دفتر نشر آثار علامه حکیم سید محمد جواد موسوی غروی

فهرست عناوین

کد : 919
تاریخ انتشار : 1392/09/08

عدم توجه به موضوع قرآن، عامل خطاء در تفسیر

هر آنچه از سوی قادر متعال، نازل شده و در قرآن آمده، در ارتباط با انسان و برای انسان است. همانطور که انسان خلاصۀ اکوان و سلالۀ ملک و ملکوت است، و همان‌گونه که وجودش دارای دو بعد است، و هر بعدی نیز به ابعاد بیشمار منتهی می‌گردد و انواع استعدادات و قابلیات خارج از حد احصاء، در وی پیچیده و مستتر است، تعریف و شناخت او نیز، با تمام ابعاد و حیثیاتش، غامض و پیچ در پیچ است. ازینرو فکر بلیغ و غوص و غور در ژرف دریای وجودش لازم است تا حقیقت آن شناخته شود، و طرق مختلفی که در مسیر او قرار دارند ظاهر گردد و حرکت او به سمت هدف تعیین شده، در صراط مستقیم حق واقع شود.
قرآن با بیان کوتاه، هویت و ذاتیات و عرضیات انسان را پدیدار و آشکار می‌نماید. و با تمثیلات گوناگون و کنایات و استعارات متنوعه، وضعیت سائر(سیرکننده) و مسیر و هدف را روشن می‌سازد. برای شناخت این کلاف تودرتو، باید سر رشته را به دست آورد. چه اگر سر رشته بدست نیاید، هر قدر در آیات مربوط به انسان بیشتر سخن سرایی شود و حجم کتابها افزایش یابد، سردرگمی نیز افزوده می‌گردد و گره روی گره زده می‌شود. در چنین موضعی است که می‌گویند: کثیری از آیات قرآن قابل فهم نیست، یا متشابهات آن از درک بشر خارج است. جای تعجب است که با این حال تمام آیات قرآن را، به گمان خود، تفسیر می‌کنند و نمی‌گویند: ما از درک مراد فلان آیه عاجزیم، لذا از بیان آن صرف نظر می‌نماییم. و نوعاً بر خلاف گفته و عقیدۀ خود، در تفسیر همۀ آیات قلم فرسایی می‌کنند و آیه‌یی نیست که مفسری گفته باشد: این از متشابهات است و از درک معنای آن عاجزیم.
علماء دین، به جای آنکه سالهای دراز عمر بی بدیل خود را صرف بحث در اصول فقه و فقه مصطلح نمایند، اگر به بحث و تنقیب مسائل اساسی دین می‌پرداختند و قسمتی از وقت خود را در تفسیر تحقیقی و استکشاف دقائق و رقائق قرآن و استفاده از کنوز و رموزش صرف می‌نمودند، نه ابهامی در آیه‌یی می‌ماند و نه قرآن از مرجعیت ساقط می‌شد و نه مسملین اینگونه دچار ضعف و انکسار و انحطاط می‌شدند.
اما با تأسف باید گفت که تا‌کنون چنین نشده و متأخرین پیوسته گفته‌های سابقین، از اهل سنت و شیعه را مصدر و ملاک تفسیر قرار داده، و اقوال ایشان را که ممزوج با اراجیف و مخلوط با مجعولات بود، مثل قفل‌هایی بر دل‌های خود زده و از تدبر در قرآن، اعراض نموده‌اند. بدین نحو کتاب الهی را نه فقط کم فائده جلوه دادند، بلکه قسمت زیادی از آن را غیر معقول و به صورت داستان، و برخی را به شکل افسانه در معرض و منظر عموم نهادند و کتابی را که می‌گوید: اگر از نزد غیر خدا بود هرآینه اختلافی فراوان در آن می‌یافتند(نساء82)، متعارض و متخالف ارائه نمودند. در صورتی که اعظم وظائف علماء دین، اهتمام به کشف حقائق قرآن و فهم متشابهاتش می‌باشد، به طوری که هیچ تضاد و تخالف و ابهامی در آن نباشد؛ و نیز معرفت خدا و شناسایی انسان و شناخت زندگی صحیح شخصی و جمعی، و طرق کسب آزادی راستین، و علل و عوامل ایجاد آن، و تببین اصول عدالت واقعی و اسباب تحقق آن، طرق تحصیل مساوات و در نهایت، شرائط نیل به زندگی گوارا و پدید آوردن مدینۀ فاضله از جمله مسائلی است که اکیداً بشر بدان محتاج است و باید علماء از حاق قرآن همه را استخراج کنند و قبل از هرکس، خود بدان عامل شوند تا بتوانند معنای حیات حقیقی مطلوب خداوند و معنای همزیستی مسالمت آمیز را به جوامع بشری نشان دهند و اعلام کنند که جنگ و نزاع بین انسانها باید موقوف گردد. زیرا گردآوری سلاح ویرانگر، نه تنها دردی را درمان نمی‌کند، بلکه ساخته‌ها و اندوخته‌ها و بنیان معاش خلق را منهدم، و حیاتش را به هلاک و نابودی مبدل می‌سازد.
علماء باید جامعه‌یی مربی به تربیت قرآن، که اسطوره و انموذج انسان کامل است، تسلیم بشریت کنند و ثابت نمایند که عزت و سعادت و رفاهیت بشر، وقتی تأمین می‌گردد که همگان در سایۀ نظام عدل و احسان، که خواست ایزد منان است، گرد آیند و به حیات طیبه که جامع محاسن و لذائذ روحی و جسمی انسانها است، زنده شوند.
این زندگی پرآشوب و سراسر تشنج و اندوه و بدبختی که مملو است از نزاع و جنگ و ویرانی و نابودی حرث و نسل، آن زندگی مسالمت آمیز و پاکی نیست که خداوند برای اشرف مخلوقاتش، در قرآن کریم مقرر فرموده. در زندگی کنونی، چنان انسانها از هم هراسناکند که بدتر از شیر و پلنگ. مگر نه این است که انسانها شبانه روز به کار و زحمت و رنج مشغولند تا از لذائذ جهان بهره‌مند شوند؟ آیا با این وضع و حال به چنین نتیجه‌یی رسیده‌اند یا خواهند رسید؟ محال است! کاش لااقل روزنامه نگاران یک ستون از روزنامه‌شان را به مباحث انسان سازی اختصاص داده، شرائط صحیح معاش و کیفیت اصلاح و عمران جهان را برای مردم تشریح کرده، آنان را آگاهی می‌دادند، تا شاید شیاطین خودخواه و متکبر، که دشمنان خلقند، شرم کنند و دست از این فساد و بیداد بردارند. این موضوع، اهمّ مسائل بشری است که باید در رأس مسائل و موضوعات قرار گیرد، و سرلوحۀ هر دفتر و دیباچه و کتابی باشد. این است که باید در هر خطابه و خطبه‌یی در صدر کلام جای گیرد و بالجمله این است که بیش از هرچیز و هرکار، باید جوامع بشری درباره‌اش اقدام جدی به عمل آورند. پیامبران الهی نیز برای همین هدف مبعوث شده‌اند و پیامبر اسلام و کتاب او قرآن، بیش از همه، در این باره کوشیده و اساس احکام خود قرار داده‌اند.
مع الاسف، پیروان پیامبر اسلام و قرآن، در این زمینه اقدام چشم‌گیری نکرده‌اند. زیرا خودشان غالباً ملتزم و متعهد نبوده‌اند که دستورات قرآن را آنطور که خداوند خواسته بی کم و کاست انجام دهند. فقط خود را به شعار و ادعاء و عبادات صوری میان تهی آمیخته با بدعت‌ها سرگرم و قانع کرده، و هدف و مقصد را به زاویۀ نسیان سپرده‌اند. و هنوز هم آثار چندانی از تنبّه و بیداری در آنها مشاهده نمی‌شود. علت این است که غالباً هوی پرست شده‌اند نه حق پرست، پیرو اوهام و خیالاتند، نه عقل و منطق، به اختلاف و نزاع با یکدیگر و ایجاد تفرق و عناد پرداخته‌اند، نه هماهنگی و اتحاد.
باید توجه داشت که در این عصر نیز کتب تفسیر و تراجم اخبار بسیار تألیف شده ولی همچنان به تکرار افسانه‌های قدیمی بی اصل و اخبار و تاریخ‌های مجعول پرداخته و موجب ضلال و جهالت مردم شده‌اند و کمتر از مقصد قرآن نوشته و گفته‌اند، چنانکه قدر محسوسی ندارد.

مقالات دکتر سید علی اصغر غروی با امضاء ایشان منتشر می‌شود و مقالات با امضاء ارباب حکمت قلم ایشان نیست.
ارسال نظر
*