاهی، نه فقط علم کلام، بلکه فقه و تفسیر نیز به تیغ عقلانیت سپرده می‌شوند.
    یعنی از یک سو، احکام دین باید از «حکمت»، یعنی استواری و خدشه‌ناپزیری و انسجامِ عقلانی و علمی برخوردار باشند، تا به عنوانِ حکم الهی پذیرفته شوند. اصلِ «كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الْشَّرْعُ وَ كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْشَّرْعُ حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ» یعنی عقلانیت، معیارِ فهمِ درست ما از فقه است و شرط لازم و کافی برای درک شریعت، تطابق آن با عقلانیتِ آدمی است. کتاب «فقه استدلالی» با چنین رویکردی به رشته تحریر درآمده است، و «حکمت» را مبنای بررسی و قبول صحت احکام شریعت قرار می‌دهد.
    از سوی دیگر، معرفت دینیِ برخاسته از قرآن نیز باید «حکیمانه» باشد. یعنی با معارفِ عقلانیِ بشر، سازگار و هم‌خوان باشد. آیۀ؛ «وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا» (بقره 269)، گویای آن است که «خَير كثير» به کسی می رسد که «حکمتِ» کلامِ خدای‌تعالی را درک کند. کتاب «آدم از نظر قرآن» نماد نگرشی است که عقلانیت بی‌شائبه را معیار و میزانِ فهم قرآن می‌داند.
    اما اینکه از پیش، بخشی از معارف فلسفی را «بی‌ثمر» بخوانیم و بگوییم مثلاً این بخش‌های دانش فلسفه یا هردانشِ بشریِ دیگری، به دردِ فهم دین نمی‌خورد، ممکن نیست. مرحوم علامه غروی معتقد بود برای فهم متن، باید با آخرین دستاوردهای دانش عقلی و علمی بشری در جهان‌بینی، اقتصاد، زیست‌شناسی، فیزیک و مانند اینها آشنا شد. او خود نیز در این زمینه‌ها به متخصصان امر مراجعه می‌کرد.

  • مصافحۀ زنان و مردان
    پرسش 4 : با سلام لطفاً بفرمایید آیا نظر تازه‌یی در مورد دست دادن مرد مسلمان با زن غیر مسلمان وجود دارد؟ توضیح: همانطور که می‌دانید، در خارج از ایران، رد کردن دست کسی هنگام دست دادن معنی بسیار ناخوشایندی دارد و در بعضی از موارد هم امکان توضیح و متوجه کردن فرد مخاطب از علت دست ندادن با او نیست! لطفاً بفرمایید در اینگونه موارد (نوعی حالت اضطرار)، در جهت احترام به فرد مقابل می‌توان دست او را رد نکرد؟!

    پاسخ: وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلًا
    آنچه را که قرآن در این خصوص بر آن تأکید نهاده نزدیک نشدن به زنا و فحشاء است. حال ببینیم آیا با چنین رخدادی یعنی دست دادن و مصافحه دو نامحرم چنین چیزی اتفاق می‌افتد، یعنی نزدیک شدن به زنا؟! مسألۀ دیگر پاسداشت و نگاهداشت مظاهر بارز و شاخص‌های ظاهر اسلامیت است، توسط خود مسلمانها، تا بدین وسیله اعتقاد و پایبندی خود به دین خود را اعلام نمایند. اما در موارد نادر و حالت‌های ویژه که متذکر آن شده‌اید، خصوصاً اگر منجر به هتک حیثیت و زوال حرمت و خدشه دار شدن آبروی غیر مسلمان، از زن یا مرد، بشود، نباید نزد خدا مؤآخذه و سؤالی باشد، مشروط بر آنکه به دایرۀ فحشاء نزدیک نشده باشند. اما نفس این عمل یعنی حرمت دست دادن دو نامحرم حکم صریحی در قرآن ندارد.

  • مصافحۀ زنان و مردان
    پرسش 5 : در جایی گفته بودید دست دادن با نامحرم حرام است، مگر در جایی که به طرف حتک حرمت شود. پس در هرجا که فرد نامحرمی دست دراز کرد تا دست بدهد، دست دادن ما بلامانع است چون حتک حرمت است؟

    پیرامون دست دادن با نامحرم و هتک حرمت او، در پاسخ پیشین توضیح دادم که در جوامع اسلامی حرمت این امر برای همگان مسجّل است و نیازی به توضیح ندارد و هیچ زنی، خود، دست، نزد مردان دراز نمی‌کند. بناءبراین هتک حرمت اختصاص پیدا می‌کند به جوامعی که افراد از دین و حرمت و حلیت این عمل آگاهی ندارند. پس چنانچه دست خود را به سوی مسلمانی دراز کردند، و آن مسلمان در شرایطی است که نمی‌تواند توضیح دهد و بگوید که مسلمان است و در دین او این عمل حرام است، آنگاه دست دادن بلامانع است، اما حرمت آن بر سر جایش محفوظ است.
    و همانگونه که قبلاً ذکر شد حرمت آن حکم صریحی در قرآن ندارد، بناءبراین حرمت آن می‌تواند عرفی باشد، برای پیشگیری از وقوع در حرامی بزرگتر، فقط به اطلاق آیه وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى.

  • پس از مرگ
    پرسش 6 : با درود و احترام .پانزده روز پيش مادرم را از دست دادم. ايشان تنها شصت سال سن داشت و بدون هيچ سابقۀ بيماري در يك لحظه و بر اثر سكته قلبي از پيش ما رفتند. مادرم معلم بازنشسته بودند و ساليان زيادي از عمرشان را در راه تعليم و تربيت صرف نمودند. افزون بر اين انساني به غايت بخشنده، مهربان، هم نوع دوست و پرهيزگار بودند. اكنون غم و رنجي بسيار بر من و ساير افراد خانواده حاكم شده است. به گونه‌یي كه سؤالات مختلفي ذهن ما را به خود مشغول ساخته است. آيا به هنگام مرگ، مادرم هنوز به دنيا و عزيزانش علاقه و دلبستگي داشت؟ آيا خودش پزيرفت كه برود يا اينكه اصولاً در برابر امر خدا چاره‌یي جز تسليم نداشت؟آيا مادرم كه هميشه براي آينده برنامه داشت اكنون كه دستش از دنيا كوتاه شده اميد دارد كه آن برنامه‌ها را ما انجام دهيم؟ آيا اگر انجام دهيم ايشان نيز از آن مطلع مي‌گردد؟ اكنون و علي رغم تمام سختيهاي اين مصيبت بازماندگان چه بايد كنند؟ چه كنند تا به آرامش برسند؟ آيا اگر خود را اذيت كنند روح آن مرحوم نيز در عذاب است؟ در واقع بازماندگان چه كنند تا مراتب ايشان در آخرت بهبود يابد؟

    من در بحث قیامت که نزدیک به 85 جلسه است تمام این مراتب را توضیح داده‌ام. اساساً مرگ به دست خدای تعالی است «الاَعمارُ بِیَدِ الله». ولی تعیین سرانجام تا زمان محتوم را در اختیار بشرگزارده است و آن را در دو آیه بیان فرموده:
    وَمَن نُّعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ (یس 68)
    و هرکس را عمر دهیمش، بشکنیمش در آفرینش.
    وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا (حج 5)
    و برخی از شما کسی است که بازگردانده شود به پایین‌ترین حد عمر تا وقتی که نداند از بعد دانستنی چیزی را (تا آنجا که هرچه را که می‌دانسته بدست فراموشی بسپارد و دیگر چیزی نداند.)
    پس، از آغاز تولد، تا این حد را، که خدای تعالی برای مردن و پایان قرار داده، بشر باید از خود مراقبت کند. شرایط زیست انسانها بر طول عمر آنها اثر می‌گزارد. ناراحتی‌ها، ناسالم بودن خوراکیها، وضع اقتصادی، اوضاع سیاسی و خانواده، رفتار و گفتار خویشاوندان نسبت به یکدیگر، وضعیت زندگی و آیندۀ اولاد و تربیت آنها، وضعیت بهداشت و درمان و دارو و امثال اینها، که همه به دست بشر ایجاد و تنظیم می‌گردد، بر طول عمر هر انسانی اثر می‌گزارد. به همین جهت خدای تعالی پیامبرانش را مبعوث کرده تا بهترین راه زیستن را به او نشان دهند، و اسم این کار را هدایت نهاده است.
    و اما راجع به مرگ، آنچه که به درستی از آیات قرآن فهم می‌گردد این است که قیامت هر انسان، از لحظۀ مرگ آغاز می‌شود، و ارتباط او با این جهان کاملاً قطع است. ولی ثواب عمل بازماندگان و فرزندان به او می‌رسد، اگر آرام باشند و تسلیم امر خدا. این آرامش به او منتقل می‌گردد. چگونگی آن را خدا می‌داند و از عالَم غیب است که خدای تعالی در قرآن کریم به پیامبر خاتم تعلیم می‌دهد که بگوید:
    وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ (انعام 50)
    و نمی‌دانم غیب را.
    وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ (احقاف 9)
    و نمی‌دانم چه می‌کند با من و نه با شما.
    پس برنامه‌های ایشان را، اگر متضمن اجراء اوامر الهی است، انجام دهید. ثواب اعمال صالحۀ شما به ایشان اعلام می‌گردد. وقتی در آنجا می‌بیند که کفۀ اعمال خوب او سنگین و سنگین‌تر می‌شود، مطلع می‌گردد که کسی هست که با مال او و به جهت تربیت او در دنیا به انجام کار خیر مشغول است.
    فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ (قارعه 6 و 7)
    پس اما آن کس که سنگین گشته کفه‌های ترازویش، پس هم او در زیستی خشنودی بخش است.
    و در خصوص حفظ آرامش در مصائب، قرآن کریم در آیات عدیده مؤمنان را دعوت به صبر نموده، به آیات 153 تا 157 بقره نگاه کنید. در آیات 156 و 157 می‌گوید:
    الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
    آنان که هرگاه رسیده باشد ایشان را آسیبی گفتند: همانا ما برای خداییم و همانا ما به سوی او بازگشت کنندگانیم. هم اینان، بر ایشان باد درودهایی از پروردگارشان و رحمتی، و هم اینان رَه یافتگانند.
    در باب خودآزاری در مرگ و سوگ عزیزان پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرموده:
    أَنَا بَرِيءٌ مِمَّنْ حَلَقَ وَ صَلَقَ و خَرَقَ
    من بیزار هستم از کسی که (در مصائب) موی بتراشد و بر گونه زند (یا برخود زند) و جامه بدرد (نسائی، جنائز، 18/ بحار الانوار، باب التعزیة...)
    بر این پایه و با عنایت به مطالب پیش گفته و عمل به اوامر الهی و حتماً با اذن و مشیت او، روح متوفی در آرامش قرار می‌گیرد و قرین رحمت و مغفرت الهی خواهد شد. انشاء الله تعالی.

  • تماشای رقص، جواز یا عدم جواز؟!
    پرسش 7 : من در منزل دوستانم مي‌روم مي‌بينم كه ماهواره رقص زنان را نشان مي‌دهد وهنگامي كه به دوستان مي‌گويم اين حرام يا غلط است، مي‌گويند؛ حكم اين مسأله گزشته است و اكنون ديگر غلط نيست، همان طور كه قبلاً برده داري جايز بود و در قرآن نيز آمده است، ولي اكنون جايز نيست. آيا اين جواب درست است و به طور كلي نگاه به زن نامحرم چه حكمي دارد؟

    اولاً در قرآن کریم هیچ آیه‌یی دال بر تأیید یا تصویب برده‌داری وجود ندارد. بلکه ضد آن، یعنی در تحریم، آیاتی داریم، مثل آیه 157 اعراف که می‌گوید:
    ... يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ ...
    ... فرمان ‌دهد ایشان را به معروف، و باز ‌داردشان از منکر و حلال می‌سازد برای ایشان پاکیزه‌ها را، و حرام می‌سازد بر ایشان ناپاکی‌ها را و فرو می‌نهد از ایشان گرانباری‌شان را، و غل‌هایی را که بوده است بر ایشان...
    و نیز در آیه 75 نساء فرموده:
    وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا
    و چه می‌شود شما را که نبرد نمی‌کنید در راه خدا و ناچار شدگان از مردان و زنان و فرزندانی که می‌گویند ای پروردگار ما! بیرون بَر ما را از این شهری که ستمگر است اهل آن.
    و آیاتی که صریحاً فرمان به اقامه قسط و داد می‌دهد و از مؤمنان می‌خواهد که چنین کنند و چنین باشند. در آیه 25 حدید یکی از اهداف اصلی ارسال رسولان و انزال کتاب و ترازو، اجراء عدالت توسط همۀ مردم بوده است؛
    لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
    هرآینه فرستادیم فرستادگانمان را با دلائل روشن و فرود آوردیم با ایشان کتاب را و میزان را تا بپاخیزند مردم به دادگری.
    و یا آیه 8 مائده که می‌فرماید:
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ
    ای کسانی که ایمان آورده‌اند باشید برپادارندگان برای خدا، گواهان بر دادگری و وا مَدارد شما را به بزه‌کاری، زشتکاری مردمانی، بر اینکه عدالت نکنید همانا خدا آگاه است به آنچه می‌کنید.
    و نیز آیه 15 شوری که می‌گوید:
    وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ
    به من فرمان داده شده تا میان شما به عدالت رفتار نمایم
    و حدود بیست آیه دیگر که همه از وجوب اجراء عدل و قسط توسط ایمان آورندگان به قرآن سخن می‌گوید. بناءبراین بر تمام مؤمنان عصر رسول (ص) روشن بود که برده داری ضد عدل است و باید به آن پایان دهند. اما اگر همه یک جا اقدام به رها کردن بردگانشان می‌کردند، مخصوصاً در دو شهر مکه و مدینه، گروهی از انسانهای تربیت نایافته و بدون خانه و کاشانه و بیکار شروع به پرسه زدن در کوچه‌های این دو شهر می‌کردند، و چون محلی برای استراحت و غذائی برای خوردن نداشتند، قطعاً اقدام به ارتکاب فساد می‌کردند و جامعۀ تازه ایمان آورده را مواجه با مشکلات اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی می‌کردند.
    بر این اساس خدای تعالی روش تدریجی را برای آزادی بردگان به ایمان آورندگان تعلیم می‌دهد و به آنها می‌گوید، در پرداخت جرائم خطاءهای شان یک یا چند برده را آزاد کنند، و قوانین خود ساخته حاکم بر آنها را لغو نمایند. در پنج آیه شش بار از وجوب فکه رقبه ـ آزاد سازی برده ـ سخن گفته است، مثل آیه 92 نساء که می‌گوید:
    .. وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ...
    و هر کس که بکشت مؤمنی را به خطاء، پس آزاد ساختن گردن مؤمنی (مؤمنی را از اسارت آزاد سازد).
    و اساساً معنای لغت «عِتق» که در قرآن اصلاً نیامده ولی در کتب فقهی برای آن کتاب و باب تدوین کرده‌اند، و آن را به غلط برده‌داری گرفته‌اند، به معنای آزاد سازی و رها سازی است. در کتب لغت عرب می‌نویسد: عَتق یَعتِقُ، العبد: خرج من الرِقّ و العبودیه ـ از بردگی و بندگی خارج شد.
    اَعتَقَ اِعتاقاً العبدَ: اَخرجَه من الرق و العبودیه، بنده را از بردگی و بندگی آزاد ساخت.
    و اما اینکه گفته‌اند امروز دیگر برده داری جائز نیست، اتفاقاً بر عکس است و بشر بیش از پیش برده و اسیر طماعان و زیاده خواهان و مستکبران و فساد انگیزان و تباهی سازان و عیش و نوش طلبان و شهوت رانان گشته است.
    همین که انسانی ـ زن یا مرد ـ مجبور می‌شود برای کسب و امرار معاش، خود را اسیر خواهشهای ثروتمندان و قدرت مداران نماید، در واقع بردۀ آنها گشته است.
    امروز علیرغم ثروتهای انباشته شده نزد عدۀ معدودی از انسانها و بر روی کرۀ خاکی، بردگان، با احتساب نسبت جمعیت، چندین هزار برابر زمانهای پیشین هستند.
    امروز چه همه دختران جوان زیبا یا ربوده می‌شوند، یا به اختیار خود می‌روند و یا توسط خانواده‌هاشان فروخته می‌شوند تا از آنها در عشرتکدۀ جهان، مردان شهوت ران و ثروتمند بهرهمند گردند. و هم آن دختران، دیگر حتی اجازه خروج از آن عشرتکده را ندارند.
    پس در تمدن امروزین بشر برده داری ـ خرید و فروش انسان ـ به مراتب توسعه یافته‌تر و جدیدتر و بدیع‌تر از دورانهای قبل است، و به هیچ وجه ملغی نشده. ولی دین اسلام، در متن قرآن، آن را به طور کلی و برای همیشه ملغی ساخت و از اعمال حرام قلمداد نمود.
    و اما در خصوص رقص، باید گفت هنری است مثل موسیقی و از ابداعات بشر آغازین است. ایجاد حرکات موزون در بدن به طور انفرادی یا دسته جمعی. این هم مثل جنبه‌های دیگر هنر، هم می‌تواند مسؤول و نشانگر بخشی از فرهنگ یک قوم باشد و هم می‌تواند سخیف و نابود کنندۀ پاره‌یی از آداب و سنت‌های اصیل مردمانی باشد.
    قطعاً ملتی که بقاء و پایداری خود را در ماندگاری و دوام فرهنگ بومی و اصیل خود می‌داند، در راستای محافظت و پاسداری از آن می‌کوشد و در پی بازیها و سرگرمی‌های خرد کننده و نابود کنندۀ اصالت فرهنگی خود نمی‌رود. و البته این چندان ارتباطی به حرامها و حلال‌های قرآن ندارد. هرچند قرآن هم اهل ایمان را دعوت می‌کند که از اتلاف عمر خود، که گرانبهاترین سرمایه حیات آنها است خودداری کنند و به انجام کارهای مولد و موجب عمران و آبادانی و ترقی و رشد مادی و معنوی بپردازند.
    قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ، وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ، وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ، وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (مؤمنون 1 تا 5)
    به راستى كه مؤمنان رستگار شدند همانان كه در نمازشان فروتنند و آنان كه از بيهوده رويگردانند و آنان كه زكات مى‏پردازند و كسانى كه پاكدامنند.
    قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ، وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (نور 30 و 31)
    بگو (ای پیامبر) مر مؤمنان را که بر پوشند دیدگانشان را و نگاه دارند شرمگاه‌هاشان را، این پاکیزه‌ترین است مر آنها را، به راستی که خدا آگاه است بدانچه می‌سازند. و بگو زنان ایمان‌آورنده را تا برپوشند دیدگانشان را و نگاه دارند شرمگاه‌هاشان را و هویدا نسازند زیورهاشان را، جز آنچه پیدا آمده است از آنها، و باید که بربندند چارقدهاشان را بر سینه پهلوهاشان، و هویدا نسازند زیورهاشان را مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا آنچه را که مالک گشته است سوگندهاشان (پیمان‌هاشان)، یا وابستگان بدون خواهش جنسی از مردان، یا کودکانی که پیدا نیامده‌اند بر عورت‌های زنان. و بر هم نزنند پاهاشان را تا دانسته شود آنچه را که پنهان می‌دارند از زیورهاشان، و باز گردید به سوی خدا، همگی، ای ایمان‌آورندگان باشد که شما پیروز شوید.
    بی تردید رقص زنان عریان، به تنهایی یا دسته جمعی یا مختلط با مردان، با پس زمینه‌های بسیار دقیق طراحی شده‌اند، برای از بین بردن مجال توسعۀ همه جانبه در کشورهای خصوصاً در حال رشد و سرگرم کردنشان به اباطیل و مزخرفات. چه زیبا خدای تعالی در کتاب مجیدش بارها حقیقت این قسم از حیات بشر را تبیین کرده. مثلاً در آیه 20 حدید فرموده:
    اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
    بدانید که جز این نیست که زندگی دنیا بازی و سرگرمی است و زینت و فخر فروشی میان شما است و نیز افزون طلبی در مالها و فرزندان، مثل رگباری است که به شگفت وا داشته است کشتکاران را روییدنیش، سپس پژمرده گردد، پس می‌بینیش به زردی گراییده، سپس می‌باشد خاشاکی، و در پایان عذابی است شدید (سخت) و نیز آمرزشی از خدا و خشنودی، و نیست زندگی دنیا جز کالای فریب.
    آری این نوع از زیست بشر زیبایی‌هایی دارد اما زود گزر است و به زودی پژمرده می‌شود و بادهای حوادث گوناگون آنها را پراکنده می‌سازند.
    حلالها و حرامهای قرآن حُسن و قبح ذاتی و عقلی دارند و به نظر و برداشت و فتوای ما یا این و آن، حلالها حُسن و خوبی و نیکی ذاتی خود را از دست نمی‌دهند و حرامها هم قُبح و زشتی و فساد انگیز بودنشان را فرو نمی‌نهند.
    به اینکه ما بگوییم و نظر بدهیم که آری تا دیروز این رقصها و یا خمر و یا قمار و امثال اینها حرام بوده‌اند و امروز حلال شده‌اند، آثار زشت و ویرانگر این پدیده‌های شوم از ذات آنها زائل نمی‌گردد.
    نتیجۀ بحث آنکه ما ایرانیان، چه مسلمان مؤمن به قرآن و چه غیر مسلمان، که کشورمان را مواجه با انواع فسادها و تباهی‌ها و ستم‌ها و ویرانی‌ها و حتی جنگها و تحریمها و مانند اینها می‌بینیم، باید حتماً تمام اوقات خود را صرف مقابله و مبارزه با چنین وضعی بنماییم. اتلاف وقت، صرف ارزنده‌ترین سرمایۀ ما است که غیر قابل جبران و غیر قابل عفو است. حتی اگر حرام هم نباشد، ملت ما فرصت وقت گزاشتن برای این اعمال لغو را ندارد. و اصلاً حرمت اعمال از همین جا و همین نقطه عینیت می‌یابد.
    و السلام
    تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.

  • تماشای عکس و فیلم‌های پورن
    پرسش 8 : : عرض كنم حضورتان كه ما چند نفر هستيم كه نماز مي‌خوانيم و به مسائل اخلاقي كم و بيش اعتقاد داريم. ولي علاقۀ شديدي به ديدن عكس‌هاي زنان برهنه يا به قول امروزي‌ها پورنو داريم . آيا بايد اين عادت را مانند يك بيماري تلقي كرده و درصدد رفع آن باشيم يا اهميت بدان ندهيم. معادل سني ما بالاي 55 سال مي‌باشد و اكثراً ديگر قدرت بدني براي انجام زناشويي در واقعيت نداريم. چه كار بايد بكنيم؟ دوستان شما را معرفي كردند و ما با شما آشنايي قبلي نداشتيم. اگر پرسش گستاخانه است ما را ببخشيد .

    با سلام و عرض احترام
    احکام قرآن، چون از سوی آفریدگار هستی صادر شده، قطعاً متضمن حسن و قبح عقلی است. یعنی امرهای الهی ناظر به معروفها، دارای حسن عقلی هستند. زیرا عقل انسانی هم، خوبی و نیکی آنها را درک می‌کند و قبول دارد و می‌پزیرد. و نهی‌های الهی ناظر به منکرات و زشتی‌ها هم قبح عقلی دارند. یعنی عقل انسانی زشت بودن و کریه بودنشان را تأیید می‌نماید. تماشای عکسها یا فیلمهای مورد نظر شما دقیقاً مصداق فحشاء است، که در چند آیه از قرآن کریم شدیداً از آن نهی شده و عامل آن را سزاوار عذاب و عذاب الیم دانسته است.
    الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ ... (بقره 268)
    شیطان وعده می‌دهد شما را به ناداری و فرمان می‌دهد شما را به کار زشت آشکار...
    إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (نحل 90)
    به راستی که خدا فرمان دهد به دادگری و نیکی و رسیدگی به نزدیکان (صاحبان نزدیکی ـ خویشاوندان) و باز می‌دارد از زشتکاری جمعی و فردی و تجاوزگری، اندرز دهد شما را باشد که شما پند گیرید.
    قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ... (اعراف 33)
    بگو جز این نیست که حرام ساخته است پروردگار من بی‌شرمی‌ها را، آنچه پیدا گشته از آنها و آنچه ناپیدا مانده ...
    ...وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ... (انعام 151)
    ...و نزدیک نشوید به کارهای زشت اثر گزار آنچه پیدا باشد از آن و آنچه ناپیدا باشد...
    و در یک آیه خدای عزوجل در وصف اوامر و نواهی خود می‌فرماید:
    قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (اعراف 28)
    ... بگو همانا خدا فرمان نمی‌دهد بی‌شرمی را، آیا می‌گویید بر ضد خدا آنچه را که نمی‌دانید.
    اما فرض را بر این می‌گزاریم که شما پیرو قرآن نیستید و حرامها و حلالهای آن را قبول ندارید، آنگاه از منظر روان شناختی به این قضیه نگاه می‌کنیم. این دسته از دانشمندان می‌گویند؛ تماشای صحنه‌های لخت از زنان و مردان، زندگی مشترک خانوادگی را شدیداً و عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌دهد و طرفین را نسبت به همدیگر بی‌علاقه و خالی از محبت می‌سازد. اگر ازدواج نکرده باشند، زنان و مردان را نسبت به امر ازدواج بی‌اعتناء و بی‌توجه می‌سازد. و این تحلیل خارج از قاعدۀ ما حکم به الشرع حکم به العقل، و ما حکم به العقل حکم به الشرع نیست.

  • گیاه خواری و گوشت خواری
    پرسش 9 : سلام در مورد گیاه خواری و گوشت خواری در قرآن می‌خواهم بدانم که چه غذاهایی بر ما حرام شده؟! آیا ما حق داریم جان حیوانات، چه دریایی و غیر دریایی را بگیریم، و از هستی ساقطشان کنیم و بخوریم؟ با گیاه خواری، ما محصول درخت و بته را می‌خوریم، و خود درخت و بته را از هستی ساقط نمی‌کنیم!

    همه می‌دانیم که ساختار جسمی بشر، مثل همۀ موجودات زندۀ دیگر، نیاز به غذاء دارد و همانند سایر موجودات زنده، برای سیر کردن خود، در صدد تهیه غذاء و ما یحتاج بدن خود برمی‌آید، و حتی در حالت اضطرار، به خوردن مردار انسان هم روی می‌آورد و مجاز به انجام آن می‌گردد. گیاه خواری یا خام خواری هم از روشهایی است که بشر از دیر زمان، برای سیر کردن خود به آن پناه برده است. صرف نظر از اینکه آیا این طریقه تمام نیازهای غذائی بدن او را تأمین می‌نماید یا نه. بشر در کمتر دوران تاریخی خود بوده است که توانسته باشد فقط از طریق گیاهخواری و خام خواری خود را سیر کرده باشد. اما امروز از بدترین دورانهای تأمین غذاء برای بشر است. ما امروز می‌بینیم گرسنگان بشر، خصوصاً کودکان در آفریقا، در چه وضع اسفباری هستند از کم غذائی، در صورتی که انواع درختان را مثل نارگیل، موز، زیتون، انبه، گردو، پسته، بادام، ازگیل و دیگر درختانی که ما نمی‌شناسیم و نیز انواع سبزی‌های خوراکی را در اختیار دارند. اما کفاف تغذیه آنها را نمی‌کند و نیاز پروتئینی بدنشان را مرتفع نمی‌سازد. ازینرو است که خدای تعالی بشر را مجاز ساخته که از گوشت حیوانات بخورند، اما حیوانات گیاه خواری که گوشتشان جزو طیبات رزق بحساب می‌آید:
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ (بقره 172)
    ای کسانی که ایمان آورده‌اند، بخورید از پاکیزه‌های آنچه روزیتان دادیم.
    يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ... (مائده 4)
    می‌پرسندت که چه چیز حلال گشته است برای ایشان، بگو حلال گشته است پاکیزه‌ها برای شما...
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ (مائده 87)
    ای کسان که ایمان آورده‌اند، حرام مسازید پاکیزه‌هایی را که حلال ساخته است بر شما خدا...

  • فاتحه خواندن برای اموات
    پرسش 10 : آیا فاتحه خواندن برای اموات تأثیری در حال آنان دارد و خداوند با طلب مغفرت کردن ما برای ایشان گناهانشان را می‌بخشد؟

    در همۀ ادیان ابراهیمی، دعوت رسولان الهی، به عمل بوده است بر پایۀ اخلاق، که با دمیده شدن روح الهی در بشر، اصول آن در نهاد انسان سرشته می‌شود. آخرین رسول از آن پیامبران، رسول اسلام است که با کتابی به اسم قرآن مبعوث گشته و همۀ مردم را دعوت به پیروی از آموزه‌های خود، که از طریق وحی الهی، بر او نازل می‌شده، فرموده است. اهداف این دعوت در آیه دوم سورۀ جمعه به وضوح تمام بیان شده، می‌فرماید:
    هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
    او است که برانگیخت از میان درس ناخواندگان فرستاده‌یی را از خودهاشان تا برخواند بر ایشان آیات او را و پاکیزه گرداند و بیاموزدشان کتاب را و حکمت. پس انسان بر اساس عملکرد خود، پاکیزه می‌گردد و پاکیزگی او برآمده از آموختن کتاب و حکمت است. حال اگر کسی به این مرتبت از پاکی اخلاق و عمل در دنیا نرسیده باشد، چگونه طلب مغفرت زبانی ما می‌تواند در پاکیزه ساختن او تأثیر داشته باشد؟! اما اگر او در دنیا عمل صالحی کرده باشد و یا فرزند صالحی را تربیت کرده باشد، و وقتی آثار خیر آن عمل صالح یا فرزند صالح به مردم می‌رسد برای او طلب آمرزش کنند، این طلب و مسألت از خدا، بر مرتبت او در آخرت می‌افزاید ولی اگر متوفی عملی نکرده باشد که خیرش به مردم برسد، آمرزش خواستن از خدا برای او سودی نبخشد وی را. و آیات قرآن تماماً بر این معنا دلالت دارد.

  • استخارۀ رسول (ص)
    پرسش 11 : با توجه به سی دی هایی که گوش کردم می‌دانم استخاره جزء خرافات است، ولی اگر کسی نیت کند و به خدا بگوید با من صحبت کن، بعد قرآن را باز کند که خدا به او کمک کند، مثلاً در یک تصمیم گیری بعد از آیه‌یی که می‌خواند دنبال نفسیر آن برود، آیا این کار ایرادی ندارد؟ یا باید فقط از عقل خودش انسان استفاده کند؟

    استخاره به معنای طلب خیر کردن است از خدای تعالی. یعنی از او بخواهیم همیشه ما را به سوی خیر هدایت کند. پس ما باید قبل از هرچیز راههای خیر را بشناسیم و در این راه سعی بلیغ نماییم. پیامبر اکرم صلوات الله علیه هم نماز استخاره اقامه می‌فرمود. یعنی هر روز بعد از نماز صبح دو رکعت نماز می‌گزارد و از خدای تعالی طلب خیر می‌نمود. هرخیری را که می‌خواست و می‌جست در قنوت نماز طلب می‌کرد. هیچ یک از ائمه ما هم به این شکل به قرآن تفأل نزده‌اند. زیرا اگر با تفأل به قرآن اقدام به کاری کردیم یا از انجام کاری منصرف شدیم و بعدها متوجه شدیم که اقدام یا انصراف ما غلط بود، تقصیر را متوجه خدا یا قرآن می‌سازیم.
    ولی در نفس الامر تفأل به قرآن اشکالی ندارد و همه آیات کتاب هم خوب است. در قرآن آیه خوب و بد نداریم. بهره‌گیری از تجربیات خود و دیگران و نیز عقل خود و دیگران که به آن مشورت می‌گویند، برای حل مشکلات، راهی است که خدای تعالی در کتاب مجیدش بر آن تأکید نهاده است.

  • طلب مغفرت برای مردگان
    پرسش 12 : آیا طلب مغفرت کردن برای کسانی که از دنیا رفته‌اند سودی به حال ایشان دارد؟

    در همۀ ادیان ابراهیمی، دعوت رسولان الهی، به عمل بوده است بر پایۀ اخلاق، که با دمیده شدن روح الهی در بشر، اصول آن در نهاد انسان سرشته می‌شود. آخرین رسول از آن پیامبران، رسول اسلام است که با کتابی به اسم قرآن مبعوث گشته و همه مردم را دعوت به پیروی از آموزه‌های خود، که از طریق وحی الهی، بر او نازل می‌شده، فرموده است. اهداف این دعوت در آیه دوم سورۀ جمعه به وضوح تمام بیان شده، می‌فرماید:
    هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ (جمعه 2)
    او است که برانگیخت از میان درس ناخواندگان فرستاده یی را از خودهاشان تا برخواند بر ایشان آیات او را و پاکیزه گرداند و بیاموزدشان کتاب را و حکمت. پس انسان بر اساس عملکرد خود، پاکیزه می‌گردد و پاکیزگی او برآمده از آموختن کتاب و حکمت است. حال اگر کسی به این مرتبت از پاکی اخلاق و عمل در دنیا نرسیده باشد، چگونه طلب مغفرت زبانی ما می‌تواند در پاکیزه ساختن او تأثیر داشته باشد؟! اما اگر او در دنیا عمل صالحی کرده باشد و یا فرزند صالحی را تربیت کرده باشد، و وقتی آثار خیر آن عمل صالح یا فرزند صالح به مردم می رسد برای او طلب آمرزش کنند، این طلب و مسألت از خدا، بر مرتبت او در آخرت می‌افزاید ولی اگر متوفی عملی نکرده باشد که خیرش به مردم برسد، آمرزش خواستن از خدا برای او سودی نبخشد وی را. و آیات قرآن تماماً بر این معنا دلالت دارد.

  • کتاب اسرار آل محمد؟!
    پرسش 13 : با سلام من سخنرانی دکتر غروی را در مورد شهادت حضرت زهرا (س) برای شخصی فرستادم، در جوابش کتاب اسرار آل محمد را معرفی کردند، آیا این کتاب سندیت دارد؟

    سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
    سخنرانی جناب دکتر غروی در مورد وفات حضرت زهرا (س)، متنی است که ایشان از روی کتاب شیخ عباسی قمی می‌خوانند که وی مورد وثوق اکثر علماء و مراجع عصر حاضر است. و در مورد کتاب اسرار آل محمد نیز از آقای دکتر غروی در تاریخ 16 تیرماه 1393، قبل از شروع جنگهای مذهبی در منطقه، سؤال پرسیدند که پاسخ ایشان که پاسخ شما هم هست به شرح زیر می باشد:
    کتاب اسرار آل محمد که سال 1386 ترجمه و تجدید چاپ شده و منسوب است به سلیم بن قیس هلالی، بی هیچ واکنش مثبت یا منفی وارد بازار فرهنگ دینی ایرانیان، خصوصاً شیعیان فارسی زبان شده است، اما اکنون، در بحبوحه تقابل اهل سنت سلفی با شیعیان و نزدیک شدن یک جنگ تمام عیار مذهبی در منطقه، که شواهد آن تقریباً برای همگان عیان گشته است، به نظر می‌رسد این کتاب و محتوای آن نباید به هیچ روی مطرح گردد! آیا تبلیغ کنندگان هدفشان این است که برای شیعیان اثبات حق کنند و ما را ترغیب نمایند تا برای دفاع از حق تاریخی خود آماده شویم؟! تمام مطالب کتاب قابل بحث است، و اگر همه را حمل بر صحت نماییم، چه بسا حقوق تاریخی هستند که در دنیای امروز مسلم شناخته می‌شوند اما صاحبان حق امروزی، گزشت نسلهای قبل از خود را به جهات عدیده، می‌پزیرند و بر وضع موجود صحه می‌گزارند، مثل قبول معاهدات گلستان و ترکمان چای و نظایر آن که جغرافیای طبیعی و سیاسی امروز ایران را رقم زده است.
    امروز به سبب وجود همان جهات عدیده، در عرصه دینداری و انشقاق اسلام به مذاهب گوناگون، مسلمانان، خصوصاً شیعیان، باید از پاره‌یی از حقوق مسلم تاریخی خود صرف نظر نمایند و به سمت وحدت با سایر فرق مسلمین گام بردارند. اگر شیعیان چنین نقش تاریخی را ایفاء نمایند، وضعیتی را از صلح وآشتی و تعالی و ترقی در جهان اسلام پدید خواهند آورد که قبل از هر چیز رضا و خشنودی خالق هستی در آن است، و سپس نسلهای آینده چه در بلاد اسلامی و چه در دیگر نقاط جهان، از ایشان به دیانت و کیاست و دانایی و صبوری و خیرخواهی و آشتی جویی و امثال این صفات که بسیار است نام خواهند برد. و موجب می شوند سرمایه‌های هنگفتی که در طی این سالها صرف جنگ بین خود مسلمانها شده است، در راه پیشرفت‌های همه جانبۀ آنها هزینه گردد. در نظر بگیرید اگر مولی امیرالمؤمنین امروز در میان مسلمانها بود چه می‌کرد؟! کسی که در نقطۀ اوج دست یافتن به پیروزی و غلبه بر حریف، ندای حتی غلط صلح خواهی جاهلان پیروان خود را می پزیرد و تن به صلح با معاویه می دهد.
    به جای اینکه برای این معارک و آتشِ سوزان و ویرانگر آنها هیزم گردآوری کنیم، گامهای خود را در راهی بنهیم که مولی امیر المؤمنین صلوات الله علیه بر آن گام نهاد و تا آخر به استواری پیمود، و ضربات شمشیر را بر فرق مبارک خود هموار نمود تا مباد که از راه مستقیم الهی خارج گردد و ذره‌یی نسبت به دشمنان خود بی‌انصافی نماید. حال چه رسد به اینکه محتوای کتاب مذکور و امثال آن خدشه پزیر هم باشد.
    فاعتبروا یا اولی الابصار

  • علوم جدید و دانشمندان آنها
    پرسش 14 : 3- سوالم در مورد کسانی است که خیلی سیاه به نظر من و به نظر خودشان واقعی به دنیا نگاه می‌کنند و تمام مراکز علمی-سیاسی و هنری را در دست عده‌یی خاص که عمدتاً یهودی هستند می‌دانند. مثلاً در مورد مسائل علمی، علم جدید و محافل علمی جدید را زیر سؤال می‌برند و می‌گویند که آنها با استفاده از رسانه‌ها و قدرتی که دارند نظریات علمی را گلچین کرده و بقیه را سرکوب می‌کنند و برای نمونه ISI را را مثال می‌زنند که در دست آنها است و خیلی دانشمندان و بزرگان جهان را مانند انشتاین ـ نیوتن ـ داروین ـ فرانسیس بیکن و ... و حتی بعضی از اندیشمندان ایرانی مانند مرحوم محمد علی فروغی را به این گروه نسبت می‌دهند. البته دلایل و شواهد به ظاهر منطقی هم می‌آورند و می‌گویند که علومی که در ایران و کشورهای دیگر است ترجمه‌یی است از علومی که آنها برای ما درست کرده‌اند. اما اگر بخواهیم این نظرات را قبول کنیم کسانی که مثل من دانشجو هستند، چطور می‌توانند به دروسی که می‌خوانند اعتماد کنند؟ و آیا عمر یک انسان اجازه می‌دهد که هم درس بخواند و هم ببیند چه کسانی و با چه هدفی آن کتابها را نوشته‌اند؟ البته راه رهایی از این گروه را مثلاً در مورد پزشکی بازگشت به توصیه‌های ائمه و دانشمندانی چون ابو علی سینا می‌دانند؟!

    در اینکه مسلمانها در امور و علوم مادی از غرب عقب افتادند یا عقب نگاه داشته شدند تردیدی نیست و این موضوعی است که به رأی العین از عالی تا دانی ناظر بر آن هستند و بدان معترفند. اما اینکه ما نباید علوم غربیان را که موجب پیشرفت شگفت انگیز آنان شده است، بیاموزیم، خلاف آموزه‌های قرآن و رسول اسلام (ص) است. قرآنی که مدار سعادت و کامیابی دنیا و آخرت بشر را بر تعقل، تدبر، تفکر و علم و آگاهی نهاده، و امتی که پیامبرش چنان تحریض و تشویق به فراگیری علوم، از هر نوع که باشد، نموده که فرمان داده است (اطلبوا العلم ولو بالصین) حتی تا چین هم که شده بروید و علم بیاموزید و نیز گفته است (اطلبوا العلم من المهد الی اللحد) و فردسی توانا و دانا این عبارت را بدین صورت منظوم ساخته است که : چنین گفت پیغمبر راستگوی زگهواره تا گور دانش بجوی
    چگونه پیروان خود را از کسب علوم از دست غیر مسلمان باز می‌دارند. البته اگر علومی در نزد مسلمانان است، در هر نقطه‌یی که باشند، مسلمانانِ نیازمندِ به آن دانش‌ها باید حتماً نزد ایشان بروند و به نیکی فراگیرند و حتماً به نزد قوم خود بازگردند و به ملک و ملت خویش خدمت کنند. اما مع الاسف امروز بر اغلب کشورهای اسلامی شرایطی حاکم است که فرهیختگان و دانشوران و دانش پژوهان خود را به سمت اجانب سوق داده و به دامان غربیان کوچشان می‌دهند. به چند آیه نظاره کنیم:
    وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا (طه 114) بگو ای پروردگار من بر دانش من بیفزای
    و خداوند به همه رسولان خود علم و آگاهی عطاء فرموده است.
    وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا (انبیاء 74) وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا (نمل 15) وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا (دربارۀ موسی) (قصص 14) فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ (آل عمران 66) وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ (حج 3) بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ (عنکبوت 49) يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ (مجادله 11) قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (انعام 97) قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (زمر 9)
    در بیش از چهار صد آیه از قرآن مجید از علم سخن رفته است، که به معنای وسیع و مطلق دانش می‌باشد از جمله علم به کائنات و ذات باری تعالی و هستی و کل نظام آفرینش. خدای تعالی، در این مجموعه آیات، کلاً آگاهی و دانستن را رمز توفیق در ایمان به خدا و آخرت معرفی کرده است. به فصول اول کتاب حجیت ظن فقیه مراجعه کنید.
    پیامبر در ستایش ایرانیان در کسب علم می‌گوید:
    لو کان العِلمُ بِالثُّریّا لَتَناوَلَه اُناسٌ مِن اَبناءِ فارس
    اگر دانش به ثریا باشد، هر آینه بر آن دست می‌یابند مردمانی از زادگان فارس. (احمد حنبل- ج 2- 297-420)
    و باز از رسول اسلام (ص) است که فرمود:
    تجلسٌ یُتنازعُ فی العلمُ اَحَبُّ اِلیَّ مِن قَدرهِ صلاةً لعلَّ اَحَدَهم یَسمعُ الکلِمةَ فینتَفِعُ بِها سَنةً اَو ما بَقِیَ من عُمره (دارمی، باب فی فضل العلم و العالم- ص 95)
    مجلسی که در آن مباحث علمی مطرح باشد نزد من دوست داشتنی‌تر است از اینکه به قدر زمان آن نماز گزارده شود. باشد که یکی از (حاضران در مباحثه علمی) کلمه‌یی بشنود که یک سال یا تا پایان عمرش از آن بهره‌مند گردد.
    و نیز از رسول خدا (ص) است که فرمود:
    من سلک طریقاً یَلتَمِسُ به عِلماً سَهَّلَ اللهُ به طریقاً من طُرُقِ الجَنَّةِ فاِن الملائِکةَ لَتَضَعُ اَجنِحَتَها رضاً لِطالبِ العِلم، و اِنَّ طالِبَ العلمِ لَیَستَغفِرُ لَهُ مَن فی السماء والارض حتّی الحیتانِ فی الماءِ، و اِنَّ فضل العالِم علَی العابِدِ کفَضلِ القَمرِ علی سائِر النجومِ. (ابن ماجه – مقدمه 17/ ابوداود، ج3، کتاب العلم)
    هر کس که بپیماید راهی را تا بچنگ آورد دانشی را، هموار سازد خدا برایش راهی از راههای بهشت را، پس آنگاه فرشتگان، به رضا، بالهاشان را برای طالب علم بگسترانند و نیز هرآن کس که در آسمانها و زمین است، حتی ماهی‌های آب برای او طلب آمرزش کنند و فضل عالم بر عابدش برتری ماه بر سایر ستارگان است.
    در این روایت کلمۀ «علم» نکره است واز اینرو شامل همه علوم مادی و معنوی می‌گردد و باز از کلمات رسول خدا (ص) است که گفت:
    طلب العلم فریضة علی کل مسلم (ابن ماجه- مقدمه 17)
    طلب دانش واجب است بر هر مسلمانی (از زن و مرد)
    پیامبر اکرم (ص) در پاسخ سؤالی که از او می‌پرسند کدامین مردم داناترین است، فرمود:
    مَن جَمَع عِلمَ الناس اِلی علمِهِ وکلُ طالبِ علمٍ غَرثانٌ اِلی علمٍ (دارمی – مقدمه 28)
    کسی که دانش مردمان بر دانش خود افزود، و هر طالب علمی گرسنۀ هر علمی است.
    لفظ «ناس یا مردم» در حدیث هم عامّ است و از ایمانشان سخنی بمیان نیامده، پس مسلمانان باید گرسنه علم اندوزی باشند، و علم نزد هر کس و در هر کجا که باشد باید ببلعند. اما رسول گرامی اسلام (ص) می‌گوید اگر در فراگیری دانش چهار ویژگی باشد، صاحب آن از اصحاب آتش است. یعنی علم اندوزی او موجب برافروخته شدن آتش بداخلاقی‌ها در جامعه می‌گردد. این روایت به تواتر در اکثرکتب حدیث منقول است.
    مَن طَلَبَ العِلمَ لاربَعٍ دَخَل النار، لِیُباهی بهِ العُلماءَ او لِیُماری به السفهاءَ او لیتصرِفَ به وُجُوهَ الناسِ اِلَیه او لیَأخُذَ به من الاُمراء.
    هرکس طالب علم گردد به یکی از چهار جهت، داخل در آتش گشته است، (اول) تا بدان بر دانشوران فخر فروشد (دوم) تا بدان با سفیهان جدال نماید، (سوم) تا بدان توجه مردمان را مصروف خود دارد (چهارم) و تا بدان از فرمانروایان اخاذی کند.
    نتیجه آنکه کسب علم جهت تعالی بخشیدن به کمالات انسانی و توسعه آزادی و عدالت و امنیت، از آحاد بشر، به هر دینی که باشند، یا کلاً بی‌دین باشند، و در هر کجا باشند، به دستور خدای تبارک و تعالی و رسول او و ائمه هدی صلوات الله علیهم بر هر مسلمانی، از زن و مرد، واجب است.

  • مسائل فقهی و تضادشان با عرفان و عقل
    پرسش 15 : 2- من خیلی به عرفا و بزرگان ایران و جهان علاقه دارم ولی نظرات آنها در بعضی موارد خیلی با نظر فقها فرق دارد وحتی بعضی فقها خواندن آثار بعضی عرفا و اندیشمندان را گمراه کننده می‌دانند و مسلمان واقعی را کسی می‌دانند که در احکام فقهی بیشتر سختگیری می‌کند! اصولاً چطور باید با مسائل فقهی برخورد کرد؟ بعضی مسائل فقهی و شرعی با عقل جور در نمی‌آید و اگر آنها را اجرا نکنی در جمع کسانی که مذهبی هستند دچار مشکل می‌شوی؟

    در پاسخ به این سؤال، باید گفت: وقتی کتاب خدا میزان عمل باشد، و این کتاب، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را طالب است، پس آنچه خلاف عقل سلیم باشد، از اوامر و نواهی الهی خارج است. حکمت، علمی است محکم و پابرجا، استوار، قائم، خدشه ناپذیر و منطبق با ارادۀ حق و کلام او. از اینرو حق جل و علا فرموده است:
    يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ (بقره 269)
    می‌دهد حکمت را به هر کس که بخواهد و به آن کس که حکمت داده شود، پس هر آینه داده شده خیر بسیار و پند نگیرند جز صاحبان مخ.
    بر این پایه و پذیرفتن این مبنی، که بیان صریح خداوندی است، باید به مسائل فقهی ورود کرد و هر مسأله‌یی که مغایر ابواب حکمت است، که البته عقل سلیم هم از ابزار وصول به آن است به کناری نهاده و هر آنچه از مسائل فقهی که مغایرتی با کلیت قرآن ندارد و به سند صحیح عمل به آن، از رسول خدا به ما رسیده است و عقل حکیم هم بدان رأی موافق می‌دهد، قبول نماییم، در این موارد به کتابهای فقه استدلالی و شرح بر رساله عملیه آیت الله بروجردی و کلاً آثار علامه حکیم آیت الله غروی مراجعه فرمایید.

  • برده‌داری در اسلام
    پرسش 16 : آیا در اسلام خرید و فروش انسان‌ها جایز است؟!

    نه در قرآن کریم و نه در هیچ روایت متواتر یا صحیحی از رسول خدا و ائمۀ هدی (ع) مجوزی برای خرید و فروش انسان وجود ندارد. در قرآن کریم سخن از «تحریر یا فَکّ رَقَبَه» رفته است، و این واژه به معنای آزادسازی بردگان است، نه خرید و فروش انسان. ما در آیات قرآن هیچ تناقض و تضادی نمی‌بینیم. زیرا آن را کلام خدا می‌دانیم. و در وصف خدا می‌گوییم: علیم است، حکیم است، قدیر است، عالِم غیب و شهادت است، مالک آسمانها و زمین است، خالق کلّ شُیء است، مالک روز جزاء است، و همه صفات دیگر. همین خدا در همین قرآن، در چرایی بعثت پیامبر اسلام می‌گوید:
    الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمی‌الَّذِی یجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف ۱۵۷)
    آنان که پیروی می‌کنند از فرستادۀ پیامبر درس ناخوانده‌یی که می‌یابندش نوشته شده نزد خودهاشان، در تورات و انجیل، فرمان می‌دهد ایشان را به کارهای شناخته شده و بازمی‌داردشان از کارهای ناشناخته، و حلال می‌سازد برای ایشان پاکیزه ها را، و حرام می‌سازد بر ایشان پلیدیها را، و بار سنگین (گمراهی) و غل‌های (جهالت و اسارت و بندگی و بردگی) را از ایشان فرومی‌نهد، پس آنان که به او ایمان آورده‌اند و او را پشتیبانی نموده‌اند و یاریش داده‌اند و پیروی کرده‌اند از نوری که با او فرود آمده است، هم اینان همان رستگارانند.
    پس این پیامبر، اساساً و بی‌هیچ شائبه و تردیدی برای آزادی و رهایی انسان از همۀ حقارتها و سرکوفتها و قید و بندها و اسارتها و بندگی‌ها و بردگی‌ها، و نیزاحقاق حقوق همۀ انسانها و گسترش دامنۀ آزادیها آمده است. پس چگونه بر خود روا می‌دارد که فرمان به خرید و فروش انسانهایی بدهد که برای آزادی‌شان آمده؟ او رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ (انبیاء ۱۰۷) است.
    در نظام الهی، تحولات و پدیداری و مرگ پدیده‌ها، تدریجی حاصل می‌گردد. پیامبر با پیام جدید در صدد متحول ساختن جامعه است، یکی از سنتهای زشت و غیر انسانی جامعۀ آن روز، برده داری بوده است ـ که البته هنوز هم به شکل گسترده، این سنت، در میان بشر متمدن، ساری و پابرجاست ـ خدای تعالی برای تغییر تدریجی این سنت ناپسند و ضد انسانی، و برای اینکه اجتماع ناپایدار و دچار فساد بیشتر نشود، دستور به آزادی تدریجی برده‌ها می‌دهد، و در قبال ارتکاب هر خطاء، آزادسازی یک «رَقَبَه- گردن» را فرمان می‌دهد. وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ (نساء ۹۲) هر کس مؤمنی را به خطاء بکشد، پس (جریمۀ او) آزاد ساختن یک گردن مؤمن است….
    (تحریر رَقَبَه) سه بار در این آیه تکرار شده است، و در آیات ۸۹ و ۳ مجادله نیز آمده است. در آیه ۱۳ سوره بلد «فَکّ رقبه» مذکور است. در دو آیه هم، در سوره‌های بقره ۱۷۷ و توبه ۶۰، اهل ایمان را تشویق می‌کند اموال خود را «فِی الرِّقاب – آزاد کردن گردنها» هزینه کنند. البته تحریر رقبه و فی الرقاب امروز هم مصداق عینی دارد که از جمله آنها زندانیان هستند.
    اما در کتب فقهی، این امر الهی تحت عنوان «عِتق» آمده است و «کتاب العِتق» در میان کتب فقهی، باید بحث از آزادی بردگان و بندگان کند، نه تجویز خرید و فروش آنها، زیرا«عتق» به معنای آزادسازی برده است.
    بیاییم بر سر دنیای جدید و روابط به اصطلاح متمدنانه و انسانی آن. چه همه انسان را در آفریقا به بردگی کاری گرفته و در اوج بیماری و گرسنگی محصورشان ساخته‌اند. چه همه دختران جوان و زیبا از جهان اسلام و آمریکای جنوبی به دنیای متمدن غرب فروخته می‌شوند، که اختیار حتی غذاء خوردنشان در دست اربابانشان می‌باشد!! چه همه زنان و مردان فقرزده، در آفریقا و آسیا، به نوکری و کلفتی ثروتمندان اروپا و آمریکا گرفتارند، و هیچ راه گریزی برای آنها نیست!! مجبورند در اطاعت محض اربابان خود باشند، برای رفع گرسنگی!! در هر حال امروز انواع بردگی در جهان شایع است، اما قرآن کریم هیچ یک از آنها را تأیید نمی‌کند، بلکه خلاف آن در قرآن به وضوح مشهود است.