|
||
فهرست عناوین
حدود اظهار زینت در قرآن و روایتیکی از مقدماتی که زنان و مردان را به فحشاء نزدیک میکند، نوع آرایش و لباس پوشیدن آنان میباشد. دکتر غروی در مقاله حدود حجاب در قرآن و سنت، به بررسی میزان و چگونگی پوشش زنان از منظر قرآن میپردازد، اما نکتۀ قابل ملاحظهیی که در این مقاله بدان اشاره دارد، «غضّ بصر» است، در جاهایی که زینت زنان جزء «ما ظهر منها» است و حال این مردان هستند که باید چشم بپوشند از نگاه کردن. از دیدگاه دکتر غروی، قرآن چگونگی و میزان آرایش زنان در عموم جامعه و مجالس خصوصی را تعیین مینماید. و نیز کیفیت و اندازه لباس ایشان را و با بیان کردن آیات قرآن و روایات صحیح هم از منابع شیعی و هم اهل تسنن سعی در اثبات این نظر خود دارد.
از این صفات دسته دوم ،خدای تعالی، انسان را بر حذر داشته و بر احراز صفات دسته اول تأکید فرموده است. زیرا تجلی این صفات موجب تشکیل جامعهیی انسانی مبتنی بر اخلاق حمیده و صفات پسندیده میگردد، و بروز صفات دسته دوم، جامعهیی فاسد و فروپاشیده و مضطرب و افسرده و متزلزل را بوجود میآورد. یکی از این صفات «فحشاء» است به معنای عرفی آن. چون در لغت، این کلمه به معنای کار زشتی است که آثار سوء آن جامعه را نیز فرا گیرد. ولی معنای مصطلح آن، روابط آزاد جنسی بین زنان و مردان است. حال هر اقدامی که آتش فحشاء بر افروزد و انسان را به سمت ارتکاب آن سوق دهد، در قرآن کریم مورد نهی قرار گرفته است. زیرا مقدمه هر کاری برای وصول به مقصد اصلی، جزء لاینفک همان کار محسوب میگردد. مثلاً کسی که بخواهد اتومبیل رانی کند، باید قبل از آن، و در مقدمه، فن رانندگی را بیاموزد. و وقتی آموخت باید به سمت نقطهیی که اتومبیل متوقف است حرکت کند، و وقتی به اتومبیل رسید باید درِ آن را باز کند، و باید حتماً روی صندلی راننده بنشیند، و مقدمات دیگری را نیز بانجام رساند، که همه اجزاء جدا نشدنی از موضوع اصلی هستند، و آن به حرکت در آوردن اتومبیل است. وقتی خدای تعالی اراده فرموده است جامعهیی پاک از رذائل اخلاقی را برای زیست سعادتمندانۀ بشر ارائه کند، آنچه از پلیدیها و پستیها که اخلال در پدیداری و نظم چنین جامعهیی می نماید، مورد نهی قرارش میدهد، و در صورتی که مردمانی مرتکب آن ناپاکیها گردند ایشان را موعود به وعدۀ عذاب و آتش جهنم میگرداند، که این عذاب، در دنیا، چیزی جز فروپاشی اخلاق در آحاد مردم و جامعه نمیباشد، که از آتش آن و در آتش آن میسوزند. اخلاق جامعه، اقتصاد جامعه، فرهنگ جامعه و در نهایت سیاست و سیاستگزاری جامعه، در همۀ زمینهها، همه میسوزد. یکی از مقدماتی که زنان و مردان را به فحشاء نزدیک میکند، نوع آرایش و لباس پوشیدن آنان میباشد. قرآن چگونگی و میزان آرایش زنان در عموم جامعه و مجالس خصوصی را تعیین مینماید. و نیز کیفیت و اندازه لباس ایشان را. علت اینکه در بخش عمدهیی از این دو مسأله، یعنی لباس و آرایش، زنان را مخاطب میسازد، آن است که خداوند در فطرتشان تمایل به عریان بودن و شدن را قرار داده است، تا در جای خود، از آن بهرهمند گردند. در بحث حجاب، مقالۀ دوم، به بیان آیاتی که در این باره نازل شدهاند و بسیار اندک هم هستند، پرداختیم، از جمله آیات 30 و 31 نور و 59 احزاب. و دیدیم که در گام نخست خدای تعالی موی زنان را یکی از بهترین اجزاء زینت بخش آنان دانسته است. از اینرو فرمان به پوشاندن آن صادر فرموده است. اما اصل مهم و فراگیر و حاکم بر عفت عمومی و روابط سالم زن و مرد در جامعه را چیز دیگری تحت عنوان «غضّ بصر» معرفی مینماید. تا حفظ فروج که فرمان بعدی است آسانتر گردد.آنگاه به موضوع ابداء زینت یا آشکار کردن آن، و حدود اظهار آن و ذکر اشخاصی که زن میتواند برای آنها ابداء کامل زینت خود کند، میپردازد. در این میانه فرمان پوشش سر، یعنی موی سر را هم میدهد که آن را زینت زنان میداند. و سپس زنان را از اقدامی که موجب گردد زینتهای مخفی در زیر پوشش ایشان دانسته و شناخته شود، بازمیدارد. اما زینتهای ما سِوی را که خود ظاهر است و پنهان کردنش در جامعه و حین اشتغال به کار ممکن نیست، آشکار بودنش را بلامانع میداند، مثل قرص صورت و دستها تا مچ، و پاها قدری تا بالای قوزکها و البته بدون جوراب، به آیات 30 و 31 نور توجه کنید: قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ (نور30) ای پیامبر به مردان مؤمن بگو چشمان خود را از نامحرمان برگیرند و شکافهای خود را نگاهبان باشند که این پاکیزهترین است مر آنها را، همانا خدا دانا است به آنچه میسازند (دست آورد آنها است). برخی از حکماء مفسر بر این باورند که «فروج»، همه شکافهای بدن انسان را شامل میشود، علاوه بر عورت، شکاف گوشها، دهان و چشمها را نیز در برمیگیرد. گوشها باید محافظت شود از شنیدن دروغ، و دهان نگاهداری گردد از خوردن حرام و گفتن دروغ و ناروا و افتراء و تهمت، «بسیار بسیار شنوندۀ دروغ و بسیار خورندۀ حرام»[3]. «چه کس ستمکارتر است از آنکه بر خدا دروغ بندد» [4]. و چشمها حفظ شود از نگاه کردن به مُحَرَّمات و جذابیتهای دنیا که انسان را از آخرت غافل میسازد. وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا (نساء140) و هر آینه فروفرستاد در کتاب بر شما که هرگاه شنیدید آیات خدا را که بدانها کفر ورزیده میشود یا مورد ریشخند قرارش میدهند، پس ننشینید با ایشان تا سرگرم گفتاری دیگر شوند. در غیر اینصورت شما هم مثل آنهایید. همانا خدا گردآورندۀ دو رویان و کافران است در جهنم، همگی را. و این آیه نیز دستور أکید است که فرجِ گوش، بر استماع کفر ورزیدن به آیات کتاب و استهزاء آن، باید بسته شود، و فرجِ چشم از نگاه به چنین اجتماعی خودداری کند. وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ ... (نور31) و بگو به زنان مؤمن چشمان خود از نامحرمان برگیرند، و شکافهای خود محافظت نمایند... . گزشته از این دستورات مؤکد پیرامون حدود اخفاء و اظهار ـ پوشاندن و آشکار کردن ـ زینت توسط زنان، در آیه 59 سورۀ احزاب، بدن زنان را نیز جزء زینت و زیبایی آنها دانسته، و امر به پوشاندن کامل آن مینماید. از اینرو فرمان به پوشیدن جِلباب، یا پیراهن گشاد، یا به اصطلاح امروز، «مانتو» یا روپوش گشاد میدهد. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب59) ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان که فرواندازند بر خود پیراهنهای گشادشان را، این نزدیکتر است به اینکه (به پاکدامنی) شهرت یابند، آنگاه آزار نبینند و خدا پیوسته آمرزندهیی صاحب رحمت بوده است. بناءبراین آنچه امروز، در جامعه ما و دیگر جوامع اسلامی، به عنوان پوشش زنان و (حتی مردان) رایج است، از دو طرف، رو به افراط و تفریط دارد. از یک سو، چادر مشکی و مانند آن است و از سوی دیگر لباسهای تنگ و روسریهایی که، به جای پوشاندن موی سر، خود یک زینت جالب توجه بشمار میرود. خدای تعالی در آیات بیّناتش دو تکه لباس را برای پوشاندن سر تا پای زنان، که همه زینت است، تعیین فرموده است. برای موی سر و گردن و سینه، «خِمار» را سفارش نموده، و جهت بقیه بدن تا بالای قوزکهای پا، «جلباب» را. و این بدان معنی است که زنان میتوانند و حتی باید دوش به دوش مردان در امور جامعه مشارکت داشته باشند. حدود آرایش و زینت در آنجا که خود به خود ظاهر است حال در آن قسمت از آیه 31 سوره نور که میفرماید: وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا، زینتهای خود را آشکار نسازند مگر آنچه که خود به خود ظاهر است، یعنی با دو فرمان به پوشش (خُمُرِهِنَّ و جَلَابِيبِهِنَّ) پوشیده یا پوشانده نمیشود، حکمش چیست؟ پس از اجراء این اوامر، قرص صورت و دستها تا مچهاشان، و پاها تا بالای قوزکهاشان پیدا هستند. در این سه قسمت از بدن آرایشهای مختلفی میتواند صورت بگیرد که حتماً نباید چندان جالب توجه باشد. عُبَيْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: مَا يَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ يَرَى مِنَ الْمَرْأَةِ إِذَا لَمْ يَكُنْ مَحْرَماً؟ قَالَ: الْوَجْهُ وَ الْكَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ راوی میگوید: از حضرت صادق پرسیدم: برای مرد چه چیزی حلال است از زن که ببیند، هرگاه که مَحرَم نباشد؟ گفت: صورت، کفین (دو دست تا مچ) و دو پا (تا قوزکها) (وسائلالشيعه، ج20، ص201، باب ما يحل النظر إليه من المرأة) آرایش و زینت دستها آنچه مسلم است، در قدیم رنگهای زینتی به تنوع امروز نبوده است، رنگهای مشهور را بیشتر از گیاهانی مثل حِنّاء و از سنگهای معدنی یا دانههای روغنی، مثل سورمه، میساختهاند، که امروز هم در بعضی نقاط استفادۀ از آنها معمول است. حِنّاء در لغت المنجد: حنّاء گیاهی است که در مناطق گرمسیر خصوصاً در هندوستان میروید و از ورق ساییدۀ آن برای رنگ کردن موها، کف دستها، پاها و روی ناخنها استفاده میکنند. دهخدا: گیاهی است که کشت میشود، و مانند درختان، بزرگ میگردد، برگ و شاخههای آن مانند برگ و شاخههای انار، و شکوفه آن سپید است، خِضاب از برگ آن گرفته میشود. لاک در لغت دهخدا: 1- نام رنگی است مشهور که در هندوستان بهم میرسد و بدان چیزها رنگ کنند. و آن شبنمی باشد که بر شاخههای درخت کُنار و درختهای دیگر نشیند و منجمد گردد. آن را بگیرند و بکوبند و بپزند. از آن رنگ سرخی حاصل گردد که جامهها را بدان رنگ کنند، و رنگ آن قراری (ثابت) باشد، و به شستن زایل نگردد، و نقاشان هم کار کنند، و غازۀ زنان را نیز از آن سازند. و نخاله آن مانند صمغ باشد، و بدان کارد و شمشیر و خنجر و امثال آن را دسته محکم کنند، و به کارهای دیگر نیز میآید. 2- گِل سرخی باشد که بدان پوست و جامه رنگ کنند. 3- مایع سرخ رنگی که زنان امروز ناخن بدان اندایند، بدل حنّاء. و اما قرآن کریم در خصوص رنگ دستان و ناخنها و لبها و چشمهای زنان ساکت است و آن را در عموم زینت آورده، اما پیامبر اسلام رنگ کردن ناخنها و بلند گزاردن آنها را جائز میشمارد، و حتی دستور به انجامش میدهد. روایاتی در این معنی میآوریم. حال ببینیم رنگ حناء و لاک ناخن و کیفیت آنها، وقتی بر نقطهیی از بدن انسان قرار میگیرند، با هم متفاوتند یا نه! «حناء»، طبق شواهد تجربی و علمی، جذب پوست و ناخنها و موی سر میگردد، مانند رنگ مو که امروز مورد استفاده بانوان است. بناءبراین به هنگام شستن دستها یا ناخنها، در وضوء و مسح کشیدن، مانع از نفوذ آب بر اجزاء تشکیل دهندۀ اعضاء بدن میگردد، چون جذب پوست، ناخن و مو شده است، اما با لایهیی نازکتر و نافذتر. لاک ناخن و رنگهای ساختمانی روغنی و پلاستیک و رنگهای اتومبیل نیز همین ویژگی را دارند، با این تفاوت که جذب نمیشوند و به صورت یک لایه باقی میمانند. بقاء این رنگها بر پوست، ناخن و موی سر، به هنگام وضوء گرفتن، موجب بطلان وضوء نمیگردد، به چند دلیل: اولاً؛ حالت و عنوان جبیره پیدا میکنند، زیرا زائل کردن آنها موجب عُسر و حَرَج میگردد. ثانیاً؛ خداوند در انشاء احکام، آسانی و سهولت را برای بندگانش لحاظ فرموده: يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ(بقره 185) ثالثاً؛ امیرالمؤمنین در کلمات قصار 104 نهج البلاغه میفرماید: خداوند نسبت به بعضی چیزها ساکت است، آنهم نه آنکه از روی فراموشی وانهاده باشد، پس خود را برای انجامش به سختی و تکلف نیاندازید. رابعاً؛ قرآن کریم در این موارد، بیان حکم نفرموده و ساکت است. خامساً؛ نظر شارع بر طهارت ظاهر است در غَسل و غُسل، و همانگونه که بدن انسان باید طاهر و پاک و غیر آلوده به نجاسات باشد، لباس او نیز همین حکم را دارا است. پس همانگونه که اگر رنگی بر لباس مصلی باشد، اما لباس او از نجاست طاهر باشد (مثل لباس رنگ کاران اتومبیل و ساختمان) بر نماز او اشکالی نیست، اگر نقطه یا لکه رنگی هم بر بدن او باشد، و زیر رنگ نجاستی نباشد، وضوء او درست و نماز او صحیح میباشد. سادساً؛ چون پیامبر اکرم (ص) رنگ ناخنهای زنان و درازتر کردن آن را توصیه فرموده، بناءبراین میتوان لاک ناخن را جزء همان رنگ محسوب نمود و نیز جزء زینتی که قرآن ابداء و اظهارش را جائز شمرده است در «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا». سابعاً؛ البته عرف جامعه و جایگاه اجتماعی اشخاص قطعاً در این مسائل دخیل است، و هر کسی از زن و مرد، بر حسب منزلت اجتماعی خود اظهار و ابداء زینت میکند، البته تا جایی که کتاب و سنت جائز شمردهاند. مثلاً برخی از بانوان، به جهت جایگاه خود و خانوادهشان در جامعه، در نقاطی از بدن که محل اظهار زینت است، و خدای تعالی جائز دانسته، هیچ زینت مازادی را ابداء نمیکنند، یا رنگهای ملایمتر استفاده مینمایند. ثامناً؛ وضوء ساختن و نماز گزاردن، با داشتن رنگ بر ناخنها و دستها و موی سر، گناه محسوب نمیگردد. زیرا خدای رحمان رحیم، در کتاب مجیدش، عذابی برای آن ذکر نفرموده است. حال به دو روایت که مُثبِت این مدعا و ناظر بر صحت آن است، توجه کنید: از صفیه دختر عِصمَة روایت شده که: اِنَّ امْرأةً مَدَّتْ یَدَها اِلَی النبیِّ صلی الله علیه و سلّم بِکتابٍ. فــقَبَضَ یدَه. فــقالتْ: یا رسولَ الله مَدَدْتُ یَدیَ اِلیکَ بکتابٍ فَلَم تَـأخُذْهُ؟! فـقال: لم اَدرِ اَ یدُ امْـرَأَةٍ هیَ او رَجُلٍ؟! قالتْ: بل یدُ امْـرَأَةٍ!! قال: لو کُنتِ امْرأةً لغَــیَّرْتِ اَظفارَکِ بالحِـنّاء. زنی دست خود به سوی رسول خدا (ص) دراز کرد تا نامهیی به او دهد، پس او دستش را مشت کرد (بست). آن زن گفت: ای رسول خدا دستم را با نامهیی به سوی تو دراز کردم اما تو آن را نگرفتی؟! رسول خدا گفت: ندانستم که آیا دست زنی است یا مردی؟! آن زن گفت: بلکه دست زنی است!! پیامبر گفت: اگر زن بودی باید ناخنهایت را به رنگ حِناء تغییر میدادی! (سنن نسائی، مجلد 4، جزء 8، ص 142/ ابی داود، ترجّل 4 / احمد حنبل 2626) و در منابع شیعه از سَکُونی از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که به مردان فرمود: قُصٌّوا اَظافیرَکم. ناخنهاتان را کوتاه کنید! و به زنان فرمود: تَترُکنَ مِن اَظفارَکُنَّ فاِنّه ازیَنَ لکُنَّ. ناخنهاتان را رها کنید تا جایی، زیرا این برای شما زینت بخشتر است. (کافی از چهار راوی «علی بن ابراهیم عن ابیه عن النَّوفلی عن السَّکونی»/ وافی: ابواب قضاء التَّفَثِ و التّزیِّن. باب تقلیم الاظفار/ وافی، مجلد6، ص684) میزان آرایش صورت از دستها که بگزریم، که تکلیفشان معلوم شد، در چهارچوب زینتهایی که خود به خود پیدا هستند، میرویم سراغ صورت زنان. در صورت، دو چیز یا دو کار، در ایجاد تغییر مشهود است. یکی درست کردن ابروها و دیگری قرمز کردن لبها، که جزء «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» میباشند. اما آرایشهای دیگر، که غیر معمول و برای تزیین بیشتر و زیباتر ساختن است، و شدیداً جلب توجه میکند، رنگ آمیزی چشمها و اطراف آنها میباشد. و این قسمت حتماً جزء «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» نیست. حال اگر بپرسید چرا رنگ کردن لبها از این بخش مستثنی شد، میگوییم رنگی که بر لبان میزنند یا میکشند، اولاً؛ برجستهتر کردن همان رنگ طبیعی است که لبها دارند، و ثانیاً؛ باید جنبۀ محافظت از لبها را نیز داشته باشد، و قطعاً نباید از رنگهای زننده و بسیار تند استفاده کرد. اما رنگهایی که برای زیبا ساختن چشمها بکار برده میشود کاملاً با رنگ طبیعی اطراف چشم مغایرت دارد. آنچه از روایات برمیآید مجاز بودن استفاده از سورمه است هم برای مردان و هم زنان، ظاهراً بدان جهت که آنرا مفید برای چشمها و تقویت کنندۀ آنها میدانستهاند. به چند روایت نگاه میکنیم؛ وَ قَدِمَ عَلِیٌّ بِبُدنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و سلّم. فَوَجَدَ فَاطِمَةَ مِمَّن حَلَّ. و لَبِسَت ثِیاباً صَبیغاً. وَ اکتَحَلَت. فَاَنکَرَ ذلکَ عَلیهَا عَلِیٌّ. فَـقالَت: اَمَرَنِی اَبِی بِهذا. فَکانَ عَلیٌّ یَقُول بِالعِراقِ: فَذَهَبتُ اِلَی رسولِالله صلیالله علیه و سلّم. مُحَرِّشاً عَلَی فاطِمَةَ فِی الَّذی صَنَعـتْهُ. مُستَـفـتِیاً رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و سلّم فِی الَّذی ذَکَرَت عَنهُ، وَ اَنکَرتُ ذلکَ عَلَیها. فَـقالَ: «صَدَقَت. صَدَقَت». و علی (ع) شترهای قربانی پیامبر (ص) را پیش آورد. پس فاطمه را جزء کسانی یافت که از احرام خارج شده و مُحِلّ گشتهاند، و لباس رنگین پوشیده و سورمه بر چشم کشیده بود. علی این کار فاطمه را خوش نداشت! پس آنگاه فاطمه گفت: پدرم مرا بر این کار فرمان داده است. زمانی که علی در عراق بود فرمود: نزد رسول خدا رفتم، در حالی که به سبب کاری که فاطمه کرده بود خشم گرفته بودم، از رسول خدا (ص) استفتاء نمودم در آنچه فاطمه از او نقل کرده بود، و گفتم کار او را خوش نداشتهام. پس آنگاه رسول خدا فرمود: فاطمه راست گفته است، راست گفته است. (ابن ماجه، مناسک84، 3074، ص498 و در اکثر منابع اهل سنت، در مناسک) عَن اُمِّ عَطِیَّةِ قالَت: قالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و سلّم: «لاَ یَحِلُّ لاِمرَأَةٍ تُـؤمِنُ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخِرِ اَن تُحِدَّ فَوقَ ثَلاثٍ اِلا عَلَی زَوجٍ، فَاِنَّـها لاَ تَکتَحِلُ و لاَ تَلبَسُ ثَوباً مَصبُوعاً اِلاَّ ثَوبَ عَصْبٍ». از اُمّ عطیّه روایت شده از رسول خدا صلی الله علیه و سلم که فرمود: حلال نیست بر زنی که به خدا و روز آخر ایمان دارد، که سوگواری کند بیش از سه روز، مگر بر همسرش (در روایتی از ام حبیبه چهار ماه و ده شب) پس آن زن سورمه نکشد و لباس رنگی نپوشد و خشن بپوشد. (این روایت را فقط بخاری آورده است. کتاب الطلاق، 49، 5342، ص434) أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا بَـأْسَ لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَكْـتَحِلَ بِكُحْلٍ لَـيْسَ فِيهِ مِسْكٌ وَ لَا كَافُـورٌ إِذَا اشْـتَكَى عَـيْنَـيْـهِ وَ تَـكْـتَحِلَ الْمَـرْأَةُ الْمُحْرِمَـةُ بِـالْكُحْلِ كُلِّهِ إِلَّا كُحْلٍ أَسْوَدَ لِـزِيـنَـةٍ (وسائلالشيعة، مجلد12، ص471، باب تحريم اكتحال المحرم و ...) ابی بصیر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که گفت: بر مرد مُحرِم منعی نیست که سُورمه کشد به سورمهیی که در آن مشک یا کافور نباشد، هرگاه که چشمانش دچار درد باشد، و زن مُحرم به هر سورمهیی میتواند سورمه کشد جز آن سورمۀ سیاه رنگی که به زینت برگیرد. قرآن کریم به اهل ایمان، از زن و مرد دستور میدهد به هنگام رفتن به مساجد، زینتهای خود را برگیرند. که چیزی جز لباس پاکیزه و عطر برای مردان و زنان، و زیورهای پوشیده برای زنان نبوده و نمیباشد. در لباس پاکیزه و زیبا که تردیدی وجود ندارد و منعی هم وارد نگشته است. استفاده از طلا و نقره و حریر برای زنان منعی ندارد عن ابْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمَـرْأَةِ يَكُونُ عَلَيْهَا الْحُلِـيُّ وَ الْخَلْخَالُ وَ الْمَسَكَةُ وَ الْـقُرْطَانُ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْـوَرِقِ تُحْرِمُ فِيهِ وَ هُوَ عَلَـيْهَا وَ قَدْ كَانَتْ تَلْبَسُهُ فِي بَيـْتِـهَا قَـبْلَ حَجِّهَا أَ تَنْزَعُهُ إِذَا أَحْرَمَتْ أَوْ تَــتْرُكُهُ عَلَى حَالِهِ؟! قَالَ: تُحْرِمُ فِـيهِ وَ تَلْبَسُهُ مِنْ غَـيْرِ أَنْ تُظْهِرَهُ لِلرِّجَالِ فِي مَرْكَبِهَا وَ مَسِيرِهَا (كافي، مجلد4، ص 345، بابُ ما يجوزُ لِلمُحرِمة أن تلبَسه من....) ابن حجاج میگوید: از حضرت کاظم علیه السلام دربارۀ زنی پرسیدم که بر او زیورآلات و خلخال و النگو و گوشواره از طلا و سکه است و مُحرِم میشود، در حالی که در خانهاش نیز آنها را میپوشید، پیش از حجش. آیا بَرکَند آنگاه که مُحرِم میشود یا به حال خود واگزارد؟! گفت: با آنها مُحرِم میگردد و میپوشدشان بیآنکه بر مردان آشکارشان سازد، در مرکب و مسیرش. عن ابی داود یوسفَ بنِ ابراهیمَ قال: دَخَلتُ علی ابی عبدِ اللهِ علیهِ السلامُ و عَلَیَّ قَباءُ خَـزٍّ و بِطانَـتُهُ خَـزٌّ، و طَیلَسانُ خَـزٍّ مُرتَـفِعٌ، فَـقُلتُ: اِنَّ عَلَیَّ ثَوباً اَکرَهُ لَبسَهُ! فَـقال «و ما هُـوَ ؟!» قُلتُ: طَیلَسانِیٌّ هذا! قالَ: «و ما بالُ الطَّیلَسان؟!» قُلتُ: هُـوَ خَـزٌّ. قال: «و ما بالُ الخَـزِّ؟!» قُلتُ: سَداهُ اَبریسُم! قال: «و ما بالُ الابریسُم؟» قال «لایُکرَهُ أن یکونَ سَدَا الثَوبِ أبریسُمَ و لا زَرُّهُ و لا عَلَمُهُ و اِنَّما یُکرَهُ المُصمَتُ مِنَ الابریسُمِ لِلرِجالِ و لا یُکرَهُ لِلنِساء». ابی داود میگوید: بر حضرت صادق (ع) وارد شدم در حالی که قبائی از خز که آستر آن هم خز بود پوشیده بودم، و طیلسان لباسی است از خز دو لایه، پس گفتم: بر من لباسی است که پوشیدنش را کراهت دارم! پرسید: آن چیست؟! گفتم: این طیلسانی است! پرسید: بر طیلسان چیست؟! (چه اشکالی دارد) گفتم: خز است! پرسید: بر خز چیست؟! گفتم: پارچهیی است که خطوط آن ابریشمی است! پرسید: بر ابریشم چه اشکالی است؟! و افزود که: کراهتی نیست که خطوط لباسِ (مردان) ابریشمی باشد و نیز دکمۀ آن و نقش و نگارش، و فقط لباسِ یکدست از ابریشم برای مردان کراهت دارد و نه برای زنان. (كافي، ج6، ص451، باب لبس الخز) محمدٌ عنِ الاَربعه قال: سَأَلتُ أبا عبدِ اللهِ علیه السّلامُ عَن حِلیَةِ الـنِّساءِ بِالـذَّهَبِ و الـفِضَّةِ؟! فقال: لا بَـأسَ بِـهِ. محمد میگوید: از حضرت صادق (ع) از زیور گرفتن زنان به طلا و نقره پرسیدم؟ پس فرمود: اشکالی در آن نیست. (كافي، ج6، ص475، باب الحلي) عن ابی بُکَیر، عن بعض اصحابنا، عن ابی عبدِ الله علیه السّلامُ قالَ: اَلـنِّساءُ یَلبِسنَ الحریرَ و الدِّیباجَ اِلّا فِی الِاحرامِ. و باز از حضرت صادق حدیث کرده است که گفت: زنان حریر و دیبا میپوشند جز در اِحرام. (كافي، ج6، ص454، باب لبس الحرير و الديباج) در پارهیی روایات، لباس ابریشمی و استفاده از طلا برای مردان منع شده است، آن هم به دلیل عقلی و قرآنی. نظری به آیات و روایات در این خصوص بیافکنیم؛ گنج ننهادن طلا و نقره (انفاق کردن یا گنج نهادن) خدای تبارک و تعالی رشد معنوی و علمی و تعالی اخلاقی آحاد جامعه را به توزیع عادلانۀ ثروت در میان اقشار مختلف مردم منوط دانسته، و در آیات عدیده، تحت عناوین مختلف، مثل انفاق، جهاد با مال، صدقات (زکوة مصطلح)، خمس، احسان و مانند اینها، انجام آن را از اهل ایمان خواسته است، و در کتاب مجیدش بر ضرورت گردش ثروت در میان همۀ مردم، از غنی و فقیر، تأکید نهاده، و از ذخیره کردن و گنج نهادن آن مؤکداً نهی فرموده است، و برای کسانی که انفاق نکنند در راه خدا، از زن و مرد، به طوری که تقسیم منصفانۀ ثروت و فقر زدایی از جامعه تحقق پذیرد، و مال خویش را گنج نهند، عذابی سخت و دردناک وعده فرموده است. إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَ الْمُـؤَلَّـفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الـرِّقَابِ وَ الْـغَارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (توبه 60) جز این نیست که صدقات (زکوة مصطلح در فقه) از آنِ نیازمندان است و نیز درماندگان و گردآورندگان آن (زکوة) و آنانی (از اهل کتاب) که دلهاشان الفت گرفته است (با مؤمنان) و آنانی که در بندند (زندانیان) و بدهکاران، و در راه خدا و رهگزران غریب، و این فریضهیی است از سوی خدا و خدا علیمی است حکیم. وَاعْلَمُواْ أَنَّـمَا غَنِمْـتُم مِّن شَيْءٍ فَـأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنـتُمْ آمَنـتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنـزَلْـنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْـفُرْقَانِ (انفال 41) و بدانید که حتماً آنچه را به غنیمت بردید از هر چیزی، پس همانا برای خدا است یک پنجم آن، و نیز برای رسول و خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و رهگزران غریب، اگر به راستی ایمان آوردهاید به خدا و به آنچه که فروفرستادیم بر بندهمان روز جدایی حق از باطل. يَا أَيُّــهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنـفِـقُـواْ مِن طَـيِّـبَاتِ مَا كَسَبْـتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِـيثَ مِنْهُ تُـنـفِـقُـونَ وَلَسْـتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْـلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ (بقره267) ای آن کسان که ایمان آوردهاند انفاق کنید از پاکیزههای آنچه بدست آوردهاید، و از آنچه خارج ساختیم از برایتان از زمین، و مباد که نیت کنید که ناپاک آن را انفاق نمایید، در حالی که خود گیرندۀ آن نیستید، جز آنکه بر آن چشم بربندید، و بدانید همانا که خدا بینیازی پسندیده است. الَّذِينَ يُـنـفِـقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالـنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِـيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّـهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَـيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْـزَنُونَ (بقره274) آنان که انفاق میکنند مالهاشان را به شب و روز، نهان و آشکار، پس ایشان را است پاداشی نزد پروردگارشان، و نه ترسی بر آنان است و نه اندوهی. و اما دربارۀ آنان که مال خود بیاندوزند و انفاقش نکنند، فرموده است: ... وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْـفِضَّـةَ وَلاَ يُـنـفِـقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَــبَشِّرْهُم بِعَـذَابٍ أَلِيمٍ يَوْمَ يُحْمَى عَلَـيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَـزْتُمْ لأَنـفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنـتُمْ تَكْنِـزُونَ (توبه 34 و 35) و آنان که گنج مینهند طلا را و نقره را و خرجش نمیکنند در راه خدا، پس مژده دِه ایشان را به عذابی دردناک. در آن روزی که گداخته گردد (آن طلاها و نقرهها) در آتش دوزخ، پس آنگاه داغ نهاده شود بدان (گنج اندوخته) گونههاشان و پهلوهاشان و پشتهاشان، (پس آنگاه گفته شود) این همان است که گنج نهادید برای خودهاتان، پس بچشید آنچه را ذخیره میساختید. حال ببینیم در خصوص این مطلب در روایات چه آمده است که مثبت این معنی باشد. ...عَن جابِر بِن عَبد الله الانصاری یَقُولُ سَمِعتُ رَسولَ الله ِصلی الله علیه و سلّم یَقُول: ... ولا صَاحِبِ کَنزٍ لا یَـفعَلُ فیهِ حَـقَّـهُ اِلاَّ جَاءَ کَنزُهُ یَومَ الـقِیامَةِ شُجاعَاً اَقْـرَعَ یَـتْـبَعُهُ فاتِحاً فاهُ، فَاِذا اَتاهُ فَـرَّ مِنهُ فَـیُنادیهِ: خُذ کَنـزَکَ الَّذی خَـبَّـأتَـهُ فَـاَنَا عَنهُ غَنِّیٌ! فَاِذا رَأی اَن لابُدَّ مِنهُ، سَلَکَ یَدَهُ فی فِـیـهِ فَـیَـقـضَمُها قَضمَ الفَحل (مسلم، کتاب زکوة، مجلد3، جزء سوم، ص73) ... جابر بن عبد الله انصاری میگوید: شنیدم از رسول خدا (ص) که گفت: ... و هیچ صاحب گنجی نیست که حق اندوخته خود را اداء نکند جز آنکه گنجش، در روز قیامت، به شکل افعیِگَری (به جهت سمّ زیاد پشمهایش ریخته) که دهان گشوده است، به سویش میشتابد تا بدو رسد، و او از آن افعی میگریزد، پس آن فریاد زند که بایست و گنجت را که نهان داشته بودی بگیر، چرا که من از آن بینیازم، پس وقتی اندوختهگر دید که از آن افعی (که همان اندوختههای دنیای وی است) گریزی نیست، دستش را به دهان افعی فرو برد و افعی همچون حیوان قوی هیکلی دست او را بجوید! حال میتوان چنین نتیجه گرفت که یکی از مصادیق بارز گنج نهادن در جامعۀ امروز ما، ذخیرۀ بیش از اندازۀ طلا و نقره، تحت عنوان زیورآلات و جواهرات، میباشد. چه توسط زنان یا مردان. استفادۀ ازظروف طلا و نقره و لباس حریر عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَأْكُلْ فِي آنِـيَةِ الذَّهَبِ وَ الْـفِضَّةِ! (کافی، مجلد6، ص267، باب الأكل و الشرب في آنية الذهب...) داود از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که گفت: در ظروف طلا و نقره چیزی نخور! عَبدالرّحمنِ بن اَبی لَیلَی قال: سَمِعتُ رَسولَ الله صلی الله علیه و سلّم یَـقول: لاتَلبَسُوا الحَریرَ و لاَ الدّیباجَ و لا تَشرَبُوا فی آنِـیَـةِ الذَّهَبِ و الـفِضَّةِ و لاتَـأکُلُوا فی صِحافِها فَاِنَّها لَهُم فِی الدُّنیا. (همان مصدر، ص 137) از عبد الرحمن روایت است که گفت: من از رسول خدا صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمود: حریر و دیبا مپوشید، و در ظرفهای طلا و نقره منوشید و در بشقابهایش مخورید، زیرا همه اینها برای آنان (غیر اهل ایمان) است در دنیا. منع حریر و طلا برای مردان قالَ رسولُ الله صلّی اللهُ علیه و آلِه و سلّمَ لِأَمیرِ المؤمنینَ صلواتُ الله علَیه: لا تُخَـتِّم بّالـذَّهَبِ فَـأِنَّـه زینَـتُکَ فِی الآخِرَةِ. رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: به طلا انگشتر مگیر زیرا که آن زیور تو در آخرت است. ... عن البَراءِ بنِ عازِب عن رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و سلّم، و نَهانَا عَن خَواتیمَ اَوعَن تَخَتُّمِ بِالذَّهَبِ و عَن شُربِ بِالـفِضَّةِ و عَن المَیاثِـرِ و عَنِ الـقَسِّیِّ و عَن لُبسِ الحَریرِ و الاِستَبرَقِ و الدّیباجِ. (مسلم، لباس، باب اول، مجلد سوم، جزء ششم، ص135) از بَراء بن عازب از رسول خدا صلی الله علیه و سلم روایت میکند که: ما را از پوشیدن انگشتری طلا و از نوشیدن در ظرف نقره و از تشکچههای حریر و بافتههای ابریشمین و نیز از پوشیدن حریر و استبرق و دیبا نهی فرمود. نکتۀ قابل توجهی که از احادیث بالا برمیآید این است که منع انگشتری طلا در این روایت اختصاص به مردان دارد. عن ابی بُکَیرٍ، عن بعضِ اصحابِنا، عن ابی عبدِ الله علیه السّلامُ قال: لا یَلبَسُ الرَّجُلُ الحریرَ و الدّیباجَ اِلّا فی الحَربِ. ابی بُکَیر از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: مرد حریر و دیبا نمیپوشد مگر در جنگ. همۀ این مَنهیّات از طرف خدای تعالی و رسول او، برای این است که گرویدگان به این مکتب یا دین، از زن یا مرد، از انباشت ثروت و اندوختن ذخائر ملی خودداری کنند، از جمله طلا و نقره و کلیه جواهرات گرانبها، و نیز پول رایج، که تبع آنها است، و نیز از احتکار مایحتاج عمومی، در همه عرصهها. اگر مؤمنان چنین کنند، به ثبات اقتصادی دست مییابند و در نتیجه به رشد همه جانبه نائل میگردند. سفارش به پوشیدن لباسهای روشن و منع از لباسهای تیره پیامبر اکرم و ائمۀ هدی صلوات الله علیهم نسبت به پوشیدن لباس پاکیزه و زیبا، با رنگهای روشن، عنایت ویژه داشتهاند. از پیامبر اکرم است که فرمود: خیرُ ثِیابِکُم البَیاضَ فالبَسُوها... بهترین لباس شما سفید است، پس آن را بپوشید (ابن ماجه، الباس، 5، ص577) و هم از او است که گفت: اِلبَسُوا ثِیابَ البَیاض، فَاِنَّها اَطهَرُ و اَطـیَبُ. بپوشید لباس سفید را زیرا که پاکترین و پاکیزهترین است. (همان/کافی/وافی، ج20، ص711) و از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که در حین آموزش اصحابش فرمود: لا تَلبَسوا السَّوادَ فـاِنَّـهُ لِباسُ فِرعونَ. سیاه مپوشید زیرا که لباس فرعون است. (الفقیه/وافی، ج 20، ص712) و نیز گفته است که: «لِیَـتـَزیَّنَ اَحَدُکُم لِأخیهِ المُسلِمِ کما یَـتـزَیَّنُ لِلغَریبِ الَّذی یُحِبّ أن یَراهُ فی اَحسَنِ الهَـیئَـةِ». هرآینه آراسته گرداند هریک از شما ـ خود را ـ برای برادر مُسلِمَش، همان گونه که آراسته میگرداند برای بیگانه، که دوست دارد وی را در بهترین شمایل ببیند. (وافی، ج20، ص695) اما در خصوص پوشش مردان و تشبه زنان به مردان و مردان به زنان قرآن نسبت به پوشش مردان ساکت است زیرا ساختار بدنی آنها به گونهیی نیست که زیبایی خاصی داشته باشد. اما هر دو گروه زنان و مردان مؤمن را به عفت و پاکدامنی و پرهیز از گناه و فحشاء سفارش اکید فرموده است، و تزکیه نفس را اساس رشد و تعالی انسان تا مقام خلیفة اللهی دانسته و در این باره آیات بسیاری نازل فرموده است. در همین راستا، رسول خدا مردان و زنان مؤمن را از تشبه به یکدیگر منع فرموده، و از طرفین خواسته است در پوشش، نه مردان خود را شبیه زنان سازند و نه زنان به مانند مردان لباس بپوشند. از ابن عباس روایت شده که گفت: لَعَنَ رسولُ الله صلی الله علیه و سلّم المُتشبّهین من الرِّجالِ بالنِّساءِ و المتشَبِّهات مِنَ النّساءِ بالرّجالِ. دورباش داد رسول خدا (ص) مردانی را که خود شبیه زنان سازند و نیز زنانی را که خود شبیه مردان سازند. (بخاری، مجلد 4، ص63، باب61، حدیث 5885) عن سَمّاعَة، عن ابی عبدِ الله علیه السّلامُ فی الـرَّجُلِ یَجُـرُّ ثَوبَـهُ، قال: اِنّی لَأَکرَهُ أَن یَتَشَبَّـهَ بِالنِّساءِ. در حدیثی دیگر سَمّاعه میگوید:حضرت صادق درباۀ مردی که دامان لباسش را بر زمین میکشد، فرمود: هرآینه من خوش ندارم مردی خود را شبیه زنان سازد! عطر و بوی خوش برای زنان زیور یا زینت دیگری که زنان و مردان، به طور مساوی از آن بهره میگیرند، بوی خوش یا عطر است. قرآن کریم هم بر استفاده از آن، به هنگام حضور در مساجد- که میتواند بر هر اجتماعی اطلاق شود- تأکیده نهاده، و در این خصوص، بین زن و مرد تفاوتی قائل نشده، ولی در پارهیی از روایات، از رسول خدا آمده است که زنان فقط به هنگام حضور در نماز عشاء، که آخرین عبادت در مسجد است، معطر و خوش بو نباشند. از زینب همسر عبدالله از رسول خدا روایت شده که فرمود: اذا شهِدَتْ اِحداکُنَّ العِشاءَ فلا تَمَسَّ طِیباً (نسائی مجلد 4، جزء 8، کتاب الزینه، باب النهی للمرأة، ص155/ شرح نهج البلاغه مجلد 19 فصل فيما ورد في الطيب من الآثار، ص347) هر یک از شما زنان که به نماز عشاء حاضر میشود عطر بر خود نزند. پس در بقیه نمازها استفاده از عطر برای زنان مجاز است. پس زنان میتوانند و باید جهت حضور در اجتماعات پاکیزه و خوش بو باشند. در خصوص عطر زدن زنان، و اینکه چرا پیامبر فقط عطر زدن آنها را برای نماز عشاء منع فرموده، چیزی که بنظر میرسد در بیان چنین حکمی دخیل بوده باشد، مسألۀ ناامنی ایجاد شده توسط یهود مدینه و تأمین امنیت برای زنان بوده است. اما امروز، چون همه جامعه خود را مسلمان میداند، آن احساس عدم امنیت زائل گشته است. البته این احکام بر حسب شرایط محیطی تغییر پذیرند. یعنی زنان مسلمان خود باید وضع اخلاقی حاکم بر محیط زیستشان را بررسی کنند، آنگاه تا آنجا که خدای تعالی دستور فرموده، ابداء زینت نمایند. اما بوی خوش و عطر برگرفتن، در زنان و مردان، در محیطهای یکسان، محکوم به حکم واحد است. یعنی همان قدر که بوی خوش زنان ممکن است بر مردان غیر مؤمن اثر سوء داشته باشد، بوی مردان هم همان اثر را بر زنان غیر مؤمن دارد. پس امروز که اکثر مردان معطر به بوهای خوش و متنوعند، عطر گرفتن زنان نیز به همان نسبت نباید اثر سوئی داشته باشد. عن ابی سعید قال: ذَکَرَ النبیُّ صلی الله علیه و سلّم امْـرَأةً حَشَتْ خاتَـمَها بِالمِسکِ، فـقالَ هُو اَطْیَبُ الطِّیبِ. پیامبر زنی را یاد کرد که انگشتری خود را آغشته و پر از مشک کرده بود، پس گفت آن خوشبوترین عطر است. (نسائی، مجلد 4، جزء 8، الزینه، ص 151) و باز از رسول خدا روایت شده که فرمود: حقٌّ علَی کُلِّ مُسلِمٍ الغُسلُ و الطِّیبُ و السِّواکُ یومَ الجُمُعَة. (مسند حنبل، مجلد 5، ص 636) حق هر مسلمانی است (از زن و مرد) غسل کردن و عطر برگرفتن و شستن دندانها در روز جمعه. وقتی کلمات «مسلم» یا «مؤمن» و مانند اینها در عبارات عربی بیاید، بر حسب قاعدۀ تغلیب، زن و مرد را شامل میشود، مثل؛ طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ علَی کُلِ مُسلِمٍ. از منابع شیعه، چنین روایت شده است: عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أُحِبُّ مِنْ دُنْيَاكُمْ إِلَّا النِّسَاءَ وَ الطِّيبَ. و از حفص بن بختری از امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: دوست ندارم از دنیای شما مگر زنان را و عطر را. (الكافي، مجلد5، ص321، باب حب النساء ...) عَنْ يَسَارٍ عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ. یسار بن انس از پیامبر روایت کرده که فرمود: دوستی دو چیز از دنیای شما در دل من جای گرفته است زنان و عطر، و این (یعنی بوی خوش) نور چشم من است در نماز. (وسائلالشيعه، مجلد2، ص144، باب استحباب التطيب ...) مراد پیامبر اکرم صلوات الله علیه از دوست داشتن زنان، این نیست که همسری و هم بستری با آنان را دوست دارد، بلکه مقصودش این است که بزرگ داشتن و احترام گزاردن و مکرم دانستن و مراعات حقوق مادی و معنوی ایشان را دوست دارد. وَ رُوِينَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ كَرِهَ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تُصَلِّيَ بِلَا حُلِيٍّ وَ قَالَ لَا تُصَلِّي الْمَرْأَةُ إِلَّا وَ عَلَيْهَا مِنَ الْحُلِيِّ أَدْنَاهُ خُرْصٌ فَمَا فَوْقَهُ وَ لَا تُصَلِّي إِلَّا وَ هِيَ مُخْتَضِبَةٌ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ مُخْتَضِبَةً فَلْتَمَسَّ مَوَاضِعَ الْحِنَّاءِ بِخَلُوقٍ (بحارالأنوار، مجلد 80، ص188، تذنيب ... ) رسول خدا صلی الله علیه و آله کراهت داشت که زنی بیزیور نماز گزارد و فرمود: زن، نماز نگزارد جز آنکه بر او زیور باشد، کمترین آن حلقه (طلا یا نقره) تا بالاتر، و نماز نگزارد جز آن که رنگی بر خود نهاده باشد، پس اگر رنگ ننهاده جایگاههای رنگ را به عطر زعفران معطر سازد. با توجه به اینکه نمازها همه در مساجد و به جماعت اقامه میشده، پس این دستورات همه برای کسانی است که به حقیقت، به خدا و رسول او و کتاب او ایمان آوردهاند، و در جستجوی درستی و راستی احکام خدا میباشند، و هرگز در مقام بهانهجویی و توجیه نیستند. اجراء احکام الهی بسیار آسان است و به هیچ وجه انسان را، از زن و مرد، در تنگنا و حَرَج قرار نمیدهد. بعثتُ بِالحَنَـفِـیَّـةِ السَّهلَةِ السَّمحَة (اُرسِلتُ بِحَنَـفِـیَّـةٍ سَمْحَةٍ). (احمد حنبل، مجلد 6، ص116/ الكافي، مجلد 5، ص494 باب كراهية الرهبانية و ترك الباه ...) مبعوث شدم به دینی حنیف که پیوسته متمایل به راستی و درستی است و نیز آسان گیر و بخشنده است. عن السَّکَنِ الخَرّاز قال: سَمعتُ ابا عَبدِالله علیه السلام یَـقول: «حقٌّ علی کلِّ مُسلِمٍ فی کلِّ جُمُعَةٍ اَخذَ شارِبِهِ و اَظفارِهِ و مَسَّ شَیءٍ مِن الطّیبِ، و کان رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم اذا کانَ یومُ الجُمُعَةِ و لم یَکُن عِندَهُ طِیبٌ، دَعا بِبَعضِ خُمُرِ نسائِهِ فَـبَلَّها بِالماءِ ثُمَّ وَضَعَها عَلی وَجهِه». (وافی، مجلد 6، ص696، حدیث5306-13 / کافی، مجلد 6، 511) از خراز روایت است که گفت: از حضرت صادق (ع) شنیدم که میگوید: شایسته است هر مسلمانی در هر جمعه موی شارب خود برگیرد و نیز ناخنهایش را، و خود را معطر سازد، و رسول خدا (ص) هرگاه در روز جمعه عطری نمییافت، یکی از روسریهای زنان خود را به آب آغشته میساخت و بر صورت خود میکشید. چند نکته در این حدیث مشهود است؛ اول آنکه عطر برگرفتن در روز جمعه را شایسته هر مسلمانی از زن و مرد میداند. دوم آنکه روسریهای زنان پیامبر همیشه آغشته به عطر است. سوم آنکه زنان پیامبر با همین روسریها در نماز جمعه و دیگر نمازها شرکت میکردهاند. عن اسحاقِ الطَّویلِ العَطّار، عن ابی عبدِ الله علیه السلام قال: «کان رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم یُـنـفِـقُ فِی الطِّیبِ اکثَرَ مِمّا یُـنـفِـقُ فِی الطَّعام». (همان، حدیث5312-19/همان، 512) از حضرت صادق روایت شده که گفت: رسول خدا (ص) پیوسته در فراهم آوردن عطر بیش از فراهم آوردن خوراک هزینه میکرد. عن الحَسنِ بن الجَهم، قال: اَخرَجَ اِلیَّ ابوالحَسن علیه السلام مَخزَنَةً فیها مِسکٌ من عَـتـیدةِ أبنوسَ فیها بُیوتٌ کُلُّها مِمَّا تَــتَّخِذُهُ النِّساء. (همان، ص704، حدیث 5329-7/همان، 515) حسن بن جهم میگوید: حضرت کاظم مخزنهیی از مُشک به من اهداء کرد (شبیه شیشۀ عطر) از جعبۀ آرایشی از آبنوس که در آن خانه خانه است و حاوی لوازم آرایشی است که زنان برمیگیرند. همۀ این روایات متضمن این معنی است که زنان و مردان باید خوشبو باشند، در هر جا که هستند، و این برگرفته از آیۀ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ میباشد. اما اگر زنان خود را برای جلوهگری در جمع و به نیت جلب توجه نامحرمان معطر سازند، در حکم زنان بیحیاء هستند. و این بیشرمی در رفتار و گونۀ سخن گفتن آنها هویدا است. چنانکه خدای تعالی در کتاب مجیدش زنان رسول را از این کار نهی اکید فرموده، که این منع، زنان مؤمنات را نیز شامل میشود: يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا (احزاب32) ای زنان پیامبر شما حتماً به مانند هیچ یک از زنان نیستید البته اگر پرهیز از گناه را پیشه کنید، پس به کرشمه و ناز سخن مگویید که آز بندد در شما آن کس که در دل مرض دارد، و به شایستگی و سزاواری سخن گویید. روایت است از ابن قیس از اشعری از رسول خدا صلی الله علیه و سلم که فرمود: اَیُّــمَا امْـرَأَةٍ اِسْتَــعطَرَتْ فَمَـرَّتْ علَی قَومٍ لِیَجِدُوا مِن ریحِها فَهِی کذا و کذا. (ابی داود 4، ترجل، ص 79، 4173) هر زنی که عطر برگیرد و بر قومی بگزرد تا بوی او را استشمام کنند، پس او چنین و چنان است. در این گونه موارد است که رسول خدا صلی الله علیه و آله قبول یا عدم قبول اعمال انسانها را منوط کرده است به نیت آنها و فرموده است: اِنَّـما الاَعمالُ بِالنِّـیاتِ و اِنَّما لِکلِ امْرِئٍ ما نَوَی. (بخاری، مجلد1، بدء الوحی، ص 5 و همه کتب حدیث/ تهذيبالأحكام، مجلد1، ص83، باب صفة الوضوء و الفرض منه) جز این نیست که همه اعمال به نیتها بستگی دارد و جز این نیست که برای هر شخصی همان است که نیت کرده است. اکنون پرسش این است که زنان از پوشیدن لباسهای تنگ و آرایشهای غلیظ چه نیتی دارند. اگر نیت آنها خودنمایی و رقابت در ابراز زیبایی برتر نباشد، پس چه ضرورتی دارد که چنین کنند. زنان اهل ایمان، اگر در ایمان خود راسخ و پایدارند، و خود را بندۀ خدا میدانند نه بنده هوای نفس خویش و دیگران، میتوانند در چارچوب پیروی از احکام قرآن، به آراستگی کامل در جامعه حضور یابند، بیآنکه آسیبی به عفت و اخلاق عمومی وارد شود، و بیآنکه خود آزار ببینند. از این نقطه به بعد، وارد دائرۀ «غضَ بصر» میشویم که در آیه 30 سورۀ نور، خدای تبارک و تعالی از بندگان مؤمنش خواسته است؛ از هر حرامی چشم خود برپوشند و نگاه خود از آن برگیرند. چون برخی از زینتهای زنان و مردان خود به خود ظاهر است، و خدای تعالی بر این ظهور صحه گزارده، و پیدایی آن را بلااشکال و امری طبیعی دانسته است. امید است مؤمنان به خدا و آخرت به گونهیی عمل کنند و دینشان را برای خدا خالص سازند که مشمول مفاد آیات زیر گردند و از مؤمنان راستین و به حق باشند. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ (انفال 2 تا 4) جز این نیست که مؤمنان همانهایند که هرگاه خدا یاد کرده شود، دلهاشان میتپد، و هرگاه آیات او بر ایشان تلاوت گردد، بر ایمانشان افزوده شود، و بر پروردگارشان توکل میکنند. همانانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان ساختیم خرج میکنند. هم اینان مؤمنان راستینند، اینان را درجاتی است نزد پروردگارشان و نیز آمرزشی و روزیِ با کرامتی. وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ (انفال 74) و آنان که ایمان آوردند و هجرت نمودند (به ویژه از وادی اخلاق سیئه به سوی ساحت اخلاق حسنه) و مجاهدت کردند در راه خدا، و آنان که پناه دادند و یاری رساندند، هم اینان مؤمنان راستینند، مر ایشان راست آمرزشی و روزیِ با کرامتی. فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (آلعمران 154) پس پاسخ گفت مر ایشان را پروردگارشان که همانا من تباه نسازم عمل هیچ عمل کنندهیی از شما را، چه مرد باشد یا زن، شمایان از یکدیگرید، پس آنان که هجرت نمودند و از خانههاشان بیرون کشیده شدند (تبعیدیها و زندانیها) و در راه من آزار دیدند و نبرد کردند و کشته شدند، هر آینه حتماً بدیهاشان را میپوشانم و هر آینه حتماً به باغهای بهشتی داخلشان میسازم که از زیر درختانش نهرها جاری است. پاداشی است از نزد خدا، و خداوند است که نزد او نیکیِ پاداش میباشد. خدای تعالی، بناء به فرموده رسول مکرمش (ص) زیبا است و زیبایی را دوست دارد، و نیز دوست دارد که اثر نعمتهایش را بر بندهگانش نظاره کند؛ اِنَّ اللهَ جَمیلٌ یُحبُ الجَمالَ و یُحِبُّ اَن یَرَی اَثَرَ نِعَمِهِ عَلَی عَبدِهِ. (وافی، ج 20، باب التجمل، ص693) و از ابی عبدالله علیه السلام روایت است که فرمود: اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ، یُحِبُّ الجَمالَ و التَّجَمُلَ و یُبغِضُ البُّؤسَ و التَّباؤُسَ. (وافی، ج 20، باب التجمل، ص696)، همانا خدای عزوجل جمال را دوست دارد و نیز آراستگی و تجمل انسان را، و از بینوایی و خود را بینوا جلوه دادن نفرت دارد. هم زیبایی باطن را دوست دارد و هم ظاهر را، هم طهارت و تزکیه باطن را دوست دارد و هم ظاهر را. اما عادل است و اجراء عدالت را نیز دوست دارد، و در تعریف عدل میگویند: وَضعُ الشَّیءِ فی مَوضِعِه، نهادن هر چیزی بر جای خویش. از اینرو خداوند به حجاج خانهاش دستور میدهد، پس از انجام مناسک حج، طهارت کنند، خود را بشویند، آلودگیها را از خود دور کنند و اصلاح سر و صورت نمایند و زیباییهای خود را اظهار نمایند، بوی خوش برگیرند و فضا را معطر سازند. ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (حج29) سپس چرکیها و آلودگیهای خود را برطرف سازند و نذرهاشان را وفاء نمایند وگرداگرد بیت عتیق طواف کنند. لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا (فتح27) هر آینه خداوند رؤیای رسولش را به درستی براست آورد که حتماً به مسجد الحرام داخل میشوید، اگر خدای بخواهد، در حالی که در امانید و پیرایش کنندگان سرهاتان و کوتاه کنندگان (ناخنها و موهاتان) هستید، در حالی که نمیترسید، پس بدانست (خدا) آنچه را که نمیدانستید، پس جز این فتحی نزدیک (مر شما را) بساخت. يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (اعراف31) ای فرزندان آدم برگیرید زینتهاتان را به ساحت هر مسجدی و بخورید و بیاشامید و زیادهروی مکنید که خدای زیادهروان را دوست ندارد. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (اعراف32) بگو (ای پیامبر) چه کسی حرام ساخته است زینت خدای را که مر بندگانش بیاراسته و نیز پاکیزههای روزی را، بگو (ای پیامبر) اینها همه از آنِ کسانی است که ایمان آوردهاند در زیستن این دنیا، و (بهرۀ) خالص آن مر ایشان راست در روز قیامت. اینچنین آیات را از هم میشکافیم برای مردمانی که میدانند. نتیجۀ بحث زینتهای معمول زنان، در صورت و دستها، جزو قاعده إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا است و بلا اشکال است. عطر برگرفتن زنان و مردان یکسان، و طبق آیات و روایات، بلاشکال است. منع زیور آلات طلا برای مردان، و بیش از اندازه برای زنان، به جهت ذخیرۀ ثروتهای عمومی و جلوگیری از گسترش فقر است. و مردان هم فطرةً دوستار چنین زیورهایی نیستند. لاک ناخن بلا اشکال است و مبطل وضوء نیست. مردان و زنان مؤمن خود را به نیت جلوه گیری برای نامحرمان آراسته نمیسازند. شرط صحت عمل مؤمنان نیت آنها است. زنان و مردان مؤمن خود واقف بر موقعیت خود و جامعه خویش میباشند، و رفتار و اخلاقشان منبعث از تربیت و هدایت الهی است. |
||
© 2014 , همه حقوق محفوظ می باشد
|