|
||
فهرست عناوین
یا توقف در طواف یا دست کشیدن از اجحافحال اگر تصور کنیم، مسلمانانی را که خواهان مبارکی برای خود و جهانیان هستند، و عامل به دستورات پروردگارشان و تسلیم او، و روی خود به سوی آوردهاند، و هم اکنون، یعنی همین الآن، در حال طواف بر گرد خانۀ خدایند، تا شاهد منافع خود باشند و امنیت و صلح را از همان نقطه به سرتاسر گیتی بگسترانند، در اعتراض به وضع موجود، در اعتراض به خونریزیهایی که در همۀ کشورهای اسلامی در جریان است، در اعتراض به استبدادگران حاکم بر مسلمانها و در اعتراض به خشونتها و بیعدالتیها، و در اعتراض به کشتار مسلمانها توسط اسرائیل و مانند اینها، طواف خود را بر گرد خانۀ خدا به ناگاه متوقف سازند و اعلام دارند تا بر این همه ظلم و ستمی که بر گرویدگان به قرآن و اسلام و همۀ بشریت میرود، پایان داده نشود، و تا حاکمان مسلمان، که بر سر تقسیم مناطق نفوذ، خون ملتهای یکدیگر را بر زمین میریزند، بر سر میز مذاکره ننشینند، همچنان در حال توقف در طواف باقی میمانند، مطمئناً تحولی عظیم در جهان اسلام پدیدار میگشت و مسلمانها برکت و منفعت حج را، آنگونه که خدای تعالی اراده فرموده، دریافت میکردند.
هم بر این پایه بر چرایی مسلمان بودن خود نیز اندیشیدهایم، و بر سر کتابی که بدان ایمان آوردهایم بحثها و جدلها کردهایم و گروهی بر حقانیت آن به برهان، و موعظۀ حسنه و جدال احسن و استدلال منطقی روی آورده و تمسک جستهاند و دستهیی در انکار آن کوششها و کشمکشها کرده و قرآن را، به محتوی، به چالش کشیدهاند. و من از گروه اولم که برای حیات بشر، دنیا و آخرت را قائلم، و زیست بشر در این جهان را بی بقاء در عالم دیگر باطل و لاطائل میدانم. از اینرو پیوسته در پی معنا بخشیدن به بودن خود هستم. و چون مسلمان بودهام بیش و پیش از هر چیز به سراغ قرآن رفتهام، و در طی مراجعات مکرر، در طول سالهای متمادی، الهی بودن کلام را در ذهن خود قرص و مستحکم ساختهام. زیرا قرآن زبان و سخن همۀ پیامبران است. و همه از «اسلام» سخن گفتهاند، «اسلام» یعنی تسلیم بودن در برابر پروردگار، «اسلام» یعنی صلح خواهی و آشتی جویی. «اسلام» یعنی ضدیت با جنگ، با خونریزی، «اسلام» یعنی مقابله با بیعدالتی و خودکامگی و استبداد. «اسلام» یعنی مخالفت با آنچه امنیت و صلح و دوستی و آشتی را پریشان و مضطرب و آشفته میسازد. «وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ» (نساء 125 و بقره 112) چه کسی نیکوترین دین را داراست جز آن کس که روی خود تسلیم خدا کرده باشد و همو نیکوکار باشد و صاحب احسان. و مراد از «اسلام آوردن» همین است، چنانکه ابراهیم و اسماعیل در دعاء خود میگویند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَينِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ» (بقره 128) ای پروردگار ما، و قرار دِه ما دو تن را از تسلیم شدگان به خودت و نیز از فرزندانمان امتی که تسلیم تو باشد. و به همین خاطر است که میگوید، هیچ راه و رسمی (در گزر حیات از این جهان به جهان دیگر) از کسی پزیرفته نیست جز تسلیم بودن به خدا. «وَمَنْ يبْتَغِ غَيرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يقْبَلَ مِنْهُ» (آل عمران 85) و هرکس جز دینِ تسلیم به پروردگار و جز دینِ سِلم و سلامت و آشتی را بخواهد از او پزیرفته نیست. و نیز سلوک دُرُست و صحیح بشر در زیست این جهانیش را منوط دانسته به تسلیم بودن او به ارادۀ خدا. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» (آل عمران 19) آیات بسیار دیگری هست که به روشنی از ضرورت صلح خواهی و آشتی جویی گرویدگان به قرآن سخن میگوید اما نمیخواهم این وجیزه را به آن همه آیات مملو سازم، بلکه میخواهم این نتیجه را بگیرم که در آستانۀ تجدید حیات طبیعت و عطرآگین شدن فضا به شکفتن شکوفههای بهاری، چرا جهان اسلام که باید سراسر آرامش و امنیت و شکوفایی و رونق و سلامت و صلح و دوستی و محبت و انصاف و عدالت و آزادی و رشد و راحتی خیال باشد، با این همه کشتار و خون ریزی و بیعدالتی و عدم انصاف و استبداد و نقض حقوق انسان و مسائلی از این دست مواجه است؟! از منظر قرآن این انسان است که با محبت و عشق خود، و با همت والای خود و با جهاد و کوشش خود، و با مراعات حقوق دیگران، برکت و افزونی به ایام میبخشد. و اگر چنین باشد، برکتی را که خدای تعالی به طبیعت بخشیده تا موجب مبارکی روزگاران بر نوع بشر گردد، انسان مستبد و خودکامه، با خودخواهیهای خود، همه را مبدل به آتش میسازد، و ایام را به کام همه تلخ مینماید. قرآن کریم یک شب صلح و آشتی و آرامش را از هزار ماه عبادت در غیر آن مرجح میداند، زیرا همان شب است که به مطلع فجر و صبح روشنایی و امید و بینش و خرد منتهی میگردد. در این شب است، فقط در شب سلام و سلامت، که همۀ فرشتگان و روح فرود میآیند، به اذن پروردگارشان، و مبارکی را بر زمین و زمان ارزانی میدارند. و این همه در سورۀ قدر است بخوانیدش. و بعد از آن هم بخوانید آیات عدیدهیی را که خدای تعالی آشتی و صلح و سکینه را مایۀ مبارکی روزگاران دانسته است. از جمله این آیات: «فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيبَةً» (نور 61) پس هرگاه داخل خانههایی شدید پس سلام کنید بر خودهاتان که این تحیتِ مبارکِ پاکیزهیی است از خداوند. گویا که بی سلام و بی آشتی، افزونی و برکت و مبارکی بر بشر نازل نگردد. پس چرا ما مسلمانها بر همدیگر سلام نمیکنیم و چرا طالب صلح و دوستی نیستیم. و بر افروختن آتش دشمنیها و دمار و خرابیها را بر قبول آشتی پیشنهادی پروردگار عالمیان ترجیح میدهیم؟! ای دهـلـهای تـهـی بـی قـلوب قسمتان از عید جان شد زخم چوب شد قیامت عید و بی دینان دهل ماچـو اهـل عیـد خنـدان همچو گل (مثنوی، دفتر سوم) «إِنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ» (آل عمران 96) همانا اولین خانهیی که برای مردم نهاده شد همانی است که در مکه است، مبارک است (مایۀ افزونی است) و هدایت است برای جهانیان. و این خانه وقتی مبارک است، و به مردم برکت و افزونی میبخشد که مردم در آن و از آن منفعتها و سودآوریهای خود را شاهد باشند «لِيشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ» (حج 28) تا منافع خود را شاهد باشند. و نیز امنیت را، نه برای خود، که برای همۀ آحاد بشر، در همۀ عصرها و دورانها. «وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا» (آل عمران 97) و هر کس که بر ساحت آن قدم نهاد در امنیت محض فرو شده است. حال اگر تصور کنیم، مسلمانانی را که خواهان مبارکی برای خود و جهانیان هستند، و عامل به دستورات پروردگارشان و تسلیم او، و روی خود به سوی آوردهاند، و هم اکنون، یعنی همین الآن، در حال طواف بر گرد خانۀ خدایند، تا شاهد منافع خود باشند و امنیت و صلح را از همان نقطه به سرتاسر گیتی بگسترانند، در اعتراض به وضع موجود، در اعتراض به خونریزیهایی که در همۀ کشورهای اسلامی در جریان است، در اعتراض به استبدادگران حاکم بر مسلمانها و در اعتراض به خشونتها و بیعدالتیها، و در اعتراض به کشتار مسلمانها توسط اسرائیل و مانند اینها، طواف خود را بر گرد خانۀ خدا به ناگاه متوقف سازند و اعلام دارند تا بر این همه ظلم و ستمی که بر گرویدگان به قرآن و اسلام و همۀ بشریت میرود، پایان داده نشود، و تا حاکمان مسلمان، که بر سر تقسیم مناطق نفوذ، خون ملتهای یکدیگر را بر زمین میریزند، بر سر میز مذاکره ننشینند، همچنان در حال توقف در طواف باقی میمانند، مطمئناً تحولی عظیم در جهان اسلام پدیدار میگشت و مسلمانها برکت و منفعت حج را، آنگونه که خدای تعالی اراده فرموده، دریافت میکردند، پس اگر سالها، به آمد و شد شب و روز پیوسته تجدید گردند، و بهار طبیعت شکوفا شود، اما شکوفههای خرد و عقلانیت در وجود ما نشکفد، حادثهیی رخ ننموده و برکتی از آن مبارکیها حاصل نمیگردد. خدای آفریدگار هستی تبارک و تعالی است، ذات او به مبارکی وصف میگردد، و نیز به بلند مرتبگی، این مبارکی را بر همۀ آفریدهها ارزانی داشته است، اما ابزار وصول انسان به آن را تسلیم بودنش در برابر اوامر پروردگارش دانسته است. و سرانجام، بعد از پایداریها و شکیباییهایی که انسانِ از طراز آزادی خواه و عدالت طلب، پیوسته از خود ابراز میدارد، خدای تبارک و تعالی او را حاکم بر مشرقها و مغربهای زمین میگرداند. و ستم پیشگان را، بدان مجاهدتها، از سر راهش برمیدارد و از آنان انتقام میگیرد. فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ، وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا... (اعراف 136 و 137) پس انتقام گرفتیم از ایشان پس غرق دریاشان ساختیم، چرا که آیات ما را دروغ انگاشتند و از آن غافل بودند. و وارث مشارق و مغارب زمین گردانیدیم مردمانی را که به بیچارگی کشانده شده بودند، زمینی را که مبارکش ساخته بودیم. در پایان مقال، که امیدوارم مفهوم بوده باشد، سال نو را به همۀ هموطنانم و همۀ مسلمانها و نیز همۀ هم نوعان خود تبریک میگویم، و از درگاه حضرت باری برای همه مبارکی و افزونی در وسعت آزادیها و عدالت و رشد عقلانیت و پایان جنگ و خونریزی و تحکیم صلح و آشتی را مسألت مینمایم و به این آیه از قرآن تمسک میجویم، برای دعاء، که مسألت حضرت عیسی علیه السلام هم هست؛ «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَينَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيرُ الرَّازِقِينَ» (مائده 114) خداوندا ای پروردگار ما! فروفرست بر ما سفرهیی از آسمان که برای آغازمان تا پایانمان، عید باشد، و نیز نشانهیی از تو، و تو ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگان هستی. ن |
||
© 2014 , همه حقوق محفوظ می باشد
|