دفتر نشر آثار علامه حکیم سید محمد جواد موسوی غروی

فهرست عناوین

کد : 1657
تاریخ انتشار : 1393/11/15

حکایت همچنان باقی است

سی و شش سال پیش، درست در همین ایام، مردمانی که از زخم یوغ استبداد و خودکامگی به ستوه آمده بودند، برای اعتراض از وضع موجود، فریاد عدالت خواهی و آزادی سردادند و خواستار پایان دادن به ظلم و استبدادی شدند که علیرغم مجاهدت‌ها و جان فشانی‌های نسل‌های پیشین، همچنان ده‌ها سال بر آنها حکومت رانده بود. آنها سرانجام موفق شدند غول مخوف خودخواهی را در هم بشکنند اما گویا به پیروزی نرسیدند، و گویا تنها یک جا به جایی قدرت رخ داد. انقلاب نیازمند دگرگونی درونی در انسانها است.
هر سال جهت بزرگداشت آن خاطره، مراسمی شبیه جشن برپا می‌کنند. در خلال این سال‌ها اشعاری سروده شد، فیلم‌ها ساخته شد و به اشکال مختلف، سرنگونیِ استبداد و البته نه پیروزیِ، آزادی را برای خود و نسل‌های بعد از خود به نمایش گزاردند. گرچه تا امروز صدای انقلاب در گوش‌ها و خاطرۀ آن در قلب‌ها در جریان است، اما اتفاقات اخیر و حوادث پیش آمده، گویای این حقیقت است که باز هم سایۀ ستم و استبداد بر سر اکثر مردم سنگینی می‌کند. هنوز هم بوی نفرت انگیز خودکامگی استشمام می‌شود. اما این بار عاملان آن چه کسانی هستند؟ آیا همان‌ها که طاغوت دیرینه را به امید بدست آوردن آزادی پیش رو، از بین بردند؟ یا کسانی که بعدها از این آزادی خیالی حتی نتوانستند در حد به زبان آوردن نامش، لذتی ببرند و اندیشه و فکرشان در زیر سلطۀ استکبار، کور و خاموش شد؟ یا جوانان و کودکانی که بعد از انقلاب رشد یافتند و عملکرد انقلابیون را خلاف آنچه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و والدینشان برای‌شان تعریف کرده بودند، می‌دیدند؟ چه چیزی نمی‌خواستند و خواهان بدست آوردن و جایگزین کردن چه چیزی بودند؟چرا تاریخ دوباره تکرار شد؟حقیقت انقلاب چه بود که محقق نشد؟
آری سی و شش سال پیش نمی‌دانستند و اکنون نیز فراموش کرده‌اند که حقیقت انقلاب، نه سرنگونی یک رژیم سیاسی و جانشینی دیگری است، بلکه انقلابی در منش و بینش مردمان است. تا این تغییر نکند، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. چنانکه خالق حکیم فرموده: «إنَّ اللَّهَ لَا يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ...»(رعد11) بلکه تنها هرچه پیش از این بوده است، همان اتفاق افتاده. یعنی جا به جایی قدرت، بی هیچ تغییر ماهوی، از دستانی به دستانی دیگر. آنها از این اصل غفلت کردند که اخلاق و صفات انسانها باید دگرگونی عمیق یابد تا وضع از آنچه قبلاً بوده است تغییر پیدا کند. آنان بدی را برداشتند تا خوبی را جایگزین آن کنند، حال آنکه در شناخت خوب و بد دچار اشتباه شدند. زیرا انبوه مردم نمی‌دانستند و هنوز هم نمی‌دانند چه کسانی صلاح و فساد آنها را می‌دانند و می‌خواهند. آنان از منبع عظیم الشأن خود، قرآن، غافلند که در هدایت و ایجاد تغییر از هر قدرتی، قدرتمندتر است و فقط تمسک عملی به آن است که نجات بخش همه است. زیرا به صراحت می‌فرماید:
«وَٱعْتَصِمُوا بِحَبْلِ ٱللَّهِ جَمِيعًا وَلاتَفَرَّقُوا وَٱذْكُرُوا نِعْمَتَ ٱللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا...»(آل عمران103)
و دست در آویزید به ریسمان خدا، همگی شما، و فرقه فرقه نشوید، و بیاد داشته باشید نعمت خدا بر خود را آنگاه که با هم دشمن بودید، پس الفت داد دلهاتان را، پس آنگاه به سبب نعمت او برادران یکدیگر شدید.»
 و در آیۀ دیگر می‌گوید:
«وَٱلَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بالْكِتَـٰبِ وَأَقَامُوا ٱلصَّلَوٰةَ إِنَّا لانُضِيعُ أَجْرَ ٱلْمُصْلِحِينَ»(اعراف170)
و آنان که چنگ زنند به کتاب و پیوسته نماز بپا داشته‌اند، همانا ما تباه نمی‌کنیم اجر مصلحان را.
 باید با قرآن مأنوس شد تا فهمید که مفاسد بشریت را چگونه شماره می‌کند، و انگشت روی چه صفاتی از صفات انسان می‌گزارد که منشأ فساد است. ولی چه کنیم که با همه چیز سر و کار داریم، الاّ با قرآن! در همه جا چیزهای گوناگون هست، اما تفسیر قرآن که متضمن امر و نهی الهی و اساس اصلاح بشر است، گفته نمی‌شود، و این در حالیست که سی و شش سال از پیروزی انقلابی می‌گذرد که به نام قرآن و به دست مردم و برای گریز از استبداد و صول به آزادی متحقق شد. اکنون چرا مردم ناآگاه باشند؟! چرا ندانند که محتویات کتابشان چیست؟! با توسل به انواع حیله‌ها، تهمت‌ها و حق‌پوشی‌ها، راه را بر روشنگری‌های قرآن می‌بندند. یعنی هنوز استبداد از نوع دیگر آن حاکم است، یعنی از نوع بسیار خطرناک آن. از اینجا است که تحقق آن تحول عمیق اخلاقی برای حصول آزادی و حاکمیت قانون ضروری می‌نماید. مردم ایران به دلیل جهالت‌ نسبت به متن کتاب خدا، و ناآگاهی از تاریخ کشور خود، محکوم به تکرار حوادث تلخ هستند، و تا وقتی که نخواهند اخلاقاً و نفساً متحول شوند، هیچگاه لذت آزاد زیستن و آزاده بودن، و طعم اجراء عدالت را نخواهند چشید.
حقیقت انقلاب، یک دگرگونی عمیق درونی است. یعنی خداخواهی، خلق خواهی، انسان دوستی، مقام انسان را شناختن و انسانیت را در آزاد زیستن و خدمت به مردم دانستن. انسانیت انسان به احراز صفات الهی و تجلی عملی آن در کنش اجتماعی است. خداوند فیاض مطلق است و بندگان باید اینگونه باشند. وجودشان خیر محض باشد و از همۀ صفات رذیله مبراء. نخواهند با تضییع حق دیگران به حق خود برسند، یا به چیزی دست یابند که حقشان نیست. حفظ خصائص انسانی را بر کسب مقامات دنیوی ترجیح دهند. اگر جهت گیری عملی جامعه برآیند رذائل اخلاقی باشد، به جایی نخواهیم رسید، و روح استبداد همیشه بر ما حاکم خواهد بود، و استبداد زدگان، همیشه فقیر، عقب مانده، شکست خورده و محکوم به تحمل انواع سختی‌ها هستند. «وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ ٱلذِّلَّةُ وَٱلْمَسْكَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ ٱللَّهِ»(بقره61) قرآن برنامۀ الهی داده است. پس باید انقلاب در معنی و صفات متحقق گردد.
اما افسوس که تا کنون سخنی از آن انقلاب راستین در نفس و خُلق وخوی انسانها مطرح نبوده است. پیشرفت انقلاب، یعنی توسعۀ عدالت اجتماعی، مساوات و برابری، ایثار و ازخود گذشتگی بر پایۀ آزادی، و نیز خدمت شایان به بندگان خدا و همکاری و تعاون بر بِرّ و تقوی. اینها همه رنگ باخته‌اند. و اکنون یا می‌خواهیم در ذلت و فقر و انحطاط بمانیم، یا اینکه متحول شویم! برای تحول راهی جز اعتصام به حبل الهی نیست. اعمال انسان در فضای عالم ماندگار و در برهه‌یی از زمان آثارش منعکس، ظاهر و قائم می‌گردد. پس تا دوری گزیدن از صفات رذیله و کسب صفات حمیده، جامۀ عمل نپوشند، و تا صفاء و صدق و محبت و آزادگی و ایمان و اخلاص و توکل، جایگزین رذائل اخلاقی نگردد، شعارهای پر زرق و برق، گره‌یی از مشکلات امروز جامعۀ ما نمی‌گشاید، و اختیار زندگی، کشور و خودمان را نخواهیم داشت، و بر مقدرات و سرنوشتمان مسلط نخواهیم شد.
 اما دید جوامع امروزی به انقلاب غیر از این است. به خصوص حکومت‌ها که بالطبع مخالف انقلاب اخلاقی هستند. زیرا هدف اصلی انقلاب را سرنگونی یک حکومت می‌دانند و جانشینی حاکمیتی دیگر، که حتماً همان است که رخ داده است. از این رو در برابر اندیشه که معتقد به لزوم ایجاد تحولات اساسی درونی و اخلاقی می‌باشد، که بی تردید در سایۀ آزادی‌های بنیادین هم بدست می‌آید، واکنش نشان می‌دهند، و با ایجاد محدودیت‌ها راه را بر رشد و تعالی و توسعه می‌بندند، و سیاست‌هایی چون دستگیری افراد، محدود کردن روزنامه‌ها، مقابله با رسانه‌ها، تحدید همۀ آزادی‌ها، عبور از همۀ قوانین و سرانجام اعمال زور و خشونت و ارعاب را پی می‌گیرند. چنان که همیشه شاهد آن بوده و هستیم. ایرانیان پیوسته در مقابل فساد ایستادگی می‌کرده‌اند. در هر نهضتی از صد سال پیش تا به امروز فعالیت چشم گیر داشته‌اند. اما یک عیب گریبانگیر بوده و هست که همۀ دستاوردها را هم به تباهی می‌کشاند، و آن اینکه دیگر فکر نمی‌کنند آنچه را که به چنگ آورده‌اند، چگونه باید نگاه داشت.
هنوز اختلاف در داخل مسلمان‌ها حتی در میان همۀ طبقات یک مذهب وجود دارد، و فکر نکنیم که دشمنان نشسته‌اند یا خواب هستند یا ما خیلی سیاست مدارتر از آنها هستیم و بیدارتر و نیرومندتر. در عمل اینگونه نیست و باید دانست و ایمان آورد که بُرنده‌ترین سلاح در برابر دشمن، تبعیت از آیات بینات قرآن است و راه، فقط اتحاد است و خلوص نیت و پاکی، و در مقابل، هواپرستی و خود خواهی را زیر پا گزاشتن و نابود کردن.
 
ارسال نظر
*