-
پرسش 1 :
در ارتباط با اینکه اهل سنت بالاخص شافعی، مسأله خمس را فقط برای زمان جنگ میدانند، از طریق منابع آنها تقریباً شکمان برطرف شد، آنها در غیر این مورد به هیچ وجه مسألهیی به نام خمس ندارند، سؤالی که برای دوستمان مطرح است آن است که چگونه اهل سنت از قرآن به این استنتاج رسیدهاند و ما ( شیعه) به چنین استدلالی؟
اول بگویم که رسول گرامی و عظیم الشأن اسلام صلوات الله علیه نه شیعه بود، نه سنی، نه دوازده امامی بود و نه شافعی، نه هفت امامی بود نه حنبلی، نه شش امامی بود نه حنفی و نه زیدی بود نه مالکی. او رسول خدا بود. در خصوص خمس، در زمان پیامبر اکرم غنیمتی بدست نیامد جز در برخی از غزوات که به شکل مذکور در آیه تقسیم میشد. پس از رسول خدا مسلمانها بر اساس خودخواهیهای خود دچار تفرقه شدند و بر سر میراث معنوی رسول خدا (ص) به جدال و کشمکش پرداختند. شما همین امروز، علیرغم این همه توسعه در ابزارهای رسانهیی، نمیتوانید به کُنه یک خبر و درستی آن پی ببرید.
برای شناختن عمل رسول باید به متن قرآن رجوع کنیم. آیات قرآن ابدی است و باید همیشه اجراء شود. فقرزدایی از جامعه امت اسلام از دستورات اکید خدای متعال است و شما در قرآن میبینید که مصارف خمس با زکات متفاوت است. آیه 41 سوره انفال را با آیه 60 سوره توبه مقایسه کنید. امیرالمؤمنین از کسی خمس نگرفت به دلائل سیاسی که مجال توضیح آن در این مختصر هم نیست. ولی با عنایت به تفاوت دو موضوع، خمس از اساسیات فقرزدایی و توسعه اقتصادی و تعدیل ثروت بین مسلمانها است. -
پرسش 2 :
در عرف اینطور جا افتاده است که وقتی فردی میخواهد به مکه رود یک شخص روحانی میآورد، و حال نمیدانم طبق چه قانون و اصلی، او خمس شخص را محاسبه کرده، و اصطلاحاً مال آنها را پاک میکند تا شاید حج آنها درست باشد. شخص من اصلاً به چنین کاری عقیده ندارم و به نظر من این یک نوع کلاه شرعی است. و اینکه شاید دو مسأله حج و قبول آن از یک طرف و خمس و دادن یا ندادن آن از طرف دیگر به چنین شکلی، ربطی به هم ندارد، اگر لطف بفرمایید در این ارتباط و شبهاتی که وجود دارد توضیح دهید ممنون میشوم.
و اما محاسبه خمس توسط یک روحانی امری من در آوردی است و هر کس سودی بیرنج نصیبش شد، خودش باید طبق آیه به شش گروه مذکور در آیه، یا به یکی از آنها بپردازد، که خویشان پیامبر اگر باشند و فقیر هم باشند یک دسته از آن 6 گروه میباشند. بناءبراین تقسیم خمس به سهم سادات و سهم امام و پرداخت آن به یک روحانی خلاف صریح قرآن است.
-
پرسش 3 :
امروزه در میان برخی از جامعهشناسان اجتماعی این عقیده وجود دارد که دین بایستی به ظرف زمان درآید، به این معنا که در هر زمان دین بایستی با توجه به تکنولوژی و طرز فکر آن زمان، البته ملهم از اصول اولیه و الهی خودش، ارائه گردد! در این راستا چند سؤال از شما داشتم:
آیا نبایستی در ارتباط با دو مسألۀ خمس و زکات و مواردی که شامل هر یک از این دو میشود قوانین جدیدی متناسب با دورۀ امروزی وضع گردد؟! در زمان پیامبر عصر کشاورزی بود و کشاورزان جزء اغنیاء، بناءبراین بایستی خمس میدادند، ولی امروزه و در عصر فرا مدرن چطور؟ نظر من هم این است که بایستی دین را به ظرف زمان درآورد که البته این کار اشخاصی چون من نیست و افرادی مانند شما بایستی در این ارتباط تصمیم بگیرند. نظر شما در این باره چیست؟ اگر لطف بفرمایید توضیحات مبسوط را بدهید، ممنون میشوم؟
من در رسالهها و تفسیرهای ترتیبی و موضوعی، مبسوطاً به این مسأله پرداختهام و چون مفصل است در اینجا نمیتوانم پاسخگو باشم. برخی از این مسائل در سایت آمده است. در خصوص عصری کردن دین از جمله خمس و زکوت، قرآن نمیخواهد همۀ امور مردم در دست دولت باشد، بلکه اکثر کارها را به خود مردم واگزار میکند تا دولتها نتوانند شؤونات مردم را در اختیار بگیرند و آزادیهای مادی و معنوی آنها را سلب نمایند.
-
پرسش 4 :
درصورتیکه مالی رابه ارث برده باشم و از آن بخواهم برای خرید خانه یا ادامه تحصیل استفاده کنم، ولی تا آن موقع اوراق بانکی بخرم و با سودش هم اوراق بیشتر، آیا سود این اوراق خمس دارد؟
خود آن مال را اگر ارث دهنده خمسش را نداده باشد، بر ارث برنده واجب است، قبل از تقسیم یا بعد از آن، از سهم خود، خمس آن را خارج و اداء نماید. و بعد اینکه اگر این مال را مدتی نمیخواهد، بهتر است در یک امر اقتصادی و تولیدی بکار اندازد. اما اگر برایش به طور قطع مقدور نمیباشد، خرید اوراق بهادار بلامانع است ولی بر سود آنها حتماً خمس تعلق میگیرد.
-
پرسش 5 :
چرا با اینکه در جای جای قرآن دربارۀ عدم دریافت اجر و مزد رسالت صحبت شده، در تعیین خمس، قسمتی از آن به رسول اختصاص یافته است؟
برای تبلیغ دین خدا، هیچ رسولی مجاز نبوده است از مردم وجهی دریافت کند به گونهیی که این عمل شغل درآمدزا برای او محسوب گردد. یعنی شغلی که در قبال انجام کار مزد دریافت میکند.
اما این بدان معنی نیست که اهل ایمان، جهت توسعۀ دین خدا چیزی هزینه نکنند. مثلاً اگر پیامبر سلاح یا زرهی میخواهد، و خود توان تهیه آن را ندارد، آیا بر سایر ایمان آوردگان واجب نیست از مال خود در این راه هزینه کنند؟! حال اگر رسول به سبب رسیدگی به امور مردم و پاسخگویی به آنها و فرماندهی در غزوات محتاج لباس و غذاء شد، وظیفۀ اهل ایمان چیست؟! باید بگویند لازم نیست به امورات مردم و شؤونات جامعه رسیدگی کنی! برو کاری را برای خودت دست و پا کن تا به ما محتاج نباشی، چون خدا گفته است نباید در قبال تبلیغ دین مزدی بگیری! ولی توجه کنیم که مزد نخواستن فقط در قبال تبلیغ است و این پیش گیری است از اینکه این کار شغل نشود و ایجاد طبقه ویژه در جامعه نکند. از اینرو در آیات دیگر این موضوع را روشن ساخته است. در همان زمان هم مردمانی معترض بودند که: مگر رسول راه میرود و غذاء میخورد؟ و خدای تعالی در پاسخ آنها میفرماید: رسول در این مسائل مثل شما است. آنها میگویند: «وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا»، این چه رسولی است که غذاء میخورد و در بازارها راه میرود، چرا بر او فرشتهیی نازل نگشته است تا همراه او بیم دهنده باشد؟ در ادامه اعتراض خود میگویند «أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا» یا اینکه گنجی بر او افکنده شود، یا مر او را باغی باشد که از آن بخورد؟ (فرقان 7و8). در آیه 20 همین سوره خدا پاسخ میدهد: «وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ»، پیش از تو نیز ما رسولانی نفرستادیم جز آنکه غذاء میخورند و در بازارها راه میروند. و در آیه 103 توبه به پیامبر دستور میدهد برای تزکیه و تطهیر مردم از آنان صدقه بگیرد، «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا». ولی این یک اصل کلی است که برای تربیت و تعلیم باید هزینه کرد اما باید مبادی، مبانی، اصول و خروجی های آن تعیین شده باشد. -
پرسش 6 :
نظر مرحوم والد و حضرتعالی در مورد تقسیم خمس به دو بخش سهم سادات و سهم امام چیست؟
حضرت والد در کتاب فقه استدلالی، یکصد صفحه تمام در باب خمس مطلب نوشتهاند، خدای متعال در کتاب مجیدش، دریافت کنندگان خمس را به شش گروه تقسیم کرده است، خدا، رسول، خویشان رسول، یتیمان، درماندگان، و به راه ماندگان.
-
پرسش 7 :
با سلام و سپاس از جوابیۀ حضرتعالی پیرامون مزد رسالت. پیرو آن مطلبی تقدیم میکنم و منتظر راهنمایی و روشنگری شما هستم: «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»(انفال41)، (یعنی ای مؤمنان) بدانید كه آنچه به شما غنیمت و فایده رسد (كم یا زیاد) خمس(یك پنجم)آن مخصوص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است اگر ایمان به خدا و آنچه بر بنده خود نازل كردهایم دارید.
خمس كه يك پنجم است مصرف آن موارد ششگانه است، سه مورد از آن با لام ملك آمده است: «للَّه، للرسول، لذى القربى» بقيه با «واو» به لِذِي الْقُرْبى عطف شدهاند، اين حاكى از آن است كه آن سه محل در ذى القربى داخل مىباشند يعنى يتامى و مساكين و درماندگان بايد از سادات و قرابت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله باشند. اخبارى كه از ائمه اهل بيت (ع) رسيده متواتر است در اينكه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بيت و يتيمان و مسكينان و ابن سبيل سادات میباشد. بدین ترتیب پرداخت قسمتی از خمس طبق آیه 41 سوره انفال به ذی القربی میرسد. آیا این هم جهت توسعۀ دین خدا است؟ آیا اگر صرفاً به غیر سادات داده شود، نمیتواند جهت توسعه دین خدا باشد؟ فرق سادات با غیر در چیست که این خمس اختصاص به آنها پیدا کرده است؟
هیچ یک از ادباء مفسر، در خصوص این آیه از «لام ملکیت یا مالکیت» صحبت نکردهاند. نه در شیعه و نه در سنی، اما استناد بعضی از مفسران به پارهیی از روایاتی است که از اخبار آحاد غیر محفوف به قرائن صدور محسوبند. از این رو تمسک به آنها در بیان آیات موجب بروز خطاء در فهم آنها میگردد. و این مطلب را مفسر بزرگ معاصر علامه طباطبائی هم در تفسیر المیزان به آن تصریح کرده و در ذیل آیه 41 سورۀ انفال میگوید: «ولکن مفسرین اهل سنت دربارۀ آن و اینکه تفسیر آیه چیست اختلاف کردهاند.» در بحث روایتی در ذیل همین آیه علامه میگوید: «اخباری که از ائمه اهل بیت علیهم السلام رسیده متواتر است در این که خمس به خدا و رسول و امام از اهل بیت و یتیمان و مسکینان و ابن سبیل سادات است و به غیر ایشان داده نمیشود. و اینکه خمس به شش سهم به همان نحوی که در روایات بالا آمده تقسیم میشود و اینکه خمس مختص به غنائم جنگی نیست، بلکه هر چیزی که در سنت غنیمت شمرده شود شامل میشود.» اما علامه در بحثی که در ذیل آیه دارد، یتیمان و درماندگان و رهگزران را عام گرفته و گفته است: «برای هر یک از آنها سهمی است به این معنی که هر یک مستقل در گرفتن سهم خود میباشد...» سخن ما در این است که واضحات و مسلمات و تصریحات قرآن را که عمومات آن هم هستند نمیتوان با روایاتی که ناسازگار با این خصوصیات آیات کتابند، تخصیص زد. ما همین حرف «لام» را در آیه 215 سوره بقره میبینیم: «يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ»، آیا در این آیه هم باید «لام» را حرف «ملک یا مالکیت» بشماریم و بگوییم یتیمان و مساکین و اقربائی که فقط به نحوی با پدر و مادر مربوط میشوند؟! هیچ حکیمی حصر آیات کتاب را در چند نفر مخصوص جائز ندانسته است. بناءبراین یتیمان، مساکین وابن سبیل، نه تنها در این آیه، که در تمام آیات مشابه عمومیت دارند والا لازم میآید در هر برههیی از زمان، بخشی از آیات تعطیل گردد. و اما در مورد تعلق یک ششم از کل خمس به ذی القربای نبی یا بنیهاشم، که خیلی گستردهتر از اصطلاح سادات فعلی در فقه ما است، به جهت این است که آنها از زکات محروم شدهاند، و شیعه و سنی به این حرمت فتوی دادهاند. بر حسب روایات متواتره از رسول خدا (ص). اما سخن در این است که این ذی القربای نبی یا بنیهاشم باید اولاً شناخته شده باشد و ثانیاً حتماً فقیر و نیازمند باشد. اگر چنین ذی القربایی یافت نشد، سهم او به طبقات قبل یا بعد منتقل میشود. حال فرض کنید یک فردی از سادات باشد، فقیر هم باشد ولی معتاد به مواد مخدر یا خمر یا قمار باشد، یا ظالم و متجاوز به حقوق مردم باشد، آیا میتوان از خمس چیزی به او داد؟! طبق آیات دیگر پرداخت خمس به او حرام است. مگر آنکه این خمس، غیر مستقیم صرف سالم سازی او، یا منع او از ادامه ظلم شود. در این صورت جائز است. یا صرف تعلیم و تربیت اولاد او شود. به هر حال به دست خود او نمیتوان داد.
-
پرسش 8 :
اگر شخصی در نظر داشته باشد بلا واسطه خمس متعلقه خود را به افراد واجد شرایط بپردازد، آیا میتواند؟
هر شخص خود مکلف است حساب ارباح مکاسب و غنائم خود را کرده و رأساً اقدام به هزینه کردن در شش مورد فوق نماید. میتواند تمامی خمس را به یکی از موارد بالا یا چند مورد اختصاص دهد. اینکه صاحبان دین نزد علماء بروند و صورت اموالشان را در اختیار آنها بگذارند، و ایشان بگویند که به چه میزان مدیون هستند، کاری خلاف قرآن و سنت رسول خدا (ص) است. آن انفاقی نزد خدا مأجور است که شخص خود به حساب و کتاب مالش بپردازد و سهم شش گروه مذکور در آیه را از غنیمتی که سود برده، خود بپردازد.
-
پرسش 9 :
از جانب دیگر چنانکه در تاریخ فدک نقل شده است: فدک سرزمين غله خيزي است در حجاز و فاصله آن تا مدينه يکصد و چهل کيلو متر راه است. خيبر سرزمين يهودي نشين بود، تا در سال هفتم هجري به علت بيمي که بعد از فتح خيبر از مسلمانان داشتند نصف و يا همه آن را به رسول اکرم (ص) صلح کردند؛ و از آن تاريخ به ملک خاص و خالص رسول گرامي (ص) در آمد، زيرا مسلمانان در بدست آوردن فدک پيکاري ننموده بودند و خداي متعال هم در قرآن فرمود: «هر چه از اموال اهالي دهکدهها بر گرداند و بخشيد آن اموال مخصوص خدا و رسول و خويشاوندان وي ميباشد» (حشر6) و نيز آيه ديگر ميفرمايد: «آنچه که از اموال به رسول برگرداند و بخشيده شد و از آنچه شما (اي مسلمانان) درآن اسب و استر نرانديد (يعني با جنگ بدست نياوردید) ولي خداوند متعال پيامبرانش را بر هر کس بخواهد مسلط ميسازد زيرا اوست بر هر چيز توانا» (حشر5). بناءبر نص اين دو آيۀ شريفۀ قرآن، فدک به ملک مطلق رسول الله(ص) درآمد و در اين موضوع همه مذاهب اسلامي اتفاق دارند.
حال آیا این شائبه پیش نمیآید که خداوند در قبال ایجاد ترس در دل یهود و تبلیغ دینش به وسیلۀ پیامبر، این پاداش را به او داده است؟ و آیا این شغلی درآمدزا برای او تلقی نمیشود؟ آیا «برای تربیت و تعلیم، مبادی، مبانی، اصول و خروجیهای آن» همین اختصاصات ویژهیی است که قرآن به پیامبر داده است؟ و این صدقهیی است که برای تزکیه و تطهیر مردم اخذ میکند؟ به هر حال پیامبر، بدون یارانش نمیتوانسته اموالی مثل فدک را تصاحب کند. او هم مثل بقیه مشارکت در غلبه بر یهود داشته است و گمان میکنم باید این هم جزو غنایم بشمار رود و صرفاً به او اختصاص نیابد. در اینجا برداشت ابوبکر به واقعیت نزدیکتر بنظر میآید که فدک را جزو اموال عمومی اعلام نمود و از دادن آن به حضرت فاطمه خودداری کرد.
و اما راجع به فدک، طبق صریح آیه 6 سوره حشر، این از غنائمی است که بدون زحمت مسلمانان بدست آمد. طبق قرار داد با یهود فدک، پیامبر به آنها زنهار و امان داد تا بدون جنگ و خون ریزی، منطقه زیر نفوذ مسلمانان را رها کنند و بروند و هر آنچه میتوانند با خود ببرند. و این حادثه بعد از فتح خیبر بود. یهود فدک از واقعۀ خیبر هراسناک شدند و خود پیشنهاد ترک منطقه را دادند و فدک را به شخص پیامبر پیشکش کردند. در سیرۀ رسول الله ترجمه ابو اسحاق همدانی مینویسد: «و فدک، خاص، از آن پیغمبر علیه السلام بود، از بهر آنکه جنگی نکرده بودند و آن را بداده بودند.» گذشته از اینها، هر مکتب، چه حق و چه باطل، برای پیشبرد مقاصد خود نیازمند صرف هزینههایی میباشد. اگر درآمد فدک، بعد از پیامبر، در دست امیر المؤمنین علی علیه السلام بود، در تحکیم مبانی فکری و سیاسی خود به گونهیی دیگر توفیق مییافت. امروز هم نظامهای خودکامه یا تمامیت خواه، دست مخالفان خود را در تأمین منابع مادی میبندند تا نتوانند فعالیتی در راستای اهداف خود داشته باشند. ابن ابی الحدید در شرح خود بر نهج البلاغه بر این قضیه پای میفشارد و من نیز استدلال او را قبول دارم.
-
پرسش 10 :
آیا شرایط واجدان دریافت سهم سادات و سهم امام متفاوت است؟ یعنی سهم سادات به افراد خاص و سهم امام به افراد دیگری با شرایط خاص باید پرداخت شود؟
بناءبر آنچه بیان شد تقسیم خمس به سهم امام و سهم سادات نه تنها از متن آیه و سنت قطعیه استنباط نمیشود، بلکه کاملاً مغایر و مخالف آیه است.
-
پرسش 11 :
با توجه به جنبههای تاریخی خمس گویا تا پایان حکومت حضرت علی اینگونه که الآن متداول است نحوه استفاده و پرداخت آن متداول نبوده، مثلاً مصارفی که هم اکنون از آن میشود. با توجه به قرآن و برخی از شواهد، خمس در زمان پیامبر بوده و فقط به غنائم جنگی تعلق میگرفته نه چیز دیگر، اما اینکه بعد از خلافت حضرت علی، زمام خرج و مصرف آن به امام داده شد، و اینکه مردم بایستی بیست و پنج درصد مازاد مالشان را به عنوان خمس دهند سؤالی است که برای من مطرح است؟
خمس به نص صریح کتاب و سنت و اتفاق شیعه و اهل سنت ثابت است، چنانکه خدای تعالی در کتاب عزیزش فرموده:
«وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»(انفال41)
و بدانید آنچه را که به سود بدست آورید پس همانا برای خدا است یک پنجم آن و برای رسول و خویشان و یتیمان و درماندگان و رهگزران، اگر به خدا ایمان آوردهاید و به آنچه بر بندۀ خود نازل کردهایم.
و اما آنکه خمس بر چه چیزهای تعلق میگیرد، هفت مورد است که علامه حکیم آیت الله غروی در ابتداء بحث خمس در کتاب فقه استدلالی آن را بیان کردهاند. این مسأله قطعی است که علی علیه السلام در دوران حکومت خود خمس ارباح مکاسب و تجارت را دریات نفرمود. برای توضیح بیشتر میتوانید به مبحث هفتم از کتاب فقه استدلالی، بحث خمس «وضع خمس در عهد علی علیه السلام» مراجعه کنید. -
پرسش 12 :
حال فرض شود که بایستی خمس به امام معصوم داده شود در این زمان که امامی نیست خمس را باید به چه کسی داد؟
تنها یک ششم از میزان خمس به رسول یا امام تعلق میگیرد و پنج ششم دیگر برای خدا، خویشان رسول، یتیمان، درماندگان و رهگزران است. و اینکه خمس باید به امام معصوم داده شود، مبنایی ندارد! و شخص اگر خود در خویشان و اطرافیان، محتاج و نیازمند سراغ داشته باشد میتواند تمام خمس را به آنها دهد و یا میتواند تمام را در راه تبلیغ دین خدا خرج کند، آنگاه همه را در راه خدا و رسول هزینه کرده است. پس ضرورت ندارد که شخص خمس خود را برای تقسیم کردن و صرف آن به امام یا شخص دیگری دهد. «ما موظفیم بدون تصرف در مفاهیم و الفاظ به متن آیۀ خمس عمل نماییم. سهم خدا را به مصارف عام المنفعه برسانیم، مثل، ساختن بیمارستان، مدرسه، راه و پل، توسعه فرهنگ و تأمین درمان و دارو و مانند اینها. و سهم رسول را صرف فقراء مسلمین و ازدواجها و دیون مقروضین و معالجعه بیماران کنیم، و به طور کلی به مصرف اموری برسانیم که سیرۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده. سهم ذوی القربی هم که مخصوص بنیهاشم است، و سهم ایتام و مساکین و ابن سبیل را هم ابتداء به سادات بنی هاشم بدهیم، و هرگاه در بین آنها محتاجی باقی نماند، به فقراء و ایتام و غرباء نیازمند برسانیم. پس خمس در انحصار کسی نیست. وقتی بدین نحو عمل شود، مطابق و موافق آیه شریفه خواهد بود، و به کلام علی علیه السلام، که اهل تسنن نیز روایت کردهاند، رفتار خواهد شد و در نتیجه به عموم قرآن عمل شده است.» (مبحث نهم، «مصرف خمس»، کتاب فقه استدلالی)
-
پرسش 13 :
از یک منبع موثق خبر دارم که امروزه در حوزه به دانش آموختگانشان گفته میشود که در زمان ما عملاً زکات وجود ندارد و تنها خمس است که قابل پرداخت میباشد! آیا این درست است؟
علامه غروی در مبحث پنجم از بحث خمس «فرق بین خمس و زکات» به تفاوت حکم در خمس و زکات پرداختهاند. حکم خمس و زکات قابل مقایسه با یکدیگر نیستند.
-
پرسش 14 :
اهل تسنن بر خلاف ما بسیار به زکات ارج مینهند و اگر اشتباه نکنم گویا خمس ندارند به نحوی که آنها سالیانه دو و نیم درصد مازاد مالشان را باید زکات دهند ولی ما بیست درصد! و اینکه در قرآن بسیار به زکات اشاره شده تا خمس به نظر شما در این زمانه کدام از اهمیت بالاتری برخوردار هستند و آیا اصلاً قابل مقایسه هستند؟
عقیده عامه در مورد خمس نیز در مبحث چهارم کتاب فقه استدلالی تحت عنوان «برخی از کلمات فقهاء عامه در منابع خمس» آمده است. بناءبراین اهل سنت هم به خمس به عنوان ارباح مکاسب و نه قفط غنائم جنگی معتقد میباشند. نتیجه آنکه خمس و محل درآمد و هزینه آن با زکات (صدقات مذکور در قرآن) کاملاً متفاوت است. بناءبراین یک شخص از یک منبع درآمد باید خمس خود را بپردازد و از یک منبع دیگر زکاتش را. مثلاً مالک یک کارخانه تولید پارچه، از محصول روزانه خود یک دهم را زکات میدهد که مستحقان آن در آیه 60 سوره توبه مذکورند. اما این کالا، چون مشتری ندارد، در انبار کارخانه میماند، بعد از مدتی پارچههای انبار شده مشتری پیدا میکند و دو یا چند برابر قیمت به فروش میرسد. این سودی که هیچ زحمتی برای آن کشیده نشده ارباح مکاسب محسوب است و باید خمس آن را فقط برای یک بار پرداخت کند. بناءبراین هر شخصی که خود را مدیون به پرداخت خمس میداند باید شخصاً اقدام کرده و در موارد مذکور در آیه 41 سوره انفال صرف نماید.