-
اجماع عملی علماء؛ نفی معاد
پرسش 1 : با توجه به اینکه الان نیرو برای مبارزه با داعش اعزام میشود آیا رفتن به عراق حکم جهاد را ندارد؟ که به طبع برای افرادی مثل بنده که توانایی دارم انجامش واجب و ترک آن حرام باشد؟نزدیک به یک قرن است که مسلمانها درگیر نزاعها و جنگهای داخلی هستند و مخصوصاً بعد از جنگ جهانی اول که تدبیر شد تا دولت مرکزی و بزرگ اسلام سنی، یعنی عثمانی را متلاشی و تجزیه کنند، و چنین شد و همۀ این کشورهایی که امروز در شمال و مرکز آفریقا و در خاورمیانه میبینیم، همه تحت نام کشور عثمانی و زیر لوای آن بودند. ایران را هم که در زمان فتحعلی شاه تجزیه کرده بودند، در جنگ با روسیه تزاری.
در جنگ جهانی دوم نیز برای تثبیت افتراق و اختلاف و پراکندگی و تعمیق کینه توزی و توسعه دشمنی بین مسلمانها، کشور اسرائیل را در قلب خاورمیانه اسلامی کاشتند.
در طول این یک قرن پیوسته مسلمانها درگیر نزاعها و کشتارهای داخلی بودهاند و هرگاه آرامشی بین آنها برقرار شده، مورد حملات ویرانگر اسرائیل قرار گرفتهاند. پیش از اینها همه، جنگهای صفویان با ترکان عثمانی بوده است که قریب به بیست و هشت سال متناوباً ادامه یافته تا سرانجام پیشروی ترکان به سمت اروپا را در منطقه صربستان متوقف ساخت، و آنها را وادار به عقب نشینی نمود.
همه این درگیریها و ویرانیهایی که ببارآورده است، فقط و فقط به نفع سیاست و اقتصاد غربیها تمام شده و موجب اتلاف منابع ثروت و نیروی کارآمد مسلمانها گشته است. و اکنون نیز در بر همان پاشنه میچرخد.
انقلاب ایران و بهار عربی نتایج معکوسی در پی داشتند. هر دو جریان، شعار اولیه و جهت گیری ابتدائیشان، نشانه رفتن و گرفتن استبداد بود که چون موریانه، به شکل نامرئی، به خوردن شالودههای اعتقادی، فرهنگی، ملی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ملتها مشغول بودند.
اما هیچ یک از دو جریان، به اهداف مطلوب و منشود خود به طور کامل دست نیافتند. کودتای نظامی مصر، و جنگ داخلی در سوریه، بهار عربی را در نطفه خفه کرد. و دیگر حتی اسمی از آن برده نمیشود. بلکه به جای آن جریانی به اسم داعش سر از زیر لحاف خیمه شب بازی خود برآورده که اکثر نیروهای آن از کشورهای غربی، به شکل مزدور، اما به اسم مسلمان، به منطقه خاورمیانه سرازیر شدهاند، و هر نوع امکانات نظامی پیشرفته را از غرب دریافت مینمایند، و اینکه میشنویم نیروهای هوایی آمریکا گاهی مواضع داعش را بمباران میکنند، بیشتر شبیه یک طنز و مسخره کردن مسلمانها است تا مقابله جدی با داعش.
امروز، بیش از هشتاد درصد منابع ثروت مسلمانها هزینه جنگهای داخلی بین خودشان میشود، در الجزایر، لیبی، سودان، مصر (آتش زیر خاکستر) سوریه، لبنان (مثل مصر) عراق، افغانستان، پاکستان و یمن آتش جنگ خانمان سوز شعله ور و برافروخته است، و هیچ یک از رهبران مسلمان، چه دینی یا سیاسی، و هیچ نهاد و سازمان اسلامی، حتی یک کلمه که حاکی از دعوت به صلح و آرامش باشد، بر زبان نراندهاند، تا چه رسد به یک اقدام عملی.
همه چشم دوختهایم به اقدام غربیها، که برای ما کاری بکنند، و صلح و آرامش و دوستی را که اسلام منادی آن است، همراه با آزادی و مثلا ً دموکراسی ـ به معنای حکومت مردم بر مردم ـ برایمان به ارمغان بیاورند.
چقدر انتظاری چندش آور است که در میان یک میلیارد و نیم جمعیت مسلمانها حتی یک رجل دین یا سیاست نیست که منادی صلح و آشتی در میان مسلمانها باشد یا بشود؟!
چرا هیچ یک از ما به سمت صلح نمیشتابیم اما برای جنگ و خونریزی، آنهم مسلمان از مسلمان آمدهایم، و آن را جهاد فی سبیل الله هم میدانیم. این سبیل الله چیست که در هر دو جبهه و هر دو گروه در یمن، یا عراق، یا افغانستان و مانند اینها خود را در آن و بر آن استوار و قائم میدانند؟!
آنچه امروز باید برای مسلمانها صورت پزیرد، و شیعه، به عنوان پیروان عترت رسول خدا، صلوات الله علیهم، باید حتماً در این قضیه پیشتاز و مقدم باشد، تقریب بین مذاهب اسلامی است. و این کار باید به صورت عملی رخ بنماید، یعنی شیعه، بالاخص علماء ایشان، همه احکام و مسائلی که امروز دستمایه ایجاد تفرقه و جدایی بین مسلمین است را، بررسی کنند، و آنچه را که از قرآن نیست، حذف نمایند و دستورات مؤکد خدای تعالی و رسول او را در تشکیل امت واحده به منصۀ ظهور درآورند. حتی در مورد قتال بین دو گروه از مسلمانها، خدای تعالی در ابتداء دستور به برقراری آشتی و صلح داده است و در مرحله بعد، اگر یکی از طرفین، صلح را نپزیرفت و به جنگ ادامه داد، وظیفۀ همۀ مسلمانها است که با او مقابله و مقاتله کنند تا به امر خدا که پایان دادن به جنگ و قبول آشتی است گردن نهد. و وقتی جنگ به این مرحله رسید، پایان یافته تلقی شود.
وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ ... (حجرات 9)
بناءبراین هیچ محملی برای مشارکت در این خونریزیها وجود ندارد، و نتیجۀ همۀ اینها تباه ساختن هستی مسلمانها است و باید به هر طریقی که ممکن است بر همه کانونهای بحران و جنگ صلح و آرامش مطلوب خداوند را حاکم ساخت، انشاء الله، به نصرت و حمایت پروردگار.
مضافاً بر اینها در قرآن کریم چهار ماه را حرام دانسته است. یعنی حتماً مسلمانها نباید در این چهار ماه دست به سلاح برند. چنین حکمی موجب میشود در دو فصل از سال هر نبردی فروکش کند و در این آتش بس اجباری امکان آشتی و برقراری صلح پدید آید.
سه ماه از این چهار ماه متوالی و پشت هم هستند. ذی القعدة الحرام، ذی الحجة الحرام، محرم الحرام. یک ماه قبل از سفر حج و یک ماه بعد از آن جنگها باید متوقف شود. یک ماه هم رجب الحرام است که ماه هفتم از ماههای قمری است و درست در میان سال قرار گرفته است. و این قاعده در جنگ مسلمانها با کفار هم باید مراعات گردد، زیرا خدای تعالی بر فریب و نیرنگ کفار خرده گرفته که در ماه حرام به جنگ ادامه میدادند و میگفتند در ماههای دیگری قضاء آن را بجامیآورند.
خدای عزوجل این عمل کافران را «نسیء» یعنی «به تأخیر انداختن» خوانده و فرموده است:
(توبه 37)
همانا به تأخیر انداختن (آتش بس در ماههای حرام) افزونی در کفر است، بدین وسیله به گمراهی کشانده میشوند آنان که کافر شدهاند. حرامش میشمارند در سالی و حلالش مینمایند سالی دیگر، تا تطبیق دهند شمار آنچه را که خدا حرام کرده است، پس حلال مینمایند آنچه را که خدا حرام کرده است، بدی کارهاشان برایشان آراسته شد و خدا هدایت نمیکند قوم کافران را.
آیا مسلمانانی که در سدۀ اخیر و طی این سالها به جان و مال و ناموس یکدیگر تجاوز کرده و میکنند و شهرها ودیههاشان را مبدل به ویرانههای بایر کردهاند، و هرگز حتی در یک سال و برای یک بار به حرمت یکی از این ماههای حرام وقعی ننهادهاند، مشمول این آیه نمیشوند؟! همانهایی که خودهاشان را مؤمنان و مسلمانان دو آتشه میدانند؟! چه کسی در برابر خدا پاسخگو و مسؤول این همه ویرانی و خرابی است؟! و شگفت این است که همه اینها هم مدعی دفاع از دین و اعتلاء آن هستند!! آیا اصلاً در میان اینها کسانی هستند که به قیامت معتقد باشند؟!
مرحوم حاج آقا رحیم ارباب حکیم متأله و ربانی رحمة الله علیه میفرمود: اجماع عملی علماء بر نفی معاد است.