-
کاشت ناخن
پرسش 1 : با سلام و احترام و ارزوی سلامتی برای شما. آیا کاشت ناخن برای خانم ها خللی در وضوی ایشان ایجاد می نماید؟ با تشکردر خصوص کاشت ناخن، حرمت یا حلیت، باید گفت، حکمی صریح در جهت حرمت وجود ندارد، و از مسائل مستحدثه می باشد، برای کسانی که توجه به امورات شرعیه دارند، و می خواهند مقدمات آنها را به درستی انجام دهند، البته دانستن اینگونه مسائل حائز اهمیت است. فقهائی که قائل به عدم حرمت و حداکثر کراهت شدهاند، کاشت ناخن را در حد جبیره یا پانسمان دانستهاند. البته اگر هزینۀ چنین کارهایی در صورتی که غیر ضروری تلقی شود صرف فقرزدایی و توسعۀ بهداشت در جامعه گردد ثوابی مضاعف دارد.
-
وضوء مجروح پوستی
پرسش 2 : همسرم مشکل پوستی دارد (درقسمت صورت) و با وضو گرفتن پوست صورتش ملتهب شده و به خارش می افتد و با تیمم هم به دلیل استفاده از خاک مشکل پیدا میکند لطفا در این زمینه راهنمایی کنید چون در نمازهای یومیه به مشکل برخورده است با تشکر فراوانطبق آیات زیر هر جا عُسر و حَرج باشد خدا تکلیف مالایُطاق نکرده است و بنده را آزاد گزارده تا آسانترین راه که در آن آسیبی برای سلامت جسم او نباشد انتخاب نماید.
بناءبراین حکم برای چنین حالتی این است که اگر میتواند دستها را تا آرنج بشوید، صورت را رها کند و فقط دستها را بشوید، و اگر نمی تواند، تیمم کند، و اگر تیمم کردن هم زیان دارد، حرکات تیمم را انجام دهد بی آنکه دست بر خاک پاکیزه زند یا دستها را بر صورت بکشد. انشاء الله صحت کامل را خدای تعالی عنایت فرماید. ضمناً بد نیست بدانید در قدیم که دارو نبود یا بر این گستردگی نبود، یا همۀ افراد خصوصاً روستاییان به آن دسترسی نداشتند، خارشهای پوستی را با آب برگ چغندر معمولی مداوا می کردند.
1- فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ (بقره 173)
پس هر کس ناگزیر گشته بی آنکه سرکش یا مرز شکن باشد پس گناهی بر او نیست.
2- فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (انعام 145 / نحل 115)
پس هر کس که ناگزیر گشت بی آنکه سرکش یا مرزشکن باشد پس خدا همانا آمرزنده یی صاحب رحمت است.
3- لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (انعام 152 / اعراف 142 / مؤمنون 62)
نمی گماریم (وادار نمی کنیم) هیچ نفسی را جز به اندازۀ توانش.
4- لَا يكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (بقره 286/ طلاق 7 )
بِنَگمارد خدا هیچ نفسی را جز به اندازۀ توانش.
5- لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا (بقره 233/ نساء 84)
گمارده نشود هیچ نفسی جز به اندازه توانش ( وادار نشود/ تکلیف نشود)
6- يرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيسْرَ وَلَا يرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ (بقره 185)
می خواهد خدا برای شما آسانی را و نمی خواهد برای شما سختی را.
7- مَا يرِيدُ اللَّهُ لِيجْعَلَ عَلَيكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يرِيدُ لِيطَهِّرَكُمْ (مائده 6)
نمی خواهد خدا که بگزارد بر شما هیچ تنگی را (خدا نمی خواهد که شما را در تنگنا بگزارد) بلکه می خواهد که پاکیزه تان سازد.
8- ... وَمَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ... (حج 78)
... و ننهاده است (خدا) بر شما در دین هیچ تنگنایی ...
9- لَيسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ... (نور 61)
نیست بر کور تنگنایی و نه بر لنگ تنگنایی و نه بر مریض تنگنایی ...
10- لَيسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يتَوَلَّ يعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا (فتح 17)
نیست بر کور تنگنایی و نه بر لنگ تنگنایی و نه بر مریض تنگنایی، و هر کس پیروی کند خدا را و رسول او را واردش می سازد به باغهایی که روان است از زیر درختانش جویبارها و هر کس روی برتافت عذابش کند عذابی دردناک. -
ثمرۀ اختلاف در چگونگی وضوء!
پرسش 3 : میخواستم نظر جنابعالی را در مورد مطلبی که میآورم و اشکالات وارد بر آن بدانم. بررسی آیة وضوء معطوف كردن «أَرْجُلَكُمْ» به «رُؤُوسِكُمْ» از نظر صرف و نحوي كاملاً غلط است. متأسفانه عدهیی خیال میکنند وضوء گرفتن باید با دست صورت گیرد و رساندن آب بر سر، فقط با دست کشیدن است! و این تصور غلط باعث شده که مسح پاها را با دست کشیدن بر پشت پا کافی ببینند! «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ...»(مائده6). در این آیات به وضوح از شستن صورت و دستان تا حدود مرافق نام برده است. و سپس از مسح سر به این صورت، واضح سخن گفته است: وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُمْ، به سر خود مسح (آب) بکشيد. در «بِرُؤُوسِكُمْ» آوردن حرف «ب» قبل از «رُؤُوسِكُمْ» رساندن مقدار کم آب به بخشی از سر را کافی مىكند و رساندن آب به تمام سر الزامى نيست. و اما یک سؤال اینجا مطرح است: آيا مسح نمودن فقط با كشيدن دستان خيس ممكن است و راه ديگری نیست؟ میتوان تمام مراحل وضوء را بدون بکارگرفتن دست نیز صحیح دانست. در اینجا تمام پاها (تا كعبين) مورد بحث است و نه مقداری یا قسمتی از آن. يعني ته پاها و بین انگشتان و پشت و رویش نیز بايد شسته و يا مسح شود و نمیتوان پا را با دست خیسی که بعد از کشاندن به موها خشک شده، با آب خيس كرد. «مسح آب» يعني رسيدن آب به موضع مورد نظر. پس « مسح » به معنای نوعی پوشش است و فرقش با شستن در این است که در شستن، مقدار بیشتری آب مصرف میشود و در مسح آب، به کمترین مقدار اکتفاء میشود و البته بايد اثر آن بماند. اینکه خداوند در این آیه حداقل حدود را نشان داده برای این است تا در سختترین حالت نیز امکان عمل بدان میسر باشد. و هرگز به این معنا نیست که بیشتر از آن حد مایة باطل شدن است. در شستن دستها «وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» تا آرنجها به صورت جمع آمده است که طبیعی است زیرا دستها یعنی دستان مجموعة افراد که هر فرد دو آرنج دارد و در مجموع میشود: آرنجها ولی در شستن پاها «أَرْجُلَكُمْ» دیگر سخن از قوزکها نیست وگرنه بايد بدين ترتيب گفته ميشد: و أرجلكم إلى الكعاب... و پاهایتان را تا قوزکها.. و به جایش آمده: و پاهایتان را تا دو قوزک... الْكَعْبَيْنِ و همه میدانیم پاي هر فرد بيش از ۲ کعب ندارد. ولي در تفاسير و تراجم استخوان برجسته جلو پایشان را میگویند «الْكَعْبَيْنِ»!!! همانطور که هر دست یک «مرفق» داشت و خداوند «مرافق» را در کنار «ایدی» آورده بود. نكتة ديگري كه حائز اهميت است هدف از انجام «وضوء» است كه نتيجة اين عمل تميزي و طهارت است. «مسح آب» پاها نيز با همين هدف و كمترين حد مصرف آب تعيين شده است و بايد تميزي حاصل شود نه اينكه با دست خشك بر قسمت كوچكي از پا كشيده شود. و همگي ميدانيم كه چه بوي متعفني از فرش مساجد مناطق شيعهنشين متصاعد ميشود! نقص در وضوء یعنی کم کردن حدود الهي. و ما اجازه نداریم حدود خداوند را کم و ناقص کنیم و آنچه شيعيان براي وضوء انجام ميدهند كمتر از حد الهي بوده و موجب بطلان وضوء در نتيجة آن نماز است.پاسخ: حقیر و نیز بر اساس دأب و روش علامه حکیم آیت الله غروی مسلمانها نباید بر سر این مسائل اختلاف کنند. اینگونه مجادلات فقهی به اصل آیة کریمة؛ «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»(انبیاء 92) آسیب جدی میزند! همانگونه که در طول 1400 سال زده است، و به همت و پشتکار قوم یهود، مسلمانها نتوانستهاند بر اساسیات امت واحده اتفاق و اتحاد نمایند، و پیوسته بر جزئیاتی اختلاف کردهاند که در قیامت، بر سر عدم انجام آنها، مأخوذ و مسؤول نخواهند بود. آیا خداوندی که به رسولش دستور میدهد، به بندگانش که در حق خود اسراف کردهاند، بگوید؛ که هرگز از رحمت خدا مأیوس نشوند، زیرا خداوند همة عقب افتادگیها و تأخیرات را مورد آمرزش خود قرار میدهد (زمر 53)، آیا به حقیقت بارگاه الهی و سؤال و جواب از بندگان این چنین است که خداوند بندهیی را عذاب کند که سرش را ناقص مسح کرده و پایش را کاملاً شسته است یا اصلاً نشسته است؟! اینها مسائلی است که بر اساس گفتة گهربار رسول اکرم صلوات الله علیه که فرموده است: «بُعِثتُ بالحَنیفِیةِ السَهلَةِ السَمحة» ، میتوان با تساهل و تسامح و تذکر و به روش پیشنهادی خدای تبارک و تعالی در کتاب مجیدش در چند آیه، حل و فصل کرد. به آیات زیر توجه کنید.
«ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»(نحل 125)
«وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا»(طه 132)
«وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»(فرقان 72)
«قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ»(زمر 10)
اساسیات هدایت الهی در قرآن کریم که سازندۀ جامعهیی مطلوب با اخلاق حسنه و کردار جمیل است، این آیات است و احکام عبادی و مقدمات و مؤخرات آنها باید در راستای تأسیس چنین امتی باشد.
«وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»(اسراء 53)
بعد از این مقدمه، اگر به آگاهی بیشتری در خصوص آیة ششم سورۀ مائده نیاز دارید به متن کتاب فقه استدلالی در مسائل خلافی مراجعه فرمایید صص 45 تا 106. و اما اشکالاتی که بر متن خود شما وارد است.
اولاً: سعی کنیم جهت محاجه و متقاعد کردن طرف مقابل به گونهیی که خطایش را بپزیرد، به مطالب غیر قطعی و یا فرعی متوسل نشویم.
ثانیاً: جهت دریافت مفاهیم لغات در قرآن کریم از دایرة لغت و چارچوب عرفی آن که از طریق کتب لغت شناخته میشود، خارج نشویم. مثلاً مسح در لغت به معانی زیر آمده است:
پاک کردن، دست کشیدن، روغن مالی کردن، موی بلند زنی را شانه زدن، اگر با شمشیر بیاید، به وجه استعاره به معنای بریدن و قطع کردن است. و به معنای دروغ گفتن و نیرنگ بازی و به معنای مساحت کردن زمین.
در باب تفاعل یعنی تَمسُّح با کلمة ماء ترکیب شده است یعنی تَمَسَّحَ بالماء، و من الماء یعنی اغتَسل. در آیۀ مورد بحث، چون امر به غَسل را قبلاً آورده، بناءبراین فرمان به مسح در پی آن، میرساند که باید با آب پاک کرد.
ولی قطعاً غسل با مسح متفاوت است و خدای تبارک و تعالی علیم و حکیم است و هرگز در انتخاب لغت اشتباه نمیکند. آنچه ازآیه و عرف و روایت امام صادق علیه السلام بر میآید حتی گوشها جزو سر به حساب میآید. و میتوان یا در بعضی موارد باید دستها را مجدداً تر نمود و با دو دست حتی تمام سر و گوشها را پاک کرد. در خصوص دو قوزک در هر پا نظر شما درست است. امید است بتوانید به متن کتاب فقه استدلالی مراجعه کنید و مشکل تا حدودی یا به طور کلی حل شود. اما همانطور که در آغاز گفتم اختلاف در این فروعات نباید موجب شکاف در میان امت اسلام شود.