چیزی که باید امروز همة مسلمانها از خود سؤال کنند این است که چرا باید دین داشته باشند؟ دین را برای چی می خواهند؟ چرا مسلمان باشند، نماز بخوانند، حج بروند، روزه بگیرند؟ این احکام برای کیست؟ و در طول هزار و چهارصد سال که مسلمانها دین داشتهاند چه منافعی از دینداری خود بردهاند؟ در سایة دین چه بخشی از دنیایِ خود را اصلاح کردهاند؟ کدام تربیت را بر پایة دین گرفتهاند؟ کدام اقتصاد را در سایة دین رشد دادهاند؟ کدام تولید را در سایة دین داشتهاند؟ کدام اخلاق را اخلاق دینی دانسته و اجراء کردهاند؟ چه چیزی را امروز در خانهها، خیابانها، جادهها، کارخانهها، کشورها، دولتها، سیاستها و در اقتصادشان دارند که بگویند این از دین است، یعنی دینی است؟ آیا آنها را میتوانند بشمارند؟ این یکی از سؤالهای اساسی است که دین به چه معنا است و چرا آمده؟ و از سویی دیگر و از آنجا که دنیای امروز در برابر اسلام قد علم کرده و اینگونه جوانان از اسلام گریزان شدهاند، اگر دین از میان برود، بشر بدون اخلاق دینی چگونه میخواهد با همدیگر تعاون و همزیستی داشته باشد؟ و آیا این دینی که امروز به نام «اسلام» در میان مسلمانان جاری است، کارکرد و کاربرد واقعی که برای آن تعیین شده است را دارد؟ یعنی همان چیزی است که پیامبر اسلام آورده؟ و همان چیزی است که مولی امیرالمؤمنین به آن ایمان آورده و عمل کرده؟ و همان چیزی است که ائمۀ معصومین ما صلوات الله علیهم اجمعین آن را اجراء کرده و به آن ایمان داشتهاند؟ و اگر نیست آیا این دینداری ما نزد خداوند قبول است؟ خدا میپزیرد که مسلمان بودهایم و اگر نه چگونه میخواهیم از عذاب الهی عبور کنیم؟
برای یافتن پاسخ نه تنها باید به هزار و چهارصد سال پیش برگشت، بلکه باید تاریخ انبیائی که آمدند و مدّعی شدند که خداوند ایشان را فرستاده تا بشر را هدایت کنند، بررسی کرد. قرآن هم میگوید؛ «لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ»(بقره-285) هیچ فرقی بین انبیاء قائل نیستیم. به همة آنها ایمان آوردیم، یعنی همه یک راه می رفتند.
دکتر سید علی اصغر غروی در طول مجموعۀ سخنرانیهای خود با عنوان «دین و ضرورت بازگشت به آن»، میکوشد تعریفی از دین با استناد به آیات قرآن ارائه دهد و تنها راه را برای بقاء دین اسلام و حفظ آن در میان بشریت بازگشت به متن قرآن بیان میکند.
چیزی که باید امروز همة مسلمانها از خود سؤال کنند این است که چرا باید دین داشته باشند؟ دین را برای چی می خواهند؟ چرا مسلمان باشند، نماز بخوانند، حج بروند، روزه بگیرند؟ این احکام برای کیست؟ و در طول هزار و چهارصد سال که مسلمانها دین داشتهاند چه منافعی از دینداری خود بردهاند؟ در سایة دین چه بخشی از دنیایِ خود را اصلاح کردهاند؟ کدام تربیت را بر پایة دین گرفتهاند؟ کدام اقتصاد را در سایة دین رشد دادهاند؟ کدام تولید را در سایة دین داشتهاند؟ کدام اخلاق را اخلاق دینی دانسته و اجراء کردهاند؟ چه چیزی را امروز در خانهها، خیابانها، جادهها، کارخانهها، کشورها، دولتها، سیاستها و در اقتصادشان دارند که بگویند این از دین است، یعنی دینی است؟ آیا آنها را میتوانند بشمارند؟ این یکی از سؤالهای اساسی است که دین به چه معنا است و چرا آمده؟ و از سویی دیگر و از آنجا که دنیای امروز در برابر اسلام قد علم کرده و اینگونه جوانان از اسلام گریزان شدهاند، اگر دین از میان برود، بشر بدون اخلاق دینی چگونه میخواهد با همدیگر تعاون و همزیستی داشته باشد؟ و آیا این دینی که امروز به نام «اسلام» در میان مسلمانان جاری است، کارکرد و کاربرد واقعی که برای آن تعیین شده است را دارد؟ یعنی همان چیزی است که پیامبر اسلام آورده؟ و همان چیزی است که مولی امیرالمؤمنین به آن ایمان آورده و عمل کرده؟ و همان چیزی است که ائمۀ معصومین ما صلوات الله علیهم اجمعین آن را اجراء کرده و به آن ایمان داشتهاند؟ و اگر نیست آیا این دینداری ما نزد خداوند قبول است؟ خدا میپزیرد که مسلمان بودهایم و اگر نه چگونه میخواهیم از عذاب الهی عبور کنیم؟
برای یافتن پاسخ نه تنها باید به هزار و چهارصد سال پیش برگشت، بلکه باید تاریخ انبیائی که آمدند و مدّعی شدند که خداوند ایشان را فرستاده تا بشر را هدایت کنند، بررسی کرد. قرآن هم میگوید؛ «لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ»(بقره-285) هیچ فرقی بین انبیاء قائل نیستیم. به همة آنها ایمان آوردیم، یعنی همه یک راه می رفتند.
دکتر سید علی اصغر غروی در طول مجموعۀ سخنرانیهای خود با عنوان «دین و ضرورت بازگشت به آن»، میکوشد تعریفی از دین با استناد به آیات قرآن ارائه دهد و تنها راه را برای بقاء دین اسلام و حفظ آن در میان بشریت بازگشت به متن قرآن بیان میکند.