قرآن، دشمنان بشر را که خودخواهان و هواپرستان و مال و جاه طلبان هستند، «شیاطین» نامیده است و آنان را به اخلاق و اعمالشان، با بیانات گوناگون، به بشر میشناساند تا خود را به دست خویشتن در آتشی که شیاطین میافرزوند نیفکند و افزار اجراء مقاصدشان، در هدم بنیان معاش و حریت و استقلال نگردد.
بزرگترین وسیلۀ برده ساختن مردم و یوغ استثمار و استعمار به گردنشان نهادن، استفاده از جهالت و سفاهت و موهوم پرستی آنها است. بناءبراین سرمایۀ شیاطین، گمراه کردن خلق، به انحاء مختلف است و تنها چاره، شناختن شیاطین به اقوال و افعال و احوال آنها است.
قرآن پرده از خفایا و خبایای اهداف شیاطین برمیدارد و دستاویزهایشان را یکایک خاطرنشان میسازد. بعد از آنکه شیاطین را شناسایی کرد، و به دست خود مردم، دستشان را قطع نمود، خوان آزادی، عدالت، امنیت، مساوات، تعاون، بر، تقوی و نیکی و همزیستی مسالمت آمیز را به معنای واقعی کلمه میگستراند. ولی تا مردم در بوتۀ جهل گرفتارند و دست شیاطین، باز و احکامشان به وسیلۀ همین مردم اجراء میگردد، نخواهند گذاشت آب خوش از گلوها فرو رود و افراد جامعه به حقوق خود نائل آیند و به سوی ارتقاء و اعتلاء بسیج شوند و دسترنج خود را در شادکامی و خرمی و آسایش و آرامش خرج کنند. بلکه مردم را از مسالک درست، به مهالک میافکنند و نه فقط محصول کار و کوشش آنها را صرف هوس رانی و مال اندوزی خود مینمایند، بلکه جانشان و همۀ ابعاد حیاتشان را در تنور جنگ و فساد و ویرانی نابود میسازند.
شیاطین که مکر را در قرآن آمده، بیشتر ناظر به همین طبقۀ خودخواه، ماده پرست، جاه طلب، لاف و گزاف پرداز، و افسونگر و افسانه باف است. کسی که بخواهد شیاطین را در غیر اصنام متحرک، یعنی آدمیان فاسد که مردم را بردۀ خود میدانند، جستجو کند، به خطاء رفته و حقیقت مراد از کتاب خدا را درنیافته است. کسیکه چنین پندارد، تابع اوهام بوده است، نه عقل صحیح و نص صریح.
هیچ عامل از وزیر و از دبیر
وز قضات وز مشاور وز مشیر
تا نگیرد رشوههای بینصاب
نی به نام رشوه، بل حق و حساب
راه ندهد ظالم و مظلوم را
تا بگیرد ارمغان شوم را
قرنها است پیامبران کبوترهای صلح و محبت و همزیستی مسالمتآمیز را در اطراف جهان به پرواز درآوردهاند. ولی این پیام مهر، ترس و هراس را از دلهای بشر بیرون نکرده. زیرا دیرزمانی است که بزرگترین هدف شیاطین روی زمین، آدم خواری و خون ریزی بوده و دیری است که فرح بخشترین نوای موسیقی آنان، شیپور جنگ است. همه جا برق پولاد میدرخشد. همه جا دود و آتش، فضاء را پر میسازد. مردم فوج فوج از پی کشتار یکدیگر روانۀ میدان آدم کشی میشوند. هرچه زمان سپری شد، بیداد و ستم و خون ریزی بیش از پیش اوج گرفت، و جوامع انسانی را در کامش فرو برد و آسایش و آرامش را از فرد و نوع سلب نمود. نیروهای بشری، از عقل و فکر و وهم و قوای جسمانی و نعمتهای بیرونی، از جمادات و نباتات و حیوانات، همه و همه، برای نابود ساختن انسانها استخدام میگردد. ترقی علوم در این راه، بیش از پیشرفت آن در تأمین حوائج بشر بوده است.
در دنیای امروز، ابرقدرتها چشم دیدن ملتها را ندارند. چه ملتی باشد که در همسایگی قدرتمندان است، چه از آنها دور. آتشی را که افروختهاند پیوسته دامن میزنند و میان دولتهای کوچک، نیران حرب را مشتعل میسازند که این آسیایی است و تو اروپایی، او آفریقایی است و تو آمریکایی، او سیاه است و تو سفید، این مسلمان است و تو مسیحی، او سنی است و تو شیعه. همه طرف خود را بکشید، آتش بزنید و بمب بیفکنید.
کار به جایی رسیده که هیچ احساس و شعوری، جز برای قتل همنوع سراغ ندارند. از نشستن کنار جویبار و آبشاری که پیرامونش به گلهای رنگارنگ آراسته و عطر ریاحین دماغ را معطر میسازد و هزاردستان به نغمات فرح زا و غم زدا قضاء روح را مملو از انبساط و خرمی میگرداند، و غذاءهای لذیذ و میوههای متنوع و سائر وسائل خوشی موجود است، از اختراع و اکتشاف و تولید، لذتی قانعکننده و نشاطآور نمیبرد، جز آنکه در همچو مکانی با فراغ بال، به طرح نقشهیی برای ایجاد فساد و بر هم ریختن نظامات زندگی و قتل و غارت کشوری یا کشورهایی بپردازد، و لذتش وقتی کامل میشود که نقشهاش به اجراء درآید، و هزاران هزار انسان بیگناه، که جرمشان تنها زنده بودن و کارکردن و حوائج دیگران را برآوردن، و سنگی در ساختمان معیشت خلق بکار بردن بوده و دیگر هیچ، زیر بمبها، توپها و خمپارهها و عرادهها، تانکها و رگبار گلولهها کشته و سوخته شوند و خاکسترشان را باد ببرد. آدمکشی برای او لذت بخش است، در اعلی درجه، گویا ترقی و تعالی و علم و صنعت، معنای دیگری ندارد جز ویرانی جهان و اتلاف نفوس.
برای نیل به این مقصد، مالها و پولها خرج میشود، علوم و صنایع بکار میافتد، سلاحها ساخته و پرداخته و جدید میگردد، اتمها شکافته، قشونها در حال آماده باش و گوش به زنگ تا حمله کنند و شهرها را تبدیل به تلهای خاکستر، وانسانها را طعمۀ حریق سازند. گویا اینان از جنس بشر نیستند. از خوی و شیمۀ انسان گذشتیم، آیا خردلی از عواطفی که در دام و دد وجود دارد، در آنها باقی نمانده؟ چه شده که درک نمیکنند که.
اگر ممالک روی زمین به دست آری
وز آسمان بربایی کلاه جباری
وگر خزائن قارون و ملک جم داری
نیرزد آنکه وجودی ز خود بیازاری
حال این کتاب الهی است در برابر دیدگان ما، که خرد را دعوت میکند لحظهیی از چالش با نفس و مغلوب ساختن آن غافل نشود. وگرنه، به پیروی شیاطین، از خیرات و محاسن دنیا و مثوبات آخرت محروم میگردد، یعنی «خَسِرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةَ»(حج 11).
بزرگترین وسیلۀ برده ساختن مردم و یوغ استثمار و استعمار به گردنشان نهادن، استفاده از جهالت و سفاهت و موهوم پرستی آنها است. بناءبراین سرمایۀ شیاطین، گمراه کردن خلق، به انحاء مختلف است و تنها چاره، شناختن شیاطین به اقوال و افعال و احوال آنها است.
قرآن پرده از خفایا و خبایای اهداف شیاطین برمیدارد و دستاویزهایشان را یکایک خاطرنشان میسازد. بعد از آنکه شیاطین را شناسایی کرد، و به دست خود مردم، دستشان را قطع نمود، خوان آزادی، عدالت، امنیت، مساوات، تعاون، بر، تقوی و نیکی و همزیستی مسالمت آمیز را به معنای واقعی کلمه میگستراند. ولی تا مردم در بوتۀ جهل گرفتارند و دست شیاطین، باز و احکامشان به وسیلۀ همین مردم اجراء میگردد، نخواهند گذاشت آب خوش از گلوها فرو رود و افراد جامعه به حقوق خود نائل آیند و به سوی ارتقاء و اعتلاء بسیج شوند و دسترنج خود را در شادکامی و خرمی و آسایش و آرامش خرج کنند. بلکه مردم را از مسالک درست، به مهالک میافکنند و نه فقط محصول کار و کوشش آنها را صرف هوس رانی و مال اندوزی خود مینمایند، بلکه جانشان و همۀ ابعاد حیاتشان را در تنور جنگ و فساد و ویرانی نابود میسازند.
شیاطین که مکر را در قرآن آمده، بیشتر ناظر به همین طبقۀ خودخواه، ماده پرست، جاه طلب، لاف و گزاف پرداز، و افسونگر و افسانه باف است. کسی که بخواهد شیاطین را در غیر اصنام متحرک، یعنی آدمیان فاسد که مردم را بردۀ خود میدانند، جستجو کند، به خطاء رفته و حقیقت مراد از کتاب خدا را درنیافته است. کسیکه چنین پندارد، تابع اوهام بوده است، نه عقل صحیح و نص صریح.
هیچ عامل از وزیر و از دبیر
وز قضات وز مشاور وز مشیر
تا نگیرد رشوههای بینصاب
نی به نام رشوه، بل حق و حساب
راه ندهد ظالم و مظلوم را
تا بگیرد ارمغان شوم را
قرنها است پیامبران کبوترهای صلح و محبت و همزیستی مسالمتآمیز را در اطراف جهان به پرواز درآوردهاند. ولی این پیام مهر، ترس و هراس را از دلهای بشر بیرون نکرده. زیرا دیرزمانی است که بزرگترین هدف شیاطین روی زمین، آدم خواری و خون ریزی بوده و دیری است که فرح بخشترین نوای موسیقی آنان، شیپور جنگ است. همه جا برق پولاد میدرخشد. همه جا دود و آتش، فضاء را پر میسازد. مردم فوج فوج از پی کشتار یکدیگر روانۀ میدان آدم کشی میشوند. هرچه زمان سپری شد، بیداد و ستم و خون ریزی بیش از پیش اوج گرفت، و جوامع انسانی را در کامش فرو برد و آسایش و آرامش را از فرد و نوع سلب نمود. نیروهای بشری، از عقل و فکر و وهم و قوای جسمانی و نعمتهای بیرونی، از جمادات و نباتات و حیوانات، همه و همه، برای نابود ساختن انسانها استخدام میگردد. ترقی علوم در این راه، بیش از پیشرفت آن در تأمین حوائج بشر بوده است.
در دنیای امروز، ابرقدرتها چشم دیدن ملتها را ندارند. چه ملتی باشد که در همسایگی قدرتمندان است، چه از آنها دور. آتشی را که افروختهاند پیوسته دامن میزنند و میان دولتهای کوچک، نیران حرب را مشتعل میسازند که این آسیایی است و تو اروپایی، او آفریقایی است و تو آمریکایی، او سیاه است و تو سفید، این مسلمان است و تو مسیحی، او سنی است و تو شیعه. همه طرف خود را بکشید، آتش بزنید و بمب بیفکنید.
کار به جایی رسیده که هیچ احساس و شعوری، جز برای قتل همنوع سراغ ندارند. از نشستن کنار جویبار و آبشاری که پیرامونش به گلهای رنگارنگ آراسته و عطر ریاحین دماغ را معطر میسازد و هزاردستان به نغمات فرح زا و غم زدا قضاء روح را مملو از انبساط و خرمی میگرداند، و غذاءهای لذیذ و میوههای متنوع و سائر وسائل خوشی موجود است، از اختراع و اکتشاف و تولید، لذتی قانعکننده و نشاطآور نمیبرد، جز آنکه در همچو مکانی با فراغ بال، به طرح نقشهیی برای ایجاد فساد و بر هم ریختن نظامات زندگی و قتل و غارت کشوری یا کشورهایی بپردازد، و لذتش وقتی کامل میشود که نقشهاش به اجراء درآید، و هزاران هزار انسان بیگناه، که جرمشان تنها زنده بودن و کارکردن و حوائج دیگران را برآوردن، و سنگی در ساختمان معیشت خلق بکار بردن بوده و دیگر هیچ، زیر بمبها، توپها و خمپارهها و عرادهها، تانکها و رگبار گلولهها کشته و سوخته شوند و خاکسترشان را باد ببرد. آدمکشی برای او لذت بخش است، در اعلی درجه، گویا ترقی و تعالی و علم و صنعت، معنای دیگری ندارد جز ویرانی جهان و اتلاف نفوس.
برای نیل به این مقصد، مالها و پولها خرج میشود، علوم و صنایع بکار میافتد، سلاحها ساخته و پرداخته و جدید میگردد، اتمها شکافته، قشونها در حال آماده باش و گوش به زنگ تا حمله کنند و شهرها را تبدیل به تلهای خاکستر، وانسانها را طعمۀ حریق سازند. گویا اینان از جنس بشر نیستند. از خوی و شیمۀ انسان گذشتیم، آیا خردلی از عواطفی که در دام و دد وجود دارد، در آنها باقی نمانده؟ چه شده که درک نمیکنند که.
اگر ممالک روی زمین به دست آری
وز آسمان بربایی کلاه جباری
وگر خزائن قارون و ملک جم داری
نیرزد آنکه وجودی ز خود بیازاری
حال این کتاب الهی است در برابر دیدگان ما، که خرد را دعوت میکند لحظهیی از چالش با نفس و مغلوب ساختن آن غافل نشود. وگرنه، به پیروی شیاطین، از خیرات و محاسن دنیا و مثوبات آخرت محروم میگردد، یعنی «خَسِرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةَ»(حج 11).