-
خطبۀ شقشقیه
پرسش 1 : خطبۀ شقشقیه از نظر سند چگونه است؟در خصوص خطبۀ شقشقیه و صحت اسناد آن باید حضورتان عرض کنم کل نهج البلاغه خبر واحد است به این نحوی که گردآوری، تدوین و مکتوب گشته است. ولی به این دلیل که عین عبارت یا شبیه آن، به همین معنی و مفهوم در کتب حدیث از مولی علیه السلام روایت شده و نیز گزارشهای تاریخی حاکی از وجود چنین خطبهها و نامههایی است، بناءبراین مبانی بوده است که حتی بزرگان اهل سنت از متقدمین و متأخرین نهج البلاغه را کلام مولی امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته و پیوسته بدان استناد نمودهاند.
بهترین و مفصلترین شرح را ابن ابی الحدید به کلام مولی نوشته است و مرحوم شیخ دکتر صبحی صالح که از علماء برجستۀ اهل سنت معاصر لبنانی است شرحی مختصر بر این کتاب نوشته است.
اما گذشته از مسائل تاریخی، کلمات دیگری هم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در نهج البلاغه هست که مغایر آیات کتاب است. این کلمات قطعاً از مولی نیست، مثل رجم زانی و زانیه، یا ناقص العقل و الایمان و الحظوظ دانستن زنان.
نتیجه آنکه خطبۀ شقشقیه از امیرالمؤمنین است. نظایر مفاهیم آن در خطب و نامههای نهج البلاغه مکرر گشته، و حوادث بعد از وفات رسول خدا (ص) هم گویای صحت این مطالب میباشد. با این حال برخی از محققان اهل سنت، شاید بیشتر برای نادیده گرفتن لغزشهای سه خلیفه رسول خدا (ص) این خطبه را (و تنها همین خطبه را) از مولی ندانستهاند.
از اینها گذشته ترکیب عبارات و جمله بندی و انتخاب کلمات، خود گویای صحت خطبه میباشد و نشان میدهد که کلام، صادر از مولی است. -
اعتراض علی (ع) به شورای سقیفه
پرسش 2 : اگر حضرت علي شورا را برای تعيين خلیفه قبول داشتند و اصولاً حکومت را از آن مردم میدانستند و خودشان را منصوب شده از طرف خداوند برای خلافت نمیدانستند پس چرا به نتیجۀ شورا اعتراض کردند و بار اول با ابوبکر بیعت نکردند؟و اما آنچه دربارۀ عدم بیعت امیر المؤمنین (ع) با ابیبکر باید گفت، این است که حضرت زهرا (علیها السلام) به حق، تشکیل شورای سقیفه را ناقص میدانست و میفرمود: حداقل دو تن از شخصیتهای بزرگ و مورد وثوق پیامبر (ص) در شورا حضور نداشتهاند، که هر دو اهل حَلّ و عقد بودهاند. یکی خود آن حضرت و دیگری شوی مکرمش مولی امیرالمؤمنین. فاطمه (س) خواهان تشکیل مجدد شورا بود و با اکثر صحابه در این خصوص مذاکره کرد و تا زمانی هم که در قید حیات بود مخالف بیعت بود و امیرالمؤمنین (ع) هم چون این درخواست را حق میدانست تبعیت کرد، اما پیوسته با هر سه خلیفه همراهی مینمود. زیرا نفس حکومت، برای مولی، از عطسۀ بز هم کم ارزشتر بود، و برای به دست آوردن آن، بیآنکه مردم بخواهند و راضی باشند کوششی نفرمود.
-
عبارتی از خطبۀ سوم نهج البلاغه
پرسش 3 : جایی درخطبۀ 3 میفرماید: فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْت. ترجمۀ دقيق این عبارت را میخواستم بدانم. و اصولاً آيا حضرت حق داشتند مبارزه کنند؟ مگر نه اینکه حاکم را مردم باید بخواهند، وقتی انتخاب نشدند دیگر جايی برای مبارزه نمیماند.ابن ابی الحدید در شرح خود، در معنای این عبارت میگوید تقدیم و تأخیر در کلام جایز است. بناءبراین باید دو عبارت فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْبا و طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحا را بعد از این جمله آورد تا معنی درست و کامل باشد. زیرا این دو عبارت نتیجه گیری از عبارت مورد سؤال است.
ترجمۀ عبارت مذکور از این قرار است:
پس دیدم که شکیبایی بر این (امر و وضع پیش آمده) سزاوارترین است، پس شکیبایی نمودم.
مبارزه، الزاماً معادل جنگ و طغیان و عصیان نیست، بلکه بیشتر در مفهوم معنوی بکار میرود. یعنی امیرالمؤمنین بر اساس آیۀ شریفۀ: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ..
مثل همۀ زنان و مردان مؤمن، خدای تعالی بر او واجب کرده بود امر به معروف و نهی از منکر را. و پیوسته در این راستا مبارزه میکرد امیرالمؤمنین هرگز طالب حکومت نبود و آن را امر دنیوی و مردمی میدانست. اما پیوسته طالب آن بود که اوامر الهی را همۀ مردم، خصوصاً پیشوایان و خلفاء رسول عمل کنند و از نواهی او اجتناب نمایند. -
میراثی که علی از آن سخن میگوید؟!
پرسش 4 : أَرَى تُرَاثِي نَهْباً. میراث خود را غارت شده دیدم! این میراث چیست که در عبارت وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَة هم از آن سخن میگوید؟ اگر آن را شايستگی برای خلافت بدانیم و یا ویژگيهاي يک حاکم لايق، که خب ويژگی اصولاً چيزی نيست که از دست برود!!خیر الوارثین پروردگار است، و آنچه را که به میراث در اختیار بندگانش نهاده، عروة الوثقی و حبل الله المتین هدایت است که در کتاب خود به ودیعت نهاده و ما را میراثدار آن کرده و آن را امانت خوانده، ولایت پاسداری از آن را بر عهدۀ مؤمنین و مؤمنات، که یکی از آنها امیرالمؤمنین است و نیز فاطمه زهرا، گذارده است. پس میراث، کتاب خدا است و سنت رسول او صلوات الله علیهم اجمعین.
اما ویژگیهای فردی اشخاص گرچه زوال ناپذیر است اما در مواجهه با نظامهای قهار و جبار و استبدادی و خودکامه، امکان بروز نمییابد و با مرگ هر شخص آن ویژگیها از بین میرود بیآنکه امکان اثرگذاری یافته باشد.
وقتی امیرالمؤمنین میفرماید احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، مراد شجرة نبوت است که هم در عبارات دیگر نهج البلاغه بر آن تصریح فرمود و هم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث ثقلین مورد تأکید قرار داده است.
در خطبة 109 میفرماید: نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَة
و در خطبة 161 میفرماید: شَجَرَتُهُ خَيْرُ الشَّجَر
و در خطبة 94 میفرماید: مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِي صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِيَاءَه
و در خطبة 108 میفرماید: اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبِيَاء
پس احتجاج اهل سقیفه به شجرۀ نبوت بود. همان را مستمسک قرار دادند، اما میوههای آن درخت، که برگزیدگان و بخردان و اولوالالباب عترت بودند، تباه شدند.
یعنی از علم و تقوی و مهارت و کاردانی آنها بهرهیی در تبلیغ دین و تعمیق تقوی و پرهیزگاری گرفته نشد. -
نامۀ 67 نهج البلاغه
پرسش 5 : درنامۀ 67 که میگوید: احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَة. مشخصاً علی به شورا اعتراض دارد ولی به چه مسألهیی در شورا؟وقتی امیرالمؤمنین میفرماید احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، مراد شجرۀ نبوت است که هم در عبارات دیگر نهج البلاغه بر آن تصریح فرمود و هم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث ثقلین مورد تأکید قرار داده است.
در خطبۀ 109 میفرماید: نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَة
و در خطبۀ 161 میفرماید: شَجَرَتُهُ خَيْرُ الشَّجَر
و در خطبۀ 94 میفرماید: مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِي صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِيَاءَه
و در خطبۀ 108 میفرماید: اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبِيَاء
پس احتجاج اهل سقیفه به شجرۀ نبوت بود. همان را مستمسک قرار دادند، اما میوههای آن درخت، که برگزیدگان و بخردان و اولوالالباب عترت بودند، تباه شدند.
یعنی از علم و تقوی و مهارت و کاردانی آنها بهرهیی در تبلیغ دین و تعمیق تقوی و پرهیزگاری گرفته نشد. -
راسخون در علم و اهل بیت
پرسش 6 : خطبۀ 144 سخن از راسخون فی العلم میکند. میدانید که راسخون فی العلم مطابق آیات قرآن کسانی هستند که تأویل آیات قرآن را میفهمند. حضرت این راسخون را در اهل بیت خلاصه میکند؟!و اما در خصوص راسخان در علم، البته مراتبی دارند، اگر شما، راسختر از عترت رسول خدا سراغ دارید، معرفی کنید. و این به شهادت تاریخ اسلام و حکماء و اولیاء بعد از رسول خدا (ص) تا به امروز است. اگر نه چنین بود، هرگز رسول خدا (ص) که به گواهی رب العالمین اصدق ناس است، با این تأکید توصیه به تبعیت از عترت در امر تعلیم و فراگیری دین نمیفرمود. پس کلام مولی هم در این مورد از صحت کامل برخوردار است.
-
حق خلافت و اهل بیت پیامبر
پرسش 7 : حکمت 22 نشان از این دارد که علی حق خلافت را برای اهل بیتش قائل است. البته من مطمئن نیستم این حقی که سخن میگوید آیا حق خلافت است یا نه. نظر شما چیست؟و اما آنچه را در خطبۀ 239 پیرامون فضیلت اهل بیت میگوید، پیرو همان عبارتی است که فرمود: نحن الراسخون فی العلم و اما اینکه پرسیدهاید، مگر از فضیلت اهل بیت در آینده خبر داشت، پاسخ این است که مگر اهل بیت رسول خدا (ص) قرار بود در آینده متولد شوند؟ آیا در همان زمان اهل بیت حضور نداشتند؟ ضمن اینکه به گفتۀ رسول مکرم (ص) سلمان هم از اهل بیت بود، و به گفتۀ مولی امیرالمؤمنین زبیر هم تا زمان جوانی پسرش عبدالله، از اهل بیت بود. بناءبراین هر هم اندیشِ همراهی میتواند از اهل بیت بشود.
من فکر کنم مثالی که به پادشاه اردن میزنید، متضمن قدری سفسطه و مغالطه است، مولی پاسخ شما را در این عبارت در کلمات قصار، شمارۀ 96 داده است، میفرماید: إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ -
غدیر خم
پرسش 8 : جملۀ «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» آیا اشاره به نصب حضرت علی دارد؟ اصولاً مسألۀ غدیر را چگونه میبینید؟ اگر مسألۀ غدیر نشان دهندۀ نصب الهی حضرت به مقام خلافت بوده پس چرا آن حضرت هیچگاه به آن احتجاج نکردند؟دربارۀ غدیر و کلام رسول خدا، به رسالۀ «حق و تکلیف» مراجعه کنید. در سایت ارباب حکمت www.arbabehekmat.com
خلاصه آنکه این کلام پیامبر (ص) مکمل حدیث ثقلین است و ربطی به نصب خلافت سیاسی ندارد.