-
پاسخ مجدد به سؤال مکرر دربارۀ «لعن»
پرسش 1 : با سلام در مورد لعن قبلاً در وب سایت ارباب حکمت در پاسخ به پرسشی نوشته بودید: ما کسانی را که به ظلم بارز نمیشناسیم و یا حتی اگر بشناسیم، نمیتوانیم بر آنان، به زبان، لعنت بفرستیم که به معنای سبّ و ناسزا گفتن است. زیرا خدای تعالی حتی ما را از ناسزاگویی به کافران منع فرموده و گفته است: «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»(انعام 108) همواره با این نوع نگاه موافق بودم و شواهد زیادی در قرآن و سیره نبوی و ائمه برآن یافته بودم ولی وقتی با آیه زیر روبرو شدم پاسخی برایش نیافتم: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ (٧٨ مائده﴾ ترجمه علی اکبر طاهری قزوینی: انکار ورزان دودمان یعقوب، مورد نفرین داود و عیسی فرزند مریم قرار گرفتند. این {کیفر} به سبب نافرمانی و تجاوزشان بود. من تاکنون فکر میکردم لعن به زبان جاری نمیشود و امری است تکوینی که البته این آیه حرف دیگری میزند و اطلاع دارم در پاسخ به چرایی وجود لعنهای زیاد در زیارت عاشورا، این آیه آورده میشود.پاسخ: دوست عزیز سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اینکه تصور شود، کاری از بشر بدون گفتار به زبان حل و فصل میگردد، قطعاً خطائی فاحش است. خوب و بد نیات و سپس اعمال انسان، و نیز تعلیم و تعلم و دانش پژوهی و دانش گستری او، اظهار محبت و عشق او و یا بروز خشم و عصبانیت او، ابراز رحمت و مهربانی او، یا اعلام غضب و تندخویی او و امثال اینها که برای تأکید بر مسأله میتوان گفت بیحساب و بیشمار است، همه به زبان و با لسان صورت میپزیرد. پیامبران، عالمان، دانشوران و دانشمندان و دانش پژوهان، ارباب هنر و ادب و صنعت و تجارت و مانند اینها همه خواست و برنامه خود را از طریق گفتن به زبان به مخاطب خود تعلیم داده یا تفهیم نمودهاند. و همۀ لغات موجود میان بشر اجباراً به همین قصد و مقصد درست شده و کمال یافته است. و حرفۀ ترجمه و وجود مترجمان، برای انتقال نیات و مقاصد و علوم از زبانی به زبان دیگر پدیدار گشتهاند.
اما آنچه هم که موجب رخدادهای شوم و ایجاد ستیزها و پدیداری جنگها و خونریزیها و تجاوزات و تعدیات میان بشر گشته باز هم همین زبان است.
پس دعوت انبیاء الهی هم، در هر دو بعد امر به معروف و فراخوان به نیکیها و احسان و غیر اینها و نیز راندن و طرد منکرات و بدیها، به ابزار زبان انجام میپزیرد. عاملان به معروف و احسان و جهاد و همۀ فرامین الهی، به زبان انبیاء، که لسان گویای حق آفریننده است، تمجید و تحسین و تبشیر میگردند، و کنندگان زشتیها و پلیدیها و منکرات نیز به همان زبان مورد نکوهش و انذار و وعید عذاب قرار میگیرند. همۀ این گفتارها، یا بیانِ عملِ انجام گرفته است، یا شرح کاری است که باید صورت پزیرد، و «لعن» تحت این عنوان جای دارد. یعنی کافران اقوام و امتها، نه تنها به زبان داود و عیسی بن مریم، بلکه به زبان همۀ آنان که داعی الی الله هستند، مطرود و ملعونند، و وقتی به زبان گفتند کافران مطرودند، این گفتار قبل از ابراز، در نیت ایشان شکل گرفته و بر نفسهاشان نقش بسته است. بناءبراین «لعن» متضمن گفتار زشت و ناسزا و فحش نیست که نشانۀ بیادبی و بیتقوایی باشد و موجب تحریک خشم در طرف مقابل گردد. تمام آیات عذاب و عقوبت متضمن نوعی از «لعن» است، یعنی دورباش دادن کافران از ورود به آستان رحمت الهی. و این کار توسط مؤمنان، حتی اگر به زبان هم جاری نگردد، به عمل باید تحقق یابد، یعنی ایمان آورده باشند که کافران مأیوس از رحمت الهی هستند، و چون این را به علم الیقین، و بعضاً عین الیقین و یا حق الیقین دریافتهاند، نهایت مجاهدت خود را بکار میبندند تا گام در راهی ننهند که کافران عابران آنند.
داود و عیسی بن مریم و همۀ رسولان الهی این پیام را، به زبان، به همۀ بشریت در طول تاریخ اعلام و ابلاغ مینمایند، و ندای آگاهی بخشی خود را به گوش جهانیان در طول تاریخ میرسانند که اهل کفران نسبت به هدایت الهی و نعمات او مطرود و ملعونند، رانده شده از درگاه نعمت و بارگاه عزت و حکمت اویند. پس آن کس که بخواهد که ملعون نباشد، از گامهای شیاطین کفر تبعیت ننماید.
و حال آنکه «سبّ» چنین نیست. «سبّ» فحاشی و هتاکی و بیشرمی و بیحیائی است که هیچ رابطهیی با «لعن» ندارد، که متضمن لحن ادب و حیاء و شرم است.
و اما آیه دیگری هم هست که توجه به آن در این بابی که هستیم موجب مزید بیان میگردد.
لَّا يُحِبُّ اللَّـهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللَّـهُ سَمِيعًا عَلِيمًا ( نساء 148)
دوست ندارد خدا آشکارا به بدی سخن گفتن را جز آن کس که مورد ستم واقع شده و خدا پیوسته شنوایی دانا است.
این «سخن گفتن آشکارا به بدی» چگونه است؟ چه کسی، کِی و کجا مورد ستم قرار میگیرد و چگونه، که میتواند در لحن قول خود، بدی را آشکار سازد؟!
خدای تعالی در قرآن کریم به صراحت بر این حقیقت تأکید نهاده که هرگز او فرمان به بدی و فحشاء و زشتکاری و رواداری ظلم و امثال اینها نمیدهد؛
إِنَّ اللَّـهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (اعراف 28)
همانا خدا فرمان نمیدهد به زشتی (های) آشکار، آیا میگویید بر خدا (به او نسبت میدهید) آنچه را که نمیدانید.
إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ ... (نحل 90)
همانا خدا فرمان میدهد به عدل و احسان.
پس این شیطان هوای نفس آدمی است که هم دشمن او است و هم وی را فرمان به بدی و زشتکاری میدهد؛
... وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره 168 و 169)
پس چگونه خدا فرموده است: «آن کس که مورد ستم قرار میگیرد، میتواند بدی را در لحن قول خود آشکار سازد»؟!
پس مراد خداوند این است که اگر کسی مورد ستم قرار گرفت باید که بدیها و تجاوزات و ستمگریهای ظالم را آشکارا به گوش مردم برساند و فریاد و فغان کند از دست ستمگر. هر کس به دیگری خیانتی کند، در هر چیز که باشد، باید خیانت او برملا گردد. مثلاً اگر نانوایی، نان بد میپزد، و به موعظۀ حسنه و جدال احسن، عمل صالح را پیشۀ خود نمیسازد، باید به مردم معرفی شود. و این زشتکاری آشکار او، به جهر بر سر کوی و برزن گفته شود، تا دیگر کسی از او خرید نکند. این مثال قابل تطبیق بر همۀ امور است. از صدر تا ذیل. -
پرسش 2 :
پاسخ شما مفصل بود و حاوی نکات بسیار جالب و جدید.
اما در مورد لعن، من باز پرسشی دارم. اگر کسی به ما گفت « مسلمانان لعن های خود را نه به قصد سب و ناسزا بلکه به معنای دوری از رحمت استفاده می کنند»، آیا حرفش بلااشکال است؟
یعنی فرض کنیم کسی با دانستن معنای دقیق لعن، میگوید خدایا فلانی را لعنت کن. آیا این بلااشکال نیست؟ اصلاً میتوان برای کسی دعای دوری از رحمت خدا کرد؟ آیا این دخالت در کار خدا نیست؟
البته میدانیم این تعبیر بیشتر برای ابراز تنفر بکار میرود. خدا هم انسانهای ظالم را لعنت میکند (با تعبیر دوری از رحمت) و کسی که حتی ظلم او بارز شده باشد، ممکن است از رحمت خدا باز دور نشود. ضمن اینکه میدانیم رحمت خدا به همگان تعلق میگیرد (و این لازمۀ رحمانیت خدا است) و رحمت خاص هم که نمیتوانیم دقیقاً بگوییم به چه کسانی تعلق میگیرد ولی میتوان گفت کلیه اعمال خوب انسانها مشمول رحمت خاص خدا میشود. لذا از روی تنفر، عمل قابل دفاعی نیست و بیشتر به سب میماند.
با این حال فرض کنیم فردی که لعنت را به صورت دعاء بکار میبرد، نه از روی تنفر، بلکه چون فکر میکند لعنت کردن وظیفۀ مؤمنانهاش است، انجام میدهد و مثلاً معاویه را مورد لعنت قرار میدهد. وقتی هم به او ایراد میگیریم میگوید خوب حضرت عیسی هم به زبان لعن کرده است. و حضرت عیسی هم الگوی من است! نمیتوانیم به او بگوییم که عیسی الگوی تو نیست (چون باید باشد) و نمیتوانیم بگوییم تو از بندگان خاص خدا باید باشی که لعن خدا با نیت و درون تو یکی شده است و در آخر به زبانت جاری شده است. چون شاید واقعاً بندۀ خوبی باشد و کسی چه میداند شاید او به خدا نزدیک تر باشد. در این حال آیا او جایز است؟ اگر نیست، چه باید کرد؟
خوب میدانم که اهل تسنن نسبت به لعنهای ما حساس هستند. دوست تاجیکی دارم که خواستم برای مراسم عاشورای سفارت ایران بیاید، وقتی یادم آمد زیارت عاشورا خوانده میشود، در این که او را همراه خودم ببرم تردید کردم. چون میدانستم احتمالاً باعث دشمنی شود. واقعاً برایم سؤال است که چه اصراری است به خواندن زیارتی که بیشتر به مانیفست سیاسی شیعه شباهت دارد تا دعا و زیارت امام حسین، وقتی به یقین میدانیم باعث ایجاد تفرقه میگردد؟ زیارت عاشورا به نسبت دعای عرفه یا کمیل یا ابوحمزه بار معرفتی سنگین و عمیقی ندارد.
باز هم سپاس.
پاسخ:ما مثلاً در دعاء خود، به زبان، میگوییم: اللهم اللعن الظالمین ـ خداوندا دورباش ده ستمگران را ـ و البته میدانیم یا باید بدانیم که آیات قرآن، بیان و توضیح و تفصیل سنن حاکم بر نظام هستی است که همۀ این سنتها تغییر ناپزیرند.
بر حسب این قاعده، همۀ ستمگران، ملعون و مطرودند در کل نظام آفرینش، چه ما به زبان بگوییم چه نگوییم. پس وقتی خدای تعالی میفرماید: كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ، أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (آل عمران 86 و 87)
چگونه هدایت کند خدا قومی را که کافر شدند بعد از ایمان آوردنشان، و گواهی دادند که رسول حق است، و بیامد ایشان را دلائل روشن، و خدا هدایت ننماید قوم ستمگران را. اینان سزایشان این است که برایشان باشد دورباش خدا و فرشتگان و مردم همگی.
مرادش این است که اصلاً در نظام هستی امکان هدایت این افراد وجود ندارد، یعنی خدای تعالی و فرشتگان و مردم، عمل ظالمانۀ آنان را مردود شمردهاند و خودهاشان را از مسیر درست الهی که نظام مند است، دور میدارند. بر این پایه، قبل از دعاء ما، خدا چنین کرده است، و اکنون نوبت ما رسیده است که با عمل خود، قبل از زبان خود، دست ستمگران را از مداخلۀ در شؤون جامعه دور کنیم. پس اگر از گفتن «اللهم اللعن» مرادمان این باشد که کار لعنت و دورباش دادن را مجدداً به خود خدا محول کنیم، دعائی عبث و از سر جهل کردهایم و انجام چیزی را از خدا خواستهایم که او از بدو آفرینش در نظام عالم سرشته است.
پس بدین ترتیب باز میگردیم به اصل موضوعیت دعاء و ضرورت صحت در بیان آن و نیز آثار مترتب بر آن.
بناءبراین، در هر دعائی، وقتی ما چیزی را از آستان ربوبی طلب میکنیم، به این معنا است که به آفرینندۀ هستی و مربی انسان میگوییم، متوجه سنتهای تو شدهایم و میدانیم که ستمگران یا کافران، راندۀ درگاه تو هستند، ما نیز از اراده و سنتهای تو که حاکم بر نظام است تبعیت مینمایم؛ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ (انعام 50)، و همۀ آن کسان را که تو راندۀ درگاهت کردهای، ما هم میرانیم و ملعون میشماریم.
و اگر جز این باشد، لقلقۀ زبانی بیشتر نیست و از سرِ خود بازکردن مسؤولیت است و بر عهدۀ خدا نهادن آن. در صورتی که خدا و فرشتگان آن را بانجام رساندهاند و اکنون نوبت مردم است. همۀ مردم. -
لعن در آیات قرآن
پرسش 3 : منظور از لعن در آیات عدیدۀ قرآن چیست؟متأسفانه بسیاری از معانی لغت در مفاهیم اصولی و ریشهیی قرآنی دچار تغییر و انحراف شده است. «لعنت» در لغت، اصلاً به این معنایی که ما امروز بکار میبریم نیامده است. در فرهنگ عامیانه ما، «لعنت» یک لفظ است که بر زبان جاری میشود و متضمن مفهومی زشت و در واقع فحش آلود است. گویا به این مضمون در ذهن ما جای گرفته است که وقتی میخواهیم ناسزایی به کسی بگوییم و یا اظهار تنفر از کسی را ابراز داریم، از این لفظ بهره میجوییم. که البته همۀ این کژی در فهم ناشی از تلقی نادرست ما از لغت است و نیز تقلید نادرست از آنچه رایج، شایع و مصطلح گشته است.
لعنت در لغت – مفردات راغب:
«اللعن: الرّدُ و الاِبعادُ عَلَی سبیلِ السَّخَطِ و ذلک من اللهِ تعالی فی الآخرةِ عُقُوبةٌ و فی الدُّنیا انقِطاعٌ مِن قَبولِ رحمتهِ و توفیقهِ و مِن الانسانِ دُعاءٌ عَلَی غََیرِهِ.»
لعن: ردّ کردن و دور کردن است از سرِ خشم و این عقوبت خدای تعالی است در آخرت و منقطع شدن از رحمت و توفیق او است در دنیا. و از انسان، دورباش دادن دیگری است از خود.
در سایر کتب لغت هم به معنای دور کردن از خیر و طرد کردن و سبّ کردن آمده است.
بناءبراین لعن یک اقدام عملی است که از سوی خدای تعالی و فرشتگان و همة نیروهای عالم و نیز انسانهای صالح نسبت به بزهکاران و ستمگران و فاجران و کلیة بدکاران صورت میگیرد که «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ»(بقره 7)، کسانی که دیگر بازگشتشان به دایرۀ انسانیت و کسب صفات و اخلاق انسانی ممکن نیست. اینها خود به خود ملعونند یعنی دیگر ورودشان به حیطه و ساحت رحمت و هدایت الهی غیر ممکن است. و این در نظام هستی خود به خود رخ مینماید. کسی که ظلم و تعدی و تجاوز به حقوق و آزادیهای دیگران را شیوه و شیمۀ خود ساخته و به هیچ روی دست از این رفتار بر نمیدارد و نصیحت ناصحان در او اثر نگذارد، خود به خود از قلوب مردمان ملعون و مطرود میگردد و نیز از آستان رحمت ربوبی رانده میشود و از آن عبور نتواند کرد. خدای تعالی این حقیقت واقع در میان بشر را بیان مینماید. هشدار میدهد که مبادا انسانی به وادی لعنت و طرد گام نهد. شرح احوال این آدمیان را از خدای تعالی بشنویم:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ، يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ، فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ، وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ، أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ، وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ ، وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ، اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ، أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ»(بقره 8 تا 16) -
لعن در زیارت عاشوراء
پرسش 4 : آیا اینکه در زیارت عاشورا لعنت میکنند، درست است یا نه و این که بندههای خدا حق دارند بندهیی از جنس خود را لعنت کنند حتی اگر بدترین باشد؟ما کسانی را که به ظلم بارز نمیشناسیم و یا حتی اگر بشناسیم، نمیتوانیم بر آنان، به زبان، لعنت بفرستیم که به معنای سبّ و ناسزا گفتن است. زیرا خدای تعالی حتی ما را از ناسزاگویی به کافران منع فرموده و گفته است:
«وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»(انعام 108)
وقتی به ما این حق داده نشده که کافران را ناسزا گوییم، و در عمل از متعدیان و خودکامگان و مستبدان نیز فاصله نمیگیریم، چگونه به خود اجازه میدهیم اصحاب پیامبر را که مورد توجه او بوده و نیز مولی امیر المؤمنین علیه السلام با آنان مجالس و مصاحب بوده، مورد ناسزا گویی قرارشان دهیم؟! این اخلاقی است مغایر با فرمان خدا و اخلاق رسول او و اولیاءش، و نیز موجب بروز شقاق و جدایی و سرانجام دشمنی و کینه توزی و قتل و خونریزی بین خود مسلمانها. که همة اینها ضد دستورات الهی است، دایر بر اعتصام به حبل الهی و تمسک همۀ مسلمانها به عروة الوثقای او که هدایت و کتاب او میباشد. انشاء الله خدای تعالی نصرت فرماید تا مسلمانها در راه بیداری خود کوشا گردند و بر این ساحت، ساحت وحدت و یکرنگی، گام نهند.
برای توضیح بیشتر میتوانید به کتاب «فقه استدلالی» تألیف حکیم علامه غروی صفحات 202 تا 242 تحت عنوان «غیبت و بهتان» مراجعه کنید.