و نیز به آیات زیر نگاه کنید:
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (بقره 131)
وقتی که پروردگارش به او گفت: تسلیم شو! گفت: تسلیم پروردگار جهانیان شدم
فَإنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (آلعمران 20)
پس اگر با تو محاجّه کردند (ای پیامبر) بگو روی خود تسلیم خدا کردم و هر کس که پیروی کرد مرا (نیز چنین کند). بپرس از آنان که کتاب داده شدند و نیز از درس ناخواندگان که آیا تسلیم (امر پروردگارتان) شدهاید؟ پس اگر تسلیم شدهاند پس حتماً راه یافتهاند و اگر روی برتافتند پس جز این نیست که بر تو فقط ابلاغ است و خدا بینا به بندگان است.
فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا (نساء 65)
نه چنین است سوگند به پروردگارت، ایمان نمی آورند تا آنکه تو را به داوری گیرند در کشمکش میان خود، سپس دل آزرده نگردند از آنچه داوری کردی و کاملاً تسلیم شوند.
و آیات عدیدۀ دیگر که همه سخن از تسلیم در برابر فرمان پروردگار دارند. پس مؤمن مسلم نباید دنبال بهانه تراشی باشد تا به نحوی شانه از بار مسؤولیت اجراء احکام خالی کند.
پس از این مقدمه، باید گفت بسیاری از حکماء مسلمان از جمله علامه غروی معتقد است مسلمانها باید در مقام تسلیم به اوامر الهی، احکام آمره و ناهیه خود را از متن کتاب بگیرند و لاغیر. بناءبراین همۀ احکام باید محدوده آیات کتاب باشد نه خارج آن و این گروه حکماء مفسر از خود فتوی یا نظری خلاف قرآن نمیدادند.
اما حجاب ارائه شده توسط حضرت باری دو آیه در قرآن دارد، یکی آیه 31 سوره نور است که ضمن بیان چند حکم، حجاب و پوشش مو را به روشنی تصریح کرده است، و چون این حکم در خلال فرمان دادن به ضرورت عدم ابداء زینت است توسط زنان برای مردانی معین، نشان میدهد که خدای تعالی موی زنان را جزء زینت آنها دانسته و در واقع هم چنین است. به همین دلیل، پیامبر اکرم هم زنان را از تراشیدن موی سرشان نهی فرمود[1]. و امروز، زنان هزینههای گزافی متحمل میشوند برای آراستن موهای خود.
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (نور 31)
و بگو (ای پیامبر) به زنان مؤمن تا فروبندند دیدگانشان را (از نامحرمان) و نگاه دارند عفتهاشان را و زینت هاشان را نمایان نسازند مگر آنچه که خود آشکار است، و حتماً بربندند روسری هاشان را بر سینه هاشان و نمایان نسازند زینتهاشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا خدمتکارانشان یا وابستگانی از مردان غیر صاحب شهوت یا کودکانی که بر اندام زنان آگاه نگشته اند و پاهای خود چنان بر زمین نکوبند که دانسته شود آنچه را که پنهان می دارند از زینت هاشان و همه به سوی خدا بازگردید ای مؤمنان باشد که پیروز شوید.
پس در آیاتی که به زنان دستور میدهد زینتهای خود را آشکار نسازند موی سر را هم شامل میشود. حال ممکن است بگویید، خوب اگر زنی موهایش را آراسته نساخت و از آن به عنوان زینت بهره نگرفت، حکمش چیست؟ جواب این است که خدای تبارک و تعالی به خفایای امور و نیز از آنچه در سینههای مردم و از زبان آنها میگزرد، آگاه است، بناءبراین اگر میخواست استثنائی قائل شود، مثل احکام دیگری که در آنها استثناء آورده، در پی همین آیه ذکر میفرمود. حتی نظر بر این است، که زنان مسلمان وقتی به کشورهای غیر مسلمان سفر میکنند، و بر اعتقاداتشان پابرجا هستند، باید حجاب قرآنی خود را مراعات کنند، و خود حکم صادر نکنند که هدف خدای تعالی از انزال آیات حجاب این بوده است که زنان مورد توجه مردان قرار نگیرند، و اگر ما در جامعهیی که همه زنان بدون حجابند، با حجاب باشیم، جلب توجه میکنیم، و این خود نقض غرض میشود. ایشان بر طبق آیات الهی که فرمان جهاد میدهد و از مسلمانها میخواهد تا میتوانند قوت و اسپان بهم بسته گرد آورند تا بدان وسیله دشمنان خدا و خود را هراسناک سازند، این عمل زنان مسلمان هم، قبل از هر چیز، یک جهاد و دفاع از کیان است و میزان پایبندیشان به دینشان را میرساند.
وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ (انفال60)
و سپس آنکه همین پایبندی ایجاد همبستگی بین آنها مینماید و در نتیجه موجب ایجاد هراس در دل مخالفان میگردد. به این معنی که در معادلات و معاملات جهانی، مسلمانها بحساب می آیند و حقوق مادی و معنوی آنها توسط قدرتهای دیگر لحاظ می گردد. امروز رفتار غربیان با مسلمانها، خصوصاً زنان مسلمانِ پای بند به اصول را میبینید، و نیز رفتار آنها را در سرزمین مسلمانها نظارهگر هستید، که چگونه با توسل به قوای قهریه خاکشان را اشغال کردهاند و موجب نا امنی و کشتار ایشان به دست یکدیگر شدهاند، که آخرین آنها اشغال مالی توسط نیروهای فرانسوی است. و اینها همه از غفلت مسلمانها و مرعوب و مجذوب شدنشان در برابر تمدن غرب است. مسلمانها نباید از این که بگویند مسلمان هستیم خجالت بکشند و مقهور شوند.
آیه دوم درباره حجاب و پوشش زنان در سوره احزاب است آیه 59. در این آیه کیفیت و کمیت (چگونگی و اندازه) تن پوش زنان را مشخص مینماید. جلباب در لغت به معنای پیراهن گشاد (القمیص الواسع) است. راغب اصفهانی در مفردات مینویسد:
و الجلابیب: القُمَص و الخُمُر ـ یعنی پیراهنها و روسریها، و مفرد آن جلباب است.
پس این کلمه به هیچ وجه به معنای چادر نیست بلکه تن پوش است و میتواند سرپوش هم باشد، پیراهن کلاه دار. راغب در معنای خمار مینویسد:
الخَمر، سَترُ الشئِ و بقال لِما یُستَرُ به خمارٌ. لکنِ الخِمارُ صار فی التعارف اسماً لما تُغَطیِّ به المرأةُ رأسها و جمعُه خُمُر. و اختَمَرتِ المرأةُ و تَخَمَّرَت.
«خَمر» پوشاندن چیزی و سرپوش گزاردن بر چیزی است، و به آنچه بدان میپوشانند خِمار گفته میشود لکن خِمار در لغتِ مصطلح، اسمی شده است برای آنچه زن با آن سرِ خود را میپوشاند و جمع آن خُمُر است و فعل آن در همین معنی اختَمَرت و تخمَّرت میباشد.
محقق بزرگوار آقای امیر حسین ترکاشوند در ص 983 از نوشته تحقیقی خود تحت عنوان «حجاب شرعی در زمان پیامبر» میگویند سرانداز و روسری برای مهار مسائل اقلیمی منطقه بود، و به همین دلیل، چه مردان، چه زنان، از آن استفاده میکردند.
میپرسیم: اگر همه مردان و زنان از روسری، برای محافظت چشم و صورت و موی سر، از باد و گرد وخاک و آفتاب سوزان، استفاده میکردند، و یک ضرورت بوده، و آیات مورد بحث در خصوص حجاب هم، آنطور که شما میگویید، برای مقابله با یک پدیده موقتی اجتماعی بوده و مخصوص همان دوران، و اکنون زمانش گزشته است، پس چرا خدای حکیم علیم این آیات را نازل فرمود؟! وقتی همه مردان و زنان، چون ضرورت ایجاب میکرده، تمام بدن و سر و صورت خود را میپوشاندهاند، پس آن ضرورتی که حتماً موقت بوده و خدای قدیر عَلی کلِّ شَئ را وادار کرده زنان را به پوششهای خاصی دعوت کند، چه بوده است؟!
حتی میتوان به همان روایتی که در صدر صفحه مذکور بدان استناد کردهاند توجه بیشتری نمود؛
ما مِنهُنَّ اِمرأةٌ اِلاَّ قامَت اِلی مِرطِهَا المُرَحَلِ فَاَعتَجَرَت بِهِ تَصدیقَاً و اِیمانَاً بِما اَنزَلَ الله مِن کِتابِه.
(پس از نزول آیه) زنی نبود از ایشان جز آنکه برخاسته پوشش منقش خود را برداشته بر سر کشید به جهت تصدیق و ایمان به آنچه نازل کرده است از کتابش.
البته روایت مذکور در منابع اهل سنت (و نیزشیعه) یافت نشد اما از ام سلمه حدیث زیر نقل شده است که گفت:
لما نزلت (یُدنین علیهن من جلابیبهن) خرج نساء الأنصار کأنّ علی رؤوسهن الغِربان من الأکسیة. وقتی آیه (اِدناء جلابیب) فرود آمد، زنان انصار (از خانههاشان) خارج شدند در حالی که سراندازهایی به سیاهی کلاغان بر سر انداخته بودند.
اساسِ گرویدن، ایمان آوردن به وحی و تسلیم به آیات کتاب بوده است نه چیز دیگری. در همین روایت که در مأخذ اهل سنت هم یافت نشد، تأکید میکند، راست انگاشتن و باور داشتن و ایمان به آنچه خدای تعالی نازل فرموده، زنان را بر آن داشت تا حجاب بر خود گیرند. آیا امروز پایه و اساس چنین ایمانی فرو ریخته و دیگر نیازی به آن نیست؟! بخاری در ج 3 در کتاب تفسیر، در تفسیر سورۀ نور، در دو حدیث به شمارههای 4758 و 59 آورده است که؛ عروة از عایشه روایت میکند که گفت:
یَرحَمُ اللهُ نِساءَ المُهاجِراتِ الاَوَلِ، لَمّا اَنزَلَ اللهُ «و لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ» شَقَّقنَ مُرُوطِهِنَّ فَاختَمَرنَ بِهِ.
خدای رحمت آورد بر زنان مهاجر اول، همینکه خدا آیه «و لیضربن...» را نازل فرمود، شمدهای خود را پاره کرده بر سر انداختند. و در حدیث دیگر؛
عن صَفیَّه بنت شَیبَه، اَنَّ عائشَةَ رَضِی الله عَنها کانَت تقول: لما نَزَلَت هذه الایه: «و لیَضربن بِخمرهن علی جُیوبِهِنَّ» اَخَذنَ اُزُرَهُنَ فشَقّقنَها من قِبَلِ حَواشیها فَاختَمرنَ بِها.
و باز از عایشه منقول است که گفت:
همینکه آیه «ولیضربن...» نازل شد شمدهای خود برگرفته از کنارههایش پاره کردند و بر سر گرفتند.
در این دو روایت هم اوج ایمان زنان صدر اسلام نشان داده میشود که به محض نزول آیه، منتظر دوختن و تهیه کردن روسری نماندند. و ازار یا روانداز و شمد خود را پاره کرده بر سر انداختند. اما پاره کردن شمد حاکی از آن است که خِمار یا جِلباب هیچ یک به معنای چادر مصطلح امروز نمیباشد.
این دو روایت این مطلب را که از عائشه در همان صفحه نقل کردهاند نقض مینماید که خمار در صدر اسلام به صورت عمامه بوده است. مضافاً بر اینکه اصل، کتاب خدا است وطبق آیات عدیده،
مثل آیه 155 انعام؛ وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
و این کتابی است که فرو فرستادیمش تا مایه افزونی (برکت) گردد پس آن را پیروی کنید و پرهیز از (معصیت خدا) پیشه سازید.
و 53 آل عمران: رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ
پروردگارا ایمان آوردیم بدانچه فروفرستادی و پیروی نمودیم رسول را پس (نام) ما را در زمرۀ گواهان بنویس.
و زمر 55: وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم
و پیروی کنید بهترین چیزی را که فرو فرستاده شده به سوی شما از پروردگارتان
و 3 اعراف: اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء
و پیروی کنید از آنچه فروفرستاده شده به سوی شما از پروردگارتان و پیروی مکنید جز او اولیاء دیگری را
و نیز آیات دیگر، پیروی از همۀ آیات کتاب را خواسته است و نیز از مردان و زنان مؤمن خواسته است از فرمان خدا و رسول سرپیچی نکنند و در برابر دستورات آنها راه دومی را خود انتخاب ننمایند.
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا (احزاب 36)
و نبوده است برای مرد و زن مؤمنی، هرگاه فرمان دهد خدا و رسولش امری را، که خود گزینشی در کارشان داشته باشند، و هرکس نافرمانی کند خدا و رسولش را پس هر آینه گمراه شده است، گمراهی آشکار.
البته هیچ یک از این آیات و دیگر آیات کتاب ناقض آزادی و حق انتخاب انسان نیست. مخاطب قرآن ایمان آورندگانند، که آنها هم در قبول و عمل آزادند، به میزانی که عمل کنند مراتب ایمان و تقوای آنها نزد خدای تبارک و تعالی مشخص میشود. درجات کمالی انسان مؤمن در راه سلوک و وصول و لقاء پروردگار، متعیّن میگردد، پس آن کس که طالب وصول و لقاء محبوب است، تسلیم محض همۀ اوامر او میباشد. پس نباید نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ (نساء 150) باشد. و نیز مصداق این آیات نباشد که فرموده: كَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ (حجر 90و91)، همانگونه که فرو فرستادیم به مقتسمین (آنان که هر یک سهم مفید به حال خود را برمیگیرند)، آنان که قرآن را قطعه قطعه ساختند. (یا بخش بخش، یا پاره پاره)
آیا اگر امروز، ما به منظور عصری کردن قرآن، آیات آن را پاره پاره و بخش بخش کنیم، و گروهی از آیات را متعلق به همان دوران، و مربوط به زمان خاص و جغرافیای ویژه بدانیم، مشمول همین آیات نمیشویم. اگر ما قرآن را کلام خدا میدانیم، خداوند ایمان به همه آیات و عمل به آنها را از ما خواسته است، و اطاعت ما را به نفع خودمان دانسته، و پیامبر اسلام و دین او را خاتم انبیاء و کتابهای الهی شمرده، و فرموده است:
امروز دین شما را برای شما کامل ساختم و نعمتم را (که چیزی جز هدایت و کتاب نیست) بر شما تمام کردم، و در صورتی از شما خشنود و راضی هستم که دین شما تسلیم بودن (به کتاب و هدایت من) باشد.
بار دیگر بازگردیم به بررسی و تحقیق در لغت:
در تفسیرِ یک جلدی البلاغ از آیت الله صادقی تهرانی در ذیل آیه 31 نور مینویسد:
و «و لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ» التی عَلی رُؤُسِهِم «علی جُیُوبِهِنَّ» سِتراً لَها عَلی النَظَرِ اِلیها.
و بربندند روسری های خود را که بر سرهاشان دارند، بر سینه هاشان جهت پوشاندن آنها از نظر افکندن به آنها.
و تفسیر جلالین در ذیل همین آیه مینویسد:
ای یَستُرنَ الرُؤُسَ و الاَعناقَ و الصَدرَ بِالمَقانِع.
یعنی بپوشانند زنان سرها و گردنها و سینههایشان را با روسریها (مقنعهها)
قاموس اللغه در ذیل کلمه جلباب مینویسد:
القَمیص و ثَوبٌ واسعٌ لِلمَرأة دُونَ المِلحَفَه، او ما یُغَطّی به ثِیابَها مِن فَوقٍ کَالمِلحَفَه، و هو الخِمار.
پیراهن، و جامه گشاد برای زن. به جز ملحفه (ملافه) و یا آنچه بدان لباسهایش را میپوشاند (روپوش) از رو مثل ملحفه، و آن خمار است.
نتیجه آنکه اگر «جلباب» در برخی از روایات هم به معنای «خمار» آمده در قرآن کریم به معنای لباس رو، روپوش و پیراهن گشاد آمده است. زیرا در دو آیه از دو لغت خمار و جلباب (خمرهن و جلابیبهن) استفاده کرده است و خدای متعال هدفش حیران کردن مردم نبوده، بلکه میفرماید این قرآن عربی مبین غیر ذی عوج است، آشکار و روشن و بی هیچ کژی است. پس «خمار» را در معنای لغوی خود یعنی روسری، و «جلباب» را نیز در معنای لغوی خود، یعنی پیراهن گشاد بکار برده است. و اگر هر دو واژه را به یک معنا بکار برده باشد و یک جا از فعل ضرب و یک جا از فعل اِدناء، و هردو لغت به معنای روسری و مقنعه باشد، مفاهیم کاملاً متضارب و متداخل و غیر قابل فهم میشوند و دیگر بِلسانٍ عربیٍ مبین نیست. و قاموس هم در ذیل لفظ خمار مینویسد:
النّصیف: و نصیف در لغت اینگونه معنی شده: کل ما غطّی الرأس من عِمامَةٍ او خِمارٍ او غَیرِهِما. هر آنچه که سر را بپوشاند از عمامه یا روسری یا غیر آنها.
پس اطلاق لفظ خمار، به شال گردن و چیزی مانند آن اصلاً درست نیست. زیرا کسانی هم که جلباب را روسری و خمار را شال گردن دانستهاند، باید توجه داشته باشند که شال گردن زیر روسری یا چارقد که روسری بلند است، کاملاً بی معنی و زائد و غیر ضروری است. گزشته از اینها اِعمال ضرورت حجاب برای کسانی که بدان معتقد نیستند جزء اجبار و اکراه است که در قرآن از آن نهی اکید شده است. به حدیث زیر نگاه میکنیم.
از عبادبن صُهَیب از امام صادق (ع) شنیده است که گفت:
لابأس بالــنَّظَر اِلی رؤوُسِ نّساءِ اهلِ تَـهامَةَ و الاَعرابِ و اهلِ السّوادِ و العُلوجِ لِاَنــَّهم اِذا نُهُوا لا یَنتَهُون و المَغلوبةِ علی عقلِها و لابأسَ بالـنـَّظرِ الی شَعرِها و جَسَدِها ما لم یتَعَمَّدَ ذلک (من لایحضر، وافی، ج 22، ص 829)
بلا اشکال است نظر افکندن به سرهای زنان اهل تهامه (مناطق روستایی حجاز) و بادیه نشینها و اهل روستاها و کافران عجم، زیرا ایشان را اگر نهیشان کنند، به کار ناروای خود پایان نمیدهند، و نیز زنی که عقل خود را از دست داده، و همچنین بلااشکال است نظر افکندن به موها و تن او چنانچه تعمدی در این امر نباشد.
دو نکته بسیار مهم در این روایت مشهود است ـ اگر آن را صحیح بدانیم ـ یکی آنکه دقیقاً موی سر زنان را جزء زینت بشمار آورده است، از اینرو که نگاه به موی سر آن دسته از زنان که زینتشان نیست را بلااشکال دانسته، دیگر آنکه ایشان از کسانی هستند که پذیرای نهی از منکر نیستند و به روش خود گزیدهشان ادامه میدهند. پس هر قومی که چنین بودند بیحجابی شان آزاد است و نمیتوان آنها را به داشتن حجاب مجبور کرد.
فضیل بن یسار میگوید:
دربارۀ بازوان زن پرسیدم که آیا از زینتی است که خدا گفته است؛ «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ»؟
قال: نعم و مادونَ الخِمار من الزینةِ و مادونَ السِّوارَین.
گفت: آری، زیر روسری و زیر النگوها جز زینت زنان است.
بیان فیض ـ و مادونَ الخِمار، یعنی ما یَستُرُهُ الخِمارُ مِن الرأسِ و الرَقَبَةِ و هو ما سِوَی الوَجهِ منهُما. و ما دونَ السِوارَینِ یعنی من الیَدَینِ و هم ما عدا الکـَفَّینِ منهُما. (کافی- وافی، ج 22، ص 817)
فیض در شرح حدیث میگوید: «مادون الخمار» یعنی آنچه را که «خمار» میپوشاند از سر و گردن، که البته قرص صورت جز آن محسوب نمیگردد. و «ما دون السِوارین» یعنی از دو دست، و آن غیر از دو کف دست است.
«خمار» در ادب فارسی هم به معنای روسری و سرانداز است؛
سؤال کردن عائشه از پیغمبر (ص) که باران آمد و جامه تو تر نشد و جواب آن جناب/ دفتر اول مثنوی؛
جامـههايت مىبجويم از طلب تـر نمىبينم ز بـاران اى عجـب
گفت چه بر سر فگندى از ازار گفت كردم آن رداى تو خمار
آمدن زنی کافره با طفلی شیرخوار نزد رسول خدا (ص) / دفتر سوم
هم از آن ده يك زنى از كافران سوى پيغمبر دوان شد ز امتحان
پيـش پــيـغمبر در آمـد با خـمار كودكى دو ماهه زن را بر كـنار
نتیجه بحث اینکه، با توجه به لغت، قرآن و فصاحت آن، روایات صحیح و قابل استناد و ادبیات عرب، خمار قطعاً سرپوش است و همان روسری است، و جلباب لباس گشادی است که زنان روی لباسهای زیبا و تن نمای خود میپوشند. امروز در لغت عرب، به روسری خمار میگویند و به مانتوهای گشاد، جلباب. و هرگز جلباب را در معنای روسری یا چادر به کار نمیبرند. عبارت «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ» در آیه سوره احزاب فرمان به بلند کردن قد لباس و بهم آوردن دامنها و سینه پوشهای آن است.
برای توضیح بیشتر به سخنرانی حجاب در قرآن مراجعه کنید.
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (بقره 131)
وقتی که پروردگارش به او گفت: تسلیم شو! گفت: تسلیم پروردگار جهانیان شدم
فَإنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (آلعمران 20)
پس اگر با تو محاجّه کردند (ای پیامبر) بگو روی خود تسلیم خدا کردم و هر کس که پیروی کرد مرا (نیز چنین کند). بپرس از آنان که کتاب داده شدند و نیز از درس ناخواندگان که آیا تسلیم (امر پروردگارتان) شدهاید؟ پس اگر تسلیم شدهاند پس حتماً راه یافتهاند و اگر روی برتافتند پس جز این نیست که بر تو فقط ابلاغ است و خدا بینا به بندگان است.
فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا (نساء 65)
نه چنین است سوگند به پروردگارت، ایمان نمی آورند تا آنکه تو را به داوری گیرند در کشمکش میان خود، سپس دل آزرده نگردند از آنچه داوری کردی و کاملاً تسلیم شوند.
و آیات عدیدۀ دیگر که همه سخن از تسلیم در برابر فرمان پروردگار دارند. پس مؤمن مسلم نباید دنبال بهانه تراشی باشد تا به نحوی شانه از بار مسؤولیت اجراء احکام خالی کند.
پس از این مقدمه، باید گفت بسیاری از حکماء مسلمان از جمله علامه غروی معتقد است مسلمانها باید در مقام تسلیم به اوامر الهی، احکام آمره و ناهیه خود را از متن کتاب بگیرند و لاغیر. بناءبراین همۀ احکام باید محدوده آیات کتاب باشد نه خارج آن و این گروه حکماء مفسر از خود فتوی یا نظری خلاف قرآن نمیدادند.
اما حجاب ارائه شده توسط حضرت باری دو آیه در قرآن دارد، یکی آیه 31 سوره نور است که ضمن بیان چند حکم، حجاب و پوشش مو را به روشنی تصریح کرده است، و چون این حکم در خلال فرمان دادن به ضرورت عدم ابداء زینت است توسط زنان برای مردانی معین، نشان میدهد که خدای تعالی موی زنان را جزء زینت آنها دانسته و در واقع هم چنین است. به همین دلیل، پیامبر اکرم هم زنان را از تراشیدن موی سرشان نهی فرمود[1]. و امروز، زنان هزینههای گزافی متحمل میشوند برای آراستن موهای خود.
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (نور 31)
و بگو (ای پیامبر) به زنان مؤمن تا فروبندند دیدگانشان را (از نامحرمان) و نگاه دارند عفتهاشان را و زینت هاشان را نمایان نسازند مگر آنچه که خود آشکار است، و حتماً بربندند روسری هاشان را بر سینه هاشان و نمایان نسازند زینتهاشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا خدمتکارانشان یا وابستگانی از مردان غیر صاحب شهوت یا کودکانی که بر اندام زنان آگاه نگشته اند و پاهای خود چنان بر زمین نکوبند که دانسته شود آنچه را که پنهان می دارند از زینت هاشان و همه به سوی خدا بازگردید ای مؤمنان باشد که پیروز شوید.
پس در آیاتی که به زنان دستور میدهد زینتهای خود را آشکار نسازند موی سر را هم شامل میشود. حال ممکن است بگویید، خوب اگر زنی موهایش را آراسته نساخت و از آن به عنوان زینت بهره نگرفت، حکمش چیست؟ جواب این است که خدای تبارک و تعالی به خفایای امور و نیز از آنچه در سینههای مردم و از زبان آنها میگزرد، آگاه است، بناءبراین اگر میخواست استثنائی قائل شود، مثل احکام دیگری که در آنها استثناء آورده، در پی همین آیه ذکر میفرمود. حتی نظر بر این است، که زنان مسلمان وقتی به کشورهای غیر مسلمان سفر میکنند، و بر اعتقاداتشان پابرجا هستند، باید حجاب قرآنی خود را مراعات کنند، و خود حکم صادر نکنند که هدف خدای تعالی از انزال آیات حجاب این بوده است که زنان مورد توجه مردان قرار نگیرند، و اگر ما در جامعهیی که همه زنان بدون حجابند، با حجاب باشیم، جلب توجه میکنیم، و این خود نقض غرض میشود. ایشان بر طبق آیات الهی که فرمان جهاد میدهد و از مسلمانها میخواهد تا میتوانند قوت و اسپان بهم بسته گرد آورند تا بدان وسیله دشمنان خدا و خود را هراسناک سازند، این عمل زنان مسلمان هم، قبل از هر چیز، یک جهاد و دفاع از کیان است و میزان پایبندیشان به دینشان را میرساند.
وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ (انفال60)
و سپس آنکه همین پایبندی ایجاد همبستگی بین آنها مینماید و در نتیجه موجب ایجاد هراس در دل مخالفان میگردد. به این معنی که در معادلات و معاملات جهانی، مسلمانها بحساب می آیند و حقوق مادی و معنوی آنها توسط قدرتهای دیگر لحاظ می گردد. امروز رفتار غربیان با مسلمانها، خصوصاً زنان مسلمانِ پای بند به اصول را میبینید، و نیز رفتار آنها را در سرزمین مسلمانها نظارهگر هستید، که چگونه با توسل به قوای قهریه خاکشان را اشغال کردهاند و موجب نا امنی و کشتار ایشان به دست یکدیگر شدهاند، که آخرین آنها اشغال مالی توسط نیروهای فرانسوی است. و اینها همه از غفلت مسلمانها و مرعوب و مجذوب شدنشان در برابر تمدن غرب است. مسلمانها نباید از این که بگویند مسلمان هستیم خجالت بکشند و مقهور شوند.
آیه دوم درباره حجاب و پوشش زنان در سوره احزاب است آیه 59. در این آیه کیفیت و کمیت (چگونگی و اندازه) تن پوش زنان را مشخص مینماید. جلباب در لغت به معنای پیراهن گشاد (القمیص الواسع) است. راغب اصفهانی در مفردات مینویسد:
و الجلابیب: القُمَص و الخُمُر ـ یعنی پیراهنها و روسریها، و مفرد آن جلباب است.
پس این کلمه به هیچ وجه به معنای چادر نیست بلکه تن پوش است و میتواند سرپوش هم باشد، پیراهن کلاه دار. راغب در معنای خمار مینویسد:
الخَمر، سَترُ الشئِ و بقال لِما یُستَرُ به خمارٌ. لکنِ الخِمارُ صار فی التعارف اسماً لما تُغَطیِّ به المرأةُ رأسها و جمعُه خُمُر. و اختَمَرتِ المرأةُ و تَخَمَّرَت.
«خَمر» پوشاندن چیزی و سرپوش گزاردن بر چیزی است، و به آنچه بدان میپوشانند خِمار گفته میشود لکن خِمار در لغتِ مصطلح، اسمی شده است برای آنچه زن با آن سرِ خود را میپوشاند و جمع آن خُمُر است و فعل آن در همین معنی اختَمَرت و تخمَّرت میباشد.
محقق بزرگوار آقای امیر حسین ترکاشوند در ص 983 از نوشته تحقیقی خود تحت عنوان «حجاب شرعی در زمان پیامبر» میگویند سرانداز و روسری برای مهار مسائل اقلیمی منطقه بود، و به همین دلیل، چه مردان، چه زنان، از آن استفاده میکردند.
میپرسیم: اگر همه مردان و زنان از روسری، برای محافظت چشم و صورت و موی سر، از باد و گرد وخاک و آفتاب سوزان، استفاده میکردند، و یک ضرورت بوده، و آیات مورد بحث در خصوص حجاب هم، آنطور که شما میگویید، برای مقابله با یک پدیده موقتی اجتماعی بوده و مخصوص همان دوران، و اکنون زمانش گزشته است، پس چرا خدای حکیم علیم این آیات را نازل فرمود؟! وقتی همه مردان و زنان، چون ضرورت ایجاب میکرده، تمام بدن و سر و صورت خود را میپوشاندهاند، پس آن ضرورتی که حتماً موقت بوده و خدای قدیر عَلی کلِّ شَئ را وادار کرده زنان را به پوششهای خاصی دعوت کند، چه بوده است؟!
حتی میتوان به همان روایتی که در صدر صفحه مذکور بدان استناد کردهاند توجه بیشتری نمود؛
ما مِنهُنَّ اِمرأةٌ اِلاَّ قامَت اِلی مِرطِهَا المُرَحَلِ فَاَعتَجَرَت بِهِ تَصدیقَاً و اِیمانَاً بِما اَنزَلَ الله مِن کِتابِه.
(پس از نزول آیه) زنی نبود از ایشان جز آنکه برخاسته پوشش منقش خود را برداشته بر سر کشید به جهت تصدیق و ایمان به آنچه نازل کرده است از کتابش.
البته روایت مذکور در منابع اهل سنت (و نیزشیعه) یافت نشد اما از ام سلمه حدیث زیر نقل شده است که گفت:
لما نزلت (یُدنین علیهن من جلابیبهن) خرج نساء الأنصار کأنّ علی رؤوسهن الغِربان من الأکسیة. وقتی آیه (اِدناء جلابیب) فرود آمد، زنان انصار (از خانههاشان) خارج شدند در حالی که سراندازهایی به سیاهی کلاغان بر سر انداخته بودند.
اساسِ گرویدن، ایمان آوردن به وحی و تسلیم به آیات کتاب بوده است نه چیز دیگری. در همین روایت که در مأخذ اهل سنت هم یافت نشد، تأکید میکند، راست انگاشتن و باور داشتن و ایمان به آنچه خدای تعالی نازل فرموده، زنان را بر آن داشت تا حجاب بر خود گیرند. آیا امروز پایه و اساس چنین ایمانی فرو ریخته و دیگر نیازی به آن نیست؟! بخاری در ج 3 در کتاب تفسیر، در تفسیر سورۀ نور، در دو حدیث به شمارههای 4758 و 59 آورده است که؛ عروة از عایشه روایت میکند که گفت:
یَرحَمُ اللهُ نِساءَ المُهاجِراتِ الاَوَلِ، لَمّا اَنزَلَ اللهُ «و لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ» شَقَّقنَ مُرُوطِهِنَّ فَاختَمَرنَ بِهِ.
خدای رحمت آورد بر زنان مهاجر اول، همینکه خدا آیه «و لیضربن...» را نازل فرمود، شمدهای خود را پاره کرده بر سر انداختند. و در حدیث دیگر؛
عن صَفیَّه بنت شَیبَه، اَنَّ عائشَةَ رَضِی الله عَنها کانَت تقول: لما نَزَلَت هذه الایه: «و لیَضربن بِخمرهن علی جُیوبِهِنَّ» اَخَذنَ اُزُرَهُنَ فشَقّقنَها من قِبَلِ حَواشیها فَاختَمرنَ بِها.
و باز از عایشه منقول است که گفت:
همینکه آیه «ولیضربن...» نازل شد شمدهای خود برگرفته از کنارههایش پاره کردند و بر سر گرفتند.
در این دو روایت هم اوج ایمان زنان صدر اسلام نشان داده میشود که به محض نزول آیه، منتظر دوختن و تهیه کردن روسری نماندند. و ازار یا روانداز و شمد خود را پاره کرده بر سر انداختند. اما پاره کردن شمد حاکی از آن است که خِمار یا جِلباب هیچ یک به معنای چادر مصطلح امروز نمیباشد.
این دو روایت این مطلب را که از عائشه در همان صفحه نقل کردهاند نقض مینماید که خمار در صدر اسلام به صورت عمامه بوده است. مضافاً بر اینکه اصل، کتاب خدا است وطبق آیات عدیده،
مثل آیه 155 انعام؛ وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
و این کتابی است که فرو فرستادیمش تا مایه افزونی (برکت) گردد پس آن را پیروی کنید و پرهیز از (معصیت خدا) پیشه سازید.
و 53 آل عمران: رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ
پروردگارا ایمان آوردیم بدانچه فروفرستادی و پیروی نمودیم رسول را پس (نام) ما را در زمرۀ گواهان بنویس.
و زمر 55: وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم
و پیروی کنید بهترین چیزی را که فرو فرستاده شده به سوی شما از پروردگارتان
و 3 اعراف: اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء
و پیروی کنید از آنچه فروفرستاده شده به سوی شما از پروردگارتان و پیروی مکنید جز او اولیاء دیگری را
و نیز آیات دیگر، پیروی از همۀ آیات کتاب را خواسته است و نیز از مردان و زنان مؤمن خواسته است از فرمان خدا و رسول سرپیچی نکنند و در برابر دستورات آنها راه دومی را خود انتخاب ننمایند.
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا (احزاب 36)
و نبوده است برای مرد و زن مؤمنی، هرگاه فرمان دهد خدا و رسولش امری را، که خود گزینشی در کارشان داشته باشند، و هرکس نافرمانی کند خدا و رسولش را پس هر آینه گمراه شده است، گمراهی آشکار.
البته هیچ یک از این آیات و دیگر آیات کتاب ناقض آزادی و حق انتخاب انسان نیست. مخاطب قرآن ایمان آورندگانند، که آنها هم در قبول و عمل آزادند، به میزانی که عمل کنند مراتب ایمان و تقوای آنها نزد خدای تبارک و تعالی مشخص میشود. درجات کمالی انسان مؤمن در راه سلوک و وصول و لقاء پروردگار، متعیّن میگردد، پس آن کس که طالب وصول و لقاء محبوب است، تسلیم محض همۀ اوامر او میباشد. پس نباید نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ (نساء 150) باشد. و نیز مصداق این آیات نباشد که فرموده: كَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ (حجر 90و91)، همانگونه که فرو فرستادیم به مقتسمین (آنان که هر یک سهم مفید به حال خود را برمیگیرند)، آنان که قرآن را قطعه قطعه ساختند. (یا بخش بخش، یا پاره پاره)
آیا اگر امروز، ما به منظور عصری کردن قرآن، آیات آن را پاره پاره و بخش بخش کنیم، و گروهی از آیات را متعلق به همان دوران، و مربوط به زمان خاص و جغرافیای ویژه بدانیم، مشمول همین آیات نمیشویم. اگر ما قرآن را کلام خدا میدانیم، خداوند ایمان به همه آیات و عمل به آنها را از ما خواسته است، و اطاعت ما را به نفع خودمان دانسته، و پیامبر اسلام و دین او را خاتم انبیاء و کتابهای الهی شمرده، و فرموده است:
امروز دین شما را برای شما کامل ساختم و نعمتم را (که چیزی جز هدایت و کتاب نیست) بر شما تمام کردم، و در صورتی از شما خشنود و راضی هستم که دین شما تسلیم بودن (به کتاب و هدایت من) باشد.
بار دیگر بازگردیم به بررسی و تحقیق در لغت:
در تفسیرِ یک جلدی البلاغ از آیت الله صادقی تهرانی در ذیل آیه 31 نور مینویسد:
و «و لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ» التی عَلی رُؤُسِهِم «علی جُیُوبِهِنَّ» سِتراً لَها عَلی النَظَرِ اِلیها.
و بربندند روسری های خود را که بر سرهاشان دارند، بر سینه هاشان جهت پوشاندن آنها از نظر افکندن به آنها.
و تفسیر جلالین در ذیل همین آیه مینویسد:
ای یَستُرنَ الرُؤُسَ و الاَعناقَ و الصَدرَ بِالمَقانِع.
یعنی بپوشانند زنان سرها و گردنها و سینههایشان را با روسریها (مقنعهها)
قاموس اللغه در ذیل کلمه جلباب مینویسد:
القَمیص و ثَوبٌ واسعٌ لِلمَرأة دُونَ المِلحَفَه، او ما یُغَطّی به ثِیابَها مِن فَوقٍ کَالمِلحَفَه، و هو الخِمار.
پیراهن، و جامه گشاد برای زن. به جز ملحفه (ملافه) و یا آنچه بدان لباسهایش را میپوشاند (روپوش) از رو مثل ملحفه، و آن خمار است.
نتیجه آنکه اگر «جلباب» در برخی از روایات هم به معنای «خمار» آمده در قرآن کریم به معنای لباس رو، روپوش و پیراهن گشاد آمده است. زیرا در دو آیه از دو لغت خمار و جلباب (خمرهن و جلابیبهن) استفاده کرده است و خدای متعال هدفش حیران کردن مردم نبوده، بلکه میفرماید این قرآن عربی مبین غیر ذی عوج است، آشکار و روشن و بی هیچ کژی است. پس «خمار» را در معنای لغوی خود یعنی روسری، و «جلباب» را نیز در معنای لغوی خود، یعنی پیراهن گشاد بکار برده است. و اگر هر دو واژه را به یک معنا بکار برده باشد و یک جا از فعل ضرب و یک جا از فعل اِدناء، و هردو لغت به معنای روسری و مقنعه باشد، مفاهیم کاملاً متضارب و متداخل و غیر قابل فهم میشوند و دیگر بِلسانٍ عربیٍ مبین نیست. و قاموس هم در ذیل لفظ خمار مینویسد:
النّصیف: و نصیف در لغت اینگونه معنی شده: کل ما غطّی الرأس من عِمامَةٍ او خِمارٍ او غَیرِهِما. هر آنچه که سر را بپوشاند از عمامه یا روسری یا غیر آنها.
پس اطلاق لفظ خمار، به شال گردن و چیزی مانند آن اصلاً درست نیست. زیرا کسانی هم که جلباب را روسری و خمار را شال گردن دانستهاند، باید توجه داشته باشند که شال گردن زیر روسری یا چارقد که روسری بلند است، کاملاً بی معنی و زائد و غیر ضروری است. گزشته از اینها اِعمال ضرورت حجاب برای کسانی که بدان معتقد نیستند جزء اجبار و اکراه است که در قرآن از آن نهی اکید شده است. به حدیث زیر نگاه میکنیم.
از عبادبن صُهَیب از امام صادق (ع) شنیده است که گفت:
لابأس بالــنَّظَر اِلی رؤوُسِ نّساءِ اهلِ تَـهامَةَ و الاَعرابِ و اهلِ السّوادِ و العُلوجِ لِاَنــَّهم اِذا نُهُوا لا یَنتَهُون و المَغلوبةِ علی عقلِها و لابأسَ بالـنـَّظرِ الی شَعرِها و جَسَدِها ما لم یتَعَمَّدَ ذلک (من لایحضر، وافی، ج 22، ص 829)
بلا اشکال است نظر افکندن به سرهای زنان اهل تهامه (مناطق روستایی حجاز) و بادیه نشینها و اهل روستاها و کافران عجم، زیرا ایشان را اگر نهیشان کنند، به کار ناروای خود پایان نمیدهند، و نیز زنی که عقل خود را از دست داده، و همچنین بلااشکال است نظر افکندن به موها و تن او چنانچه تعمدی در این امر نباشد.
دو نکته بسیار مهم در این روایت مشهود است ـ اگر آن را صحیح بدانیم ـ یکی آنکه دقیقاً موی سر زنان را جزء زینت بشمار آورده است، از اینرو که نگاه به موی سر آن دسته از زنان که زینتشان نیست را بلااشکال دانسته، دیگر آنکه ایشان از کسانی هستند که پذیرای نهی از منکر نیستند و به روش خود گزیدهشان ادامه میدهند. پس هر قومی که چنین بودند بیحجابی شان آزاد است و نمیتوان آنها را به داشتن حجاب مجبور کرد.
فضیل بن یسار میگوید:
دربارۀ بازوان زن پرسیدم که آیا از زینتی است که خدا گفته است؛ «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ»؟
قال: نعم و مادونَ الخِمار من الزینةِ و مادونَ السِّوارَین.
گفت: آری، زیر روسری و زیر النگوها جز زینت زنان است.
بیان فیض ـ و مادونَ الخِمار، یعنی ما یَستُرُهُ الخِمارُ مِن الرأسِ و الرَقَبَةِ و هو ما سِوَی الوَجهِ منهُما. و ما دونَ السِوارَینِ یعنی من الیَدَینِ و هم ما عدا الکـَفَّینِ منهُما. (کافی- وافی، ج 22، ص 817)
فیض در شرح حدیث میگوید: «مادون الخمار» یعنی آنچه را که «خمار» میپوشاند از سر و گردن، که البته قرص صورت جز آن محسوب نمیگردد. و «ما دون السِوارین» یعنی از دو دست، و آن غیر از دو کف دست است.
«خمار» در ادب فارسی هم به معنای روسری و سرانداز است؛
سؤال کردن عائشه از پیغمبر (ص) که باران آمد و جامه تو تر نشد و جواب آن جناب/ دفتر اول مثنوی؛
جامـههايت مىبجويم از طلب تـر نمىبينم ز بـاران اى عجـب
گفت چه بر سر فگندى از ازار گفت كردم آن رداى تو خمار
آمدن زنی کافره با طفلی شیرخوار نزد رسول خدا (ص) / دفتر سوم
هم از آن ده يك زنى از كافران سوى پيغمبر دوان شد ز امتحان
پيـش پــيـغمبر در آمـد با خـمار كودكى دو ماهه زن را بر كـنار
نتیجه بحث اینکه، با توجه به لغت، قرآن و فصاحت آن، روایات صحیح و قابل استناد و ادبیات عرب، خمار قطعاً سرپوش است و همان روسری است، و جلباب لباس گشادی است که زنان روی لباسهای زیبا و تن نمای خود میپوشند. امروز در لغت عرب، به روسری خمار میگویند و به مانتوهای گشاد، جلباب. و هرگز جلباب را در معنای روسری یا چادر به کار نمیبرند. عبارت «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ» در آیه سوره احزاب فرمان به بلند کردن قد لباس و بهم آوردن دامنها و سینه پوشهای آن است.
برای توضیح بیشتر به سخنرانی حجاب در قرآن مراجعه کنید.
[1] - سنن نسائی، ج 8، کتاب الزینه ـ 4.