۲- آیه موسوم به آیه ابتلا در بقره – ۱۲۴ به اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم اختصاص دارد. طبق استنادها و استدلالهای نویسنده تفسیر المیزان این مقام نه به معنای نبوت و نه به معنای رسالت است و نیز نه به معنای زعامت یا ریاست یا حکومت بلکه مقامی بسیار بالا در هدایت است: " و منشا اين تفسير و تفاسير دیگر نظير آن ، اينست كه الفاظي كه در قرآن شريف هست در انظار مردم مبتذل و بي ارج شده ، چون در اثر مرور زمان زياد بر زبانها جاري شده ، خيال كردهاند كه معناي همه را ميدانند ، و همين خيال باعث شده بر سر آنها ايستادگي و دقت نكنند . يكي از آن الفاظ لفظ امامت است كه گفتيم مفسرين آن را همه جا و بطور مطلق بمعناي نبوت و تقدم و مطاع بودن معنا كردهاند ، در حاليكه چنين نيست و اشكالش را فهميدي . بعضي ديگر از مفسرين آن را بمعناي خلافت و يا وصايت و يا رياست در امور دين و دنيا گرفتهاند - و هيچ يك از اينها نبوده - براي اينكه معناي نبوت اينستكه شخصي از جانب خدا اخباري را تحمل كند و بگيرد ، و معناي رسالت هم اينستكه بار تبليغ آن گرفتهها را تحمل كند . و تقدم و مطاع بودن نميتواند معناي امامت باشد ، چون مطاع بودن شخص باين معنا است كه اوامر و نظريههاي او را اطاعت كنند ، و اين از لوازم نبوت و رسالت است . و اما خلافت و همچنين وصايت معنائي نظير نيابت دارد و نيابت چه تناسبي با امامت می تواند داشته باشد ؟ و اما رياست در امور دين و دنيا آن نيز همان معناي مطاع بودن را دارد ، چون رياست بمعناي اينستكه شخصي در اجتماع مصدر حكم و دستور باشد .
پس هيچ يك از اين معاني با معناي امامت تطبيق نميكند ، چون امامت باين معنا است كه شخص طوري باشد كه دیگران از او اقتداء و متابعت كنند ، يعني گفتار و كردار خود را مطابق گفتار و كردار او بياورند و با اين حال ديگر چه معنا دارد كه به پيغمبري كه واجب الاطاعه و رئيس است ، بگويند : ( اني جاعلك للناس نبيا ، من ميخواهم تو را پيغمبر كنم و يا مطاع مردم سازم ، تا آنچه را كه با نبوت خود ابلاغ ميكني اطاعت كنند ، و يا ميخواهم تو را رئيس مردم كنم ، تا در امر دين امر و نهي كني ، و يا ميخواهم تو را وصي يا خليفه در زمين كنم ، تا در ميان مردم در مرافعاتشان بحكم خدا حكم كني؟ پس امامت بمعناي هيچ يك از اين كلمات نيست " و " و كوتاه سخن آنكه امام هدايت كنندهاي است كه با امري ملكوتي كه در اختيار دارد هدايت ميكند ، پس امامت از نظر باطن يك نحوه ولايتي است كه امام در اعمال مردم دارد ، و هدايتش چون هدايت انبياء و رسولان و مؤمنين صرف راهنمائي از طريق نصيحت و موعظه حسنه و بالاخره صرف آدرس دادن نيست ، بلكه هدايت امام دست خلق گرفتن و براه حق رساندن است ." (۲)
۳- مهمترین ادعای نویسنده «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟ نیز همین است که در تفسیر بالا آمد. یعنی حکومت از شئون امامت نیست. که اگر می بود برای راست بودن مضمون آیه و وعده الهی به ابراهیم باید او حکومتی در دست می گرفت یا برای ایجاد آن تلاش می کرد. اما همانطور که در قرآن و سایر کتب دینی اثری از رهبری دنیوی ایشان نیست از سایر پیامبرانی که امامت را برای آنان نیز جاری می دانند (۳) جز پیامبر اسلام ، چنین موردی وجود نداشته و برعکس پیامبرانی که تنها نبی بودند گاه حکومت را نیز در اختیار داشتند که از آن جمله حضرت سلیمان و داوود نبی است.
در پی انتشار این مقاله اثر آقای دکتر غروی در روزنامه بهار اعتراض هایی از سطوح پایین و بالای روحانیت صورت گرفت که اگرچه دارای شکل و متنهای مختلف بود در محتوی و ماهیت یکسان بود. این واکنشها به متنی که محتوای آن سابقه چند صد ساله دارد، همگی استدلالها را بیپاسخ گذاشته و به کنکاش در انگیزه نویسنده و یافتن دستهای پنهان دشمن و صدور حکم علیه نویسنده و روزنامه پرداخته اند. (۵و۶و۷) از آن جمله آقای محمد تقی رهبر امام جمعه موقت اصفهان "مقاله روزنامه بهار را مشکوک خواند و گفت: محتوای مقاله روزنامه بهار به افکار وهابیت نزدیک است و از آنجا که در مبانی دینی و ولایی شبهه ایجاد کرده است وزارت اطلاعات باید وارد عمل شده تا انگیزه عوامل انتشار این مقاله مشخص شود.
حجت الاسلام محمد تقی رهبر در گفتگو با خبرنگار مهر، در واکنش به مقاله روزنامه بهار به مناسبت عید غدیر خم گفت: این قبیل کارها در شرایط فعلی کشور مشکوک است.
وی با اشاره به بخشی از مقاله چهارشنبه روزنامه بهار گفت: وقتی که کسی رهبری سیاسی شیعیان را رهبری معنوی معرفی کند و بعد بگوید حکومت، امامت و ولایت یک امر معنوی است و ربطی به سیاست ندارد ایجاد شبهه در دین مبین اسلام است و این شبهات با یک عذرخواهی قابل گذشت و اغماض نیست.
نماینده ولی فقیه در اصفهان با بیان اینکه انتشار چنین مقالهای در روزنامه رسمی کشوری کهام القرای جهان تشیع است جای تاسف و تعجب دارد، گفت: من معتقدم کسانیکه در انتشار این مقاله دست داشته اند یا خیلی جاهل و نادان هستند و یا مزدبگیر و عمله بیگانه که می خواهند آرامش کشور را بر هم بزنند.
رهبر با تاکید براینکه وزارت اطلاعات باید این موضوع را پیگیری کند، گفت: وقتیکه در نظام جمهوری اسلامی، در ایران، در تهران و در شب عید غدیر مطلبی چاپ شود و امام امت را رهبر معنوی معرفی کند و بگوید که به کار سیاسی نباید کار داشته باشد و یک تفسیر غلطی از نهجالبلاغه که توجیه عقلی و تاریخی ندارد و به افکار وهابیت نزدیک است ارائه دهد وزارت اطلاعات باید وارد عمل شود چراکه این اقدام قطعا سهوی نیست" (۷)
۴- تفسیر المیزان بدون نقد نبوده (۸) ولی ارجاع دهندگان به تفسیر آیه فوق در المیزان بندرت وارد نقد آن شده و اکثرا آن را نقل می کنند یا رای مفسر در معنی امام را نادیده می گیرند. گرچه گاهی هم حکومت را بدیهی دانسته و در برداشت خود اضافه می کنند به امید اینکه توجهی از خواننده دیده نشود.(۹) در هر حال تمام این برخوردها در منطقه علمی و نظری باقی می ماند. انتظار اخلاقی این است که در برابر نویسندگان دیگر که رای مشابه علامه دارند نیز همانگونه رفتار شود. و یا اینکه با علامه و اثر بزرگ ایشان نیز رفتاری مشابه آنچه با دکتر غروی شد دیده شود یعنی آن را نوشته شخصی بدانند که به وهابیت نزدیک بوده و ... . به قول طلبههای همان حوزه اگر بای شما جر می دهد بای ما نیز جر می دهد. (۱۰)
-------------------------
(1) http://www.tabnak.ir/fa/news/357932/علامهطباطبایی-غواص-بحر-قرآن
(2) http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=30152&level=4&subid=30152 و یاhttp://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j1/alm00034.htm#link414
(3) برای نمونه استاد مطهری در امدادهاي غيبي در زندگي بشر می نویسد:" نبوت راهنمائي است و يك منصب است ، اما امامت رهبري است و منصب ديگري است . پيغمبران بزرگ هم نبي و هم امام هستند . پيغمبران كوچك فقط نبي بودند و امام نبودند ، رهنما بودند ولي رهبر نبودند . اما پيغمبران بزرگ هر دو منصب و هر دو شأن را داشته اند . هم شأن راهنمائي و هم شأن رهبري . ابراهيم ، موسي ، عيسي هر كدام رهنما و رهبراند . خاتم الانبياء رهنماي رهبر است"
(4) «صادق لاریجانی: گمان کردهاند فضای دیگری در کشور بهوجود آمده».
(5) http://alef.ir/vdcg7w9xtak9zx4.rpra.html?203284
(6) http://www.tasnimnews.com/Home/Single/178865 واکنش آیتالله مکارم شیرازی به مقاله توهینآمیز روزنامه بهار/ توقیف کافی نیست
(7) http://www.mehrnews.com/detail/News/2163739
(8) نقد و بررسی تفسیر المیزان در گفتگو با آیت الله سیدان
(9) http://www.hawzah.net/fa/question/questionview/2699#_edn1
(10) قاعده ای در نحو زبان عربی . حرف اضافه مانند "ب" حروف جار هستند و اسم پس از خود را مجرور می کنند.