و-یا-ابا-الفضل-شرک-نیست
آیا خواندن اولیاء الهی با آموزههای قرآن تضادّ دارد؟
«چندی پیش در فضای مجازی آقای علی اصغر غروی به باوری از باورهای شیعی معترض شده و آن را مخالف قرآن خوانده است. نامبرده در شرح آیه 13 احقاف میگوید: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثم استقاموا، پروردگار ما، مربی ما، تربیت کننده ما، برنامه دهنده ما، برنامهریز ما، راهنمای ما، رهنمون ما، الگوی ما، فقط همین خدا است، هیچ کس دیگر نیست! شیعه در زمان احساس خطر میگوید یا اباالفضل؛ یا زمانی که وزنهای میخواهد بردارد میگوید یا علی؛ خدا کو؟ خدا کارهای نیست ... محسنین فقط خدا را میخوانند ...»
ما به علی اصغر غروی تنها با یک آیه از قرآن پاسخ میگوییم:
در آیه 61 سوره بقره چنین میخوانیم: وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ....
قرآن خبر میدهد از قوم موسی؛ که آنان به خدا و رسالت پیامبرش اقرار کرده و ایمان آورده بودند و خدا از آسمان برای آنان غذای بهشتی (منّ و سلوی) نازل میکرد اما پس از چندی، قوم موسی ع اظهار کردند از غذای آماده خسته شده و دیگر بر این غذا تحمل ندارند.
آنان از موسی تقاضا کردند ای موسی تو خدایت را بخوان و از او بخواه تا برای ما سبزيجات و خيار و سير و عدس و پياز از زمین برویاند. موسای کلیم هم چنین کرد و خدا هم اجابت نمود. ...»
***
در پاسخ دوست عزیز و دانشور محترم، جناب آقای سید محمد تقی حسینی ورجانی به عرض میرسانم:بسیار برای تشیع ناب و نیز اهل سنت مایۀ سرافکندگی و خسارت است و نیز برای امت وهن، که برای اثبات مطلبی نادرست و یا تأیید حقانیت امامت عترت، به مکالمۀ ناحق و ناشایست یهودان ـ بنی یعقوب ـ با موسی علیهالسلام استناد نماییم.
در آیات عدیده از قرآن، خدایتعالی، قوم یهود و بنی اسرائیل ـ فرزندان یعقوب ـ را مورد شماتت و سرزنش قرار میدهد و آنان را، به جهت سرکشیها و سرپیچیهاشان، موعود به وعدۀ عذاب میسازد. مثل آیات زیر:
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ (بقره 83)
خدایتعالی از بنی اسرائیل پیمان سخت گرفته است که جز خدا کسی را بندگی نکنند، و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و درماندگان نیکی کنند، و نماز را برپادارند و زکاة را بدهند، اما چنین نکردند و فرمان خدای را پشت سر انداختند، مگر اندکی از ایشان، در حالی که بیشتر آنها از این فرمان اعراض کردند.
سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُم مِّنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (بقره 211)
ای پیامبر از این فرزندان یعقوب بپرس که چقدر به ایشان نشانهیی روشن دادیم، اما همایشان نعمت خدا را، که همان آیات بینات است، مبدل و منحرف ساختند، آن هم وقتی که به وضوح بر ایشان عرضه شده بود. آیا توجه نمیکردند که خدا سخت عقوب است؟!
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (بقره 246)
بزرگان بنی اسرائیل، بعد از موسی از پیامبرشان درخواست فرمانده کردند، تا زیر لواء او در راه خدا نبرد کنند، و به این خواست خود پای فشردند، زیرا از خانه و کاشانههاشان بیرون رانده شده بودند، اما وقتی تعیین فرمانده شد، و قرار به مواجهه با دشمن صادر گشت، روی برتافتند و پشت به قتال کردند، مگر اندکی از آنها.
خدایتعالی از بنی اسرائیل پیمان گرفت و دوازده سرکرده بر آنها گماشت و فرمود: چنانچه نماز بگزارید و زکاة بدهید و به رسولان من ایمان آورده باشید و آنها را پشتیبانی کرده باشید و قرضی نیکو به خدا داده باشید، من بدیهاتان را میپوشانم و به باغهایی داخل میسازمتان که در آنها نهرها جاری است؛ (مائده 12)
فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (مائده 13)
اما به جهت شکستن پیمانشان ما (که خداییم) آنها را دورباش دادیم و دلهاشان را سخت گردانیدیم. اینان کلام را از جایگاههایش میگردانند و بهرهمندیشان را از هدایت الهی فراموش کردهاند.
پیمان سخت دیگری هم خدای تعالی از فرزندان یعقوب گرفته و رسولانی را هم بر ایشان فرستاده، اما هربار که رسولی برای آنها آمده، اگر سخنی گفته که دلهاشان نخواسته است، دستهیی از پیامبران را تکذیب کردهاند و دستهیی را بقتل رساندهاند.
لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ (مائده 70)
بنی اسرائیل ـ فرزندان یعقوب ـ نه تنها در برابر موسی علیهالسلام دست به نافرمانی زدند، بلکه با عیسی علیهالسلام هم از درِ ستیز درآمدند و او را خدا خواندند، در حالی که مسیح به آنها میگفت؛ ای بنیاسرائیل خدایی را بندگی کنید که پروردگار من و پروردگار شما است، و شرک به خدا بهشت را حرام میگرداند و جایگاه مشرک آتش است و ستمکاران را یاورانی نیست.
لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ (مائده 72)
فرزندان کافر شدۀ یعقوب، توسط دیگر پیامبران هم مورد لعن و دورباش قرار گرفتهاند. مثل داود و عیسی علیهماالسلام، فقط به این خاطر که عِصیان نمودهاند و پیوسته تعدی و ظلم میکردهاند. از کارهای زشتی که مرتکب میشدند، دست برنمیداشتند و بسیاری از ایشان با دیگر کافران دوستی میکنند، و به همین جهت خدا بر ایشان خشم گرفته و آنها را در عذاب، جاویدان ساخته است. اگر اینان به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل گشته، ایمان میآوردند، کافران را به دوستی نمیگرفتند، ولی افسوس که بیشترشان تبهکارانند. پس حتماً ای پیامبر دشمنترین مردم نسبت به اهل ایمان همین یهودانند.
لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ، كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ، تَرَىٰ كَثِيرًا مِّنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ، وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَٰكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ، لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ ... (مائده 78 تا 82)
کافران بنی اسرائیل، دعوت عیسی را هم جادوگری خواندند و خدا از عیسی علیهالسلام محافظت فرمود.
... وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ (مائده 110)
بنی اسرائیل، به طور مطلق، بناء بر قول خدایتعالی در کتاب مجید، در برابر عیسی طغیان کردند و کلام او را جادوی آشکارا و روشن شمردند.
وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ (صف 6)
و هنگامهیی که گفت عیسی پسر مریم ای بنی اسرائیل! ـ فرزندان یعقوب ـ به راستی که من رسول خدا به سوی شمایم. تصدیقکنندۀ هرآنچه که در پیش رو دارم از توراة، و مژدهدهنده به رسولی که میآید از پِیِ من، نامش احمد است. پس همین که آمد مر ایشان را با بیّنات (دلائل روشن)، گفتند این جادویی است آشکار.
یهودان کلام مُنزَل الهی را از جایگاهش منحرف ساختهاند، چنین کردهاند و چنین میکنند.
مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَٰكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا (نساء 46)
از (جملة) آنان که یهودی بودهاند، جابجا میکنند کلام را از جایگاهش، و میگویند شنیدیم و سرپیچی نمودیم. و گوش فرا دِه (ای پیامبر)، بیآنکه برگوشگیرنده باشی. و مراعاتمان کن چرخشی بر زبانهاشان و زخم زبانی در دین، و چنانچه ایشان میگفتند شنیدیم و فرمان بردیم. و گوش فرا دِه (ای پیامبر) و نظاره کن ما را، هرآینه بود بهترین برای ایشان و پایدارترین. ولی دورباش دادشان خدای به سبب کفرشان. پس ایمان نیاورند مگر اندکی.
یهودان پیوسته شنوندگان دروغند،
... وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده 41)
... و از آنان که یهودی شدند بسیار شنوندگان دروغند و بسیار گوشدهندگان به مردمی دیگرند که نیامدهاند نزد تو. به کژی میبرند کلام را بعد از آنکه در جایگاههایش(قرار داده شد). میگویند اگر داده شدید این را، پس بگیریدش. و اگر داده نشدید، پس پروا کنید. و هرکس را که بخواهد خدای آزمودنش را، پس هرگز(تو ای پیامبر) در اختیار نداری برای او از خدای چیزی را. آنان کسانی هستند که نخواسته است خدای که پاکیزه گرداند دلهاشان را. برای آنها است در دنیا خاری و برای آنها است در پایان عذابی بزرگ.
یهودان به گمان خود، تنها خود را دوستان و اولیاء خدا میدانند نه دیگر مردمان را، و خدای تعالی این ادعاءشان را خِلاف عملشان معرفی میکند و میگوید؛ اولیاء الهی طالب مرگند در راه حق، اما شما به جهت دستاوردتان از مرگ در راه خدا گریزانید و تمنای آن را ندارید.
قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (جمعه 6 و 7)
یهودان میگویند دستان خدا در غل است و از او کاری ساخته نیست، اما خدای تعالی در پاسخ این گمان باطل ایشان میفرماید: دو دستان خدا (قدرت مطلقۀ او) باز است و ای کاش اینان ایمان میآوردند و تقوی پیشه میکردند و احکام توراة و انجیل را برپامیداشتند تا ما از همۀ نعمتهای دنیا به آنها میدادیم.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ، وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ، وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ (مائده 64 تا 66)
این مختصری است از حالات و اخلاق و اعمال یهود ـ بنی یعقوب ـ که در قرآن کریم مضبوط است، و از همان ابتداء که همراه موسی حرکت کردند و از نیل عبور نمودند، از درِ نافرمانی و بهانهجویی درآمدند. حال آیا انصاف است که ما برای اثبات یک مدعای نادرست خود بهآیهیی استناد کنیم، که به اتفاق همۀ مفسران، حاکی از عصیان و نافرمانی و سرپیچی بنی اسرائیل است در برابر دعوت موسی؟! فقط فخر رازی با دلائل غیر برهانی میخواهد ثابت کند که درخواست بنی اسرائیل از موسی، متضمن گناه و معصیت نیست. طبرسی هم در مجمعالبیان به این نکته اشاراتی گزرا دارد و میگوید بعضی چنین گفتهاند، ولی قول آنها را مردود میشمارد و بر عصیان بنیاسرائیل صحه میگزارد. المیزان توضیحی نداده، الجواهر و المنار هر دو این درخواست بنیاسرائیل را دنبالۀ نافرمانیهای پیشین آنها قلمداد کرده و آن را نشانۀ خوی عصیانگر و متمرد آنها دانستهاند.
خلاصۀ کلام آنکه خدایتعالی از آسمان چیزی بر قوم موسی نازل نفرموده و آنها را به تبعیت از نظام اسباب دعوت کرده و گفته است؛ نعمتهای من که شما هم طالب آن هستید، در این شهر مجتمِع است. داخل شهر شوید تا از آنها برخوردار گردید. ولی آنها فرمان الهی را نافرمانی کردند تا آنکه خاری و درماندگی و فقر و بیچارگی بر آنها زده شد. ورود به شهری پر نعمت را پزیرا نگشتند و نتیجۀ آن دربدری و آوارگی شد.
از اتفاق، دعاء آنها در بیرون دروازۀ شهر مستجاب نگشته است، زیرا نعمتها داخل شهر بوده است! که باید سراغ آنها میرفتند، ولی از پیروی موسی و فرمان خدا سر باز زدند و خود را از همۀ نعمات محروم ساختند. چگونه دعاء قومی که به پیامبرشان میگویند: «فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» (مائده 24) «تو و پروردگارت بروید و هردو نبرد کنید و شهر را فتح کنید ما اینجا نشستهایم»، مستجاب گردد؟!
خدایتعالی میفرماید؛ اگر اهل کتاب به متن توراة و انجیل عمل میکردند، از آسمان و زمین، از بالای سر و زیر پا، از شاخههای درختان پربار و باران که بالای سر است و از زیر پا که زمین حاصلخیز است و از خوراکیهای آن، برَکات وافر در اختیارشان مینهادیم. اما اهل کتاب تاکنون چنین نکردهاند. با این حال میبینیم وضع مادی و دنیوی آنها بسیار بهتر است از وضعی که مسلمانها در شرایط کنونی دارند. چرا چنین است؟! چون نظام عالم نظام اسباب است، و هرکس به اندازۀ سعی خود دریافت میکند و خدایتعالی نقصانی در نتیجۀ سعی او پدیدار نمیسازد.
... وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ (شوری 20)
... و هرکس خواسته است کشتزار دنیا را، میدهیمش از آن، و نیست مر او را در آخرت هیچ بهرهیی.
نتیجۀ بحث اینکه: 1ـ دعاء به معنای از خدا خواستن، در چارچوب نظام اسباب مستجاب میگردد.
2ـ استجابت دعاء فقط توسط ذات باریتعالی صورت میگیرد، طبق آیات زیر:
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ... (غافر 60)
و گفته است پروردگارتان که بخوانید مرا تا پاسخ گویم شما را ...
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ (انفال 9)
اگر فریادرسی بخواهید از پروردگارتان، پس پاسخ داده است شما را، که من یاری رسانندهام شما را با هزار فرشته صفکشیده.
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ... (بقره 186)
و هرگاه جویا شود از تو بندگان من از من، پس همانا من نزدیکم، پاسخ دهم دعوت نیایشکننده را، هرگاه که خوانده باشد مرا ...
د: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَٰلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ» (انبیاء 88)
پس پزیرا شدیم او را و نجات دادیمش از اندوه، و این چنین نجات میدهیم مؤمنان را (دعاء یونس)
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ (انبیاء 90)
پس پزیرا شدیم او را و ارزانی او داشتیم یحیی را و شایسته گردانیدیم برای او جفت او را. به راستی که ایشان پیوسته میشتافتهاند در انجام نیکیها و میخواندهاند ما را به دلگرمی و بیمناکی (دعاء زکریاء)
ایمانآورندگان به رسول اکرم صلوات الله علیه، هرگز از او نخواستهاند که میان آنها و خدایتعالی واسطه شود. نه در قرآن چنین درخواستی هست و نه در روایات. قرآن مجید وقتی از تقابل امتها با رسولانشان سخن میگوید، در مقام مبارزهطلبی و تحدی امتها و ناسپاسی آنها میفرماید؛ این دسته از امتها از رسولانشان میخواستند تا از خدا چیزی یا چیزهایی را طلب کنند، که به گمان اینها، موجب بزانو درآمدن پیامبران میشد. علیرغم این، هیچگاه خدایتعالی، جهت برآورده ساختن طلب آن مردمان، نظام خود را تغییر نداده و مطالبات آنها را پاسخ نگفته است. بلکه به انبیاء گفته است: شما رسولان من، هریک از مطالبات ایشان را هم که بانجام رسانید، آنها ایمان نخواهند آورد.
وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَن نُّؤْمِنَ حَتَّىٰ نُؤْتَىٰ مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ... (انعام 124)
و هرگاه بیامد ایشان را نشانهیی گفتند: هرگز ایمان نیاوریم تا آنکه داده شویم مانند همان چیزی که داده شده به فرستادگان خدا. خدا داناترین است که چگونه و کجا بنهد رسالت خویش را
وَقَالُوا لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنبُوعًا، أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا، أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا، أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَىٰ فِي السَّمَاءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولًا (اسراء 90 تا 93)
و گفتند هرگز ایمان نیاوریم مر تو را، تا آنگه که بازشکافی ما را از زمین چشمهیی، یا باشد مر تو را بوستانی از نخل و تاک، پس بشکافی جویها را در میانههایش، چه شکافتنی! یا فروریزی آسمان را آنگونه که گمان بردهای، بر ما، پارهپاره، یا بیاوری خدای را و فرشتگان را رو در رو، یا باشد مر تو را خانهیی از زیور، یا بالاروی در آسمان، و هرگز ایمان نیاوریم به بالا رفتنت، تا آنکه فرود آری بر ما کتابی که بخوانیمش. بگو پاکیزه است (از کاستی) پروردگار من! آیا بودهام کسی جز بشری فرستاده شده؟!
3ـ و پرسش حواریون عیسی از او در خصوص اینکه آیا پروردگار او میتواند «مائده»یی از آسمان فروفرستد، بعد از ایمان آوردنشان به عیسی بوده است. و مائدۀ الهی را همۀ حکماء مسلمان «نزول وحی و کتاب» دانستهاند که مشتمِل است بر انواع علوم و حکمتها و معارف و احکام، و نیز متضمن غِذاء دلها و قوّت نفوس و حیات و ذوق آنها باشد. و قطعاً این «مائده» خلاف آن «مائده»یی است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آغاز خطبۀ 201 میفرماید:
ای مردم! وحشت نکنید در پیمودن راه هدایت، از اندک بودن رهروانش. زیرا مردم هرآینه بر سرِ «مائده»یی اجتماع کردهاند که سیری آن کوتاه است و گرسنگیش طولانی.
و حواریون عیسی، چون به رسالت عیسی ایمان آورده بودند، نگفتند «ادْعُ لَنَا رَبَّكَ»، بلکه به عنوان یک پرسش از قدرت خدا و یک آیندهنگری در راستای بقاء و دوام هدایت الهی آن را مطرح کردند.
ازینرو است که خدایتعالی یهودان را «... أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا ...» (مائده 82) میخواند و نصاری را «... أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا ...» (مائده 82) میداند. بناءبراین استناد ناقد محترم به آیۀ 61 سورۀ بقره، جهت اثبات این معنی که میتوان در خواندن خدا و از آستان او چیزی را طلب نمودن، کسی را یا چیزی را واسطه قرار داد، کلاً بلاموضوع است و آیات قرآن کریم، خود نافی چنین واسطهگری است. آنچه از آیاتی از این دست مفهوم میگردد، مبارزهطلبی و تحدیگری پیروان یا مخالفان پیامبران است، تا ثابت کنند خدای پیامبران، عُرضه و توان برآورده ساختن مطالبات بندگان را ندارد. به همین جهت هم گفتند: «... يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ...» (مائده 64)
و اما آنچه را هم که در شأنیت و هویت و جایگاه علمی حقیر گفتهاند، بی هیچ محاجّهیی میپزیرم، با این تعریض که امیدوارم سیادت را به عمد از جلو اسمم حذف نکرده باشند، هرچند نه موجب تزکیه و تقوی میگردد، و نه ایجاد علم میکند.