کسی که با آثار و آراء دکتر سید علی اصغر غروی و مرحوم پدرش، علامه حکیم سید محمد جواد غروی، نسبتاً آشنا باشد به وضوح در مییابد که محور اصلی اندیشههای ایشان، «هادی و امام بودن قرآن» در سراسر زندگی ایمان آورندگان و عاملان به آن است. رسول الله و ائمة هدی را بهترین تمسک کنندگان به آیات کتاب برمیشمارند و وجه الگوی ایمانی بودن آنها را مقدم و مجزا از وجه پیشوایی سیاسی بودن ایشان میدانند و معتقدند حیطة شمول الگوی ایمانی بودن، ابدی است، اما در مورد پیشوای سیاسی بودن محدود به دوران زمامداری. مضاف بر اینها؛ ادعاء نصب الهی یا نبوی را در مورد «خلافت» ائمة هدی خلاف واقع دانسته و آن را با استناد به آیات کتاب و سنت نبوی و علوی، مشروط به پذیرش و رأی مردم قلمداد نمودهاند.
دکتر غروی، به تبع این عقاید؛ در چند سال پیش، مقالهیی مینگارد تحت عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» که در آن هنگام در پایگاه اینترنتی ارباب حکمت منتشر شد و اخیراً روزنامه بهار به مناسبت عید غدیر اقدام به انتشار آن نمود که منجر به توقیف روزنامه و بازداشت ایشان گردیده است.
مقالة مذکور در پی اثبات این است که «امامت» و «خلافت» دو مقوله جدا از هم میباشند و عترت رسول الله، رسالتشان «امام» و الگو بودن برای مسلمانان و بشریت بوده است تا ابد، و نه جانشینی سیاسی ییامبر برای زمانی محدود، و در واقعه غدیر خم، علی (ع) به عنوان الگوی ایمانی از جانب نبی خاتم معرفی شده و مراد؛ انتصاب وی به عنوان جانشینی سیاسی نبوده است.
مضاف بر ادله دکتر غروی در مقاله مورد بحث و همچنین در جوابیه ایشان به انتقادها و اعتراضها و مخالفتها با عنوان «نه انکار امامت، نه انکار ولایت»، در اثبات مدعاء مذکور، به نظر نگارنده این سطور، ماهیت و سیاق و بستر تاریخی عبارت «من کنت مولی فهذا علی مولی» را میتوان دلیل دیگری برشمرد. با دقت و تأمل در این سخن رسول خدا میتوان دریافت که مراد همان الگوی ایمانی بودن است، چرا که اگر معنای «ولایت» در این عبارت «سرپرستی» در نظر گرفته شود، ایراداتی بر آن وارد میگردد:
1ـ پس از بیان این سخن از جانب پیامبر، مسلمانان دارای دو سرپرست میشدند، زیرا پیامبر سرپرستی را به بعد از رحلت خود موکول نکرده است و نگفته است «بعد از من»، بلکه فرموده: «هر کس من مولای او هستم، پس این علی هم مولای اوست».
2ـ اگر معنا سرپرستی باشد؛ عبارت «من کنت» سنخیتی با آن ندارد، چرا که پیامبر سرپرست و زعیم همه مسلمانان و مخاطبانش در آن روز بوده است و قید «هر کس» پذیرش را منوط به خواست مخاطبین مینماید و متضمن محدودیت در پذیرندگان این سرپرستی است، بنابراین معنای «مولا» در این عبارت سازگار با زعامت و زمامداری جامعه مسلمانان نبوده است.
اما ضمن پذیرش رأی دکتر غروی در مقالة مذکور، باید بین پیشوایی سیاسی و زمامداری تفکیک قائل شد، چرا که ائمة هدی، از ابراهیم و موسی گرفته تا عترت پیامبر اسلام، به تبع آموزههای وحی، رسالت خود را شامل کنشگری در حوزة اجتماعی سیاسی نیز میدانستند. امر هدایت همة شوؤن زندگی بشر را در بر میگیرد، و نمیتوان این شوؤن را منفک از هم بکار بست، چرا که آنچنان متداخل هستند که تأثیر بر هر یک اثرپذیری دیگر را نیز در پی دارد.
از این رو، به نظر نگارنده، عنوان مقالة دکتر غروی گویای جان کلام آن نمیباشد، چرا که این شبهه را در ذهن متبادر میسازد که آیا دیانت از سیاست جدا است و ائمة هدی نباید در اداره و مدیریت و رهبری امور سیاسی جامعهشان کنشگری کنند و رسالت آنها این حوزه را در بر نمیگیرد؟ البته کسی که با سیر زندگی دکتر غروی و اندیشهها و آراء وی آشنا باشد و نیز به گواه سطورش در مقاله مذکور، به وضوح در مییابد که منظور او این نبوده است و مراد وی؛ نفی انتصاب ائمة هدی از جانب باری تعالی و پیامبر اسلام به زمامداری جامعه بوده است.
آری، ائمة هدی الگوهای ایمانی بودهاند و به تبع ایمان و عملشان و تلاوت آیات الهی و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت از جانب حضرت حق، در حوزة اجتماعی سیاسی نیز به کنشگری میپرداختهاند و از این وجه پیشوای سیاسی بودهاند، اما زمامداری و حکمرانی ایشان مشروط به اقبال عمومی بوده است و در صورت عدم چنین اقبالی، حتی در صورت توانایی، مبادرت به تحمیل آن به مردم نمیکردهاند.
در پایان بر نگارنده است که اذعان نماید که آثار و آراء دکتر سید علی اصغر غروی و پدر حکیمش او را از برهوت دینداری فاقد حکمت و مسلمانی بدون امامت قرآن نجات بخشیده است و این حق را بر او مسلم نموده است که قرآن امام پیامبر اسلام و ائمة هدی بوده است و آحاد بشریت میتوانند آن را امام خود قرار بدهند و رستگاری و تعالی خود و جامعهشان را با هدایت الهی و به ارادة خود رقم زنند. بایسته و شایسته است که حداقل در این مرز و بوم که اکثر مردمان آن خود را شیعیان اسوة جاوید بشریت، امام علی (ع) میدانند، به پیروی از منش و روش آن حضرت، اندیشهها سانسور نگردند و صاحبان آنها بازداشت نشوند و جدای از موافقت یا مخالفت با هر اندیشهیی یا محتوای هر مقالهیی، آزادی عقیده و بیان و قلم ارج نهاده شود و پاسخ اندیشه با اندیشه داده شود.
دکتر غروی، به تبع این عقاید؛ در چند سال پیش، مقالهیی مینگارد تحت عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» که در آن هنگام در پایگاه اینترنتی ارباب حکمت منتشر شد و اخیراً روزنامه بهار به مناسبت عید غدیر اقدام به انتشار آن نمود که منجر به توقیف روزنامه و بازداشت ایشان گردیده است.
مقالة مذکور در پی اثبات این است که «امامت» و «خلافت» دو مقوله جدا از هم میباشند و عترت رسول الله، رسالتشان «امام» و الگو بودن برای مسلمانان و بشریت بوده است تا ابد، و نه جانشینی سیاسی ییامبر برای زمانی محدود، و در واقعه غدیر خم، علی (ع) به عنوان الگوی ایمانی از جانب نبی خاتم معرفی شده و مراد؛ انتصاب وی به عنوان جانشینی سیاسی نبوده است.
مضاف بر ادله دکتر غروی در مقاله مورد بحث و همچنین در جوابیه ایشان به انتقادها و اعتراضها و مخالفتها با عنوان «نه انکار امامت، نه انکار ولایت»، در اثبات مدعاء مذکور، به نظر نگارنده این سطور، ماهیت و سیاق و بستر تاریخی عبارت «من کنت مولی فهذا علی مولی» را میتوان دلیل دیگری برشمرد. با دقت و تأمل در این سخن رسول خدا میتوان دریافت که مراد همان الگوی ایمانی بودن است، چرا که اگر معنای «ولایت» در این عبارت «سرپرستی» در نظر گرفته شود، ایراداتی بر آن وارد میگردد:
1ـ پس از بیان این سخن از جانب پیامبر، مسلمانان دارای دو سرپرست میشدند، زیرا پیامبر سرپرستی را به بعد از رحلت خود موکول نکرده است و نگفته است «بعد از من»، بلکه فرموده: «هر کس من مولای او هستم، پس این علی هم مولای اوست».
2ـ اگر معنا سرپرستی باشد؛ عبارت «من کنت» سنخیتی با آن ندارد، چرا که پیامبر سرپرست و زعیم همه مسلمانان و مخاطبانش در آن روز بوده است و قید «هر کس» پذیرش را منوط به خواست مخاطبین مینماید و متضمن محدودیت در پذیرندگان این سرپرستی است، بنابراین معنای «مولا» در این عبارت سازگار با زعامت و زمامداری جامعه مسلمانان نبوده است.
اما ضمن پذیرش رأی دکتر غروی در مقالة مذکور، باید بین پیشوایی سیاسی و زمامداری تفکیک قائل شد، چرا که ائمة هدی، از ابراهیم و موسی گرفته تا عترت پیامبر اسلام، به تبع آموزههای وحی، رسالت خود را شامل کنشگری در حوزة اجتماعی سیاسی نیز میدانستند. امر هدایت همة شوؤن زندگی بشر را در بر میگیرد، و نمیتوان این شوؤن را منفک از هم بکار بست، چرا که آنچنان متداخل هستند که تأثیر بر هر یک اثرپذیری دیگر را نیز در پی دارد.
از این رو، به نظر نگارنده، عنوان مقالة دکتر غروی گویای جان کلام آن نمیباشد، چرا که این شبهه را در ذهن متبادر میسازد که آیا دیانت از سیاست جدا است و ائمة هدی نباید در اداره و مدیریت و رهبری امور سیاسی جامعهشان کنشگری کنند و رسالت آنها این حوزه را در بر نمیگیرد؟ البته کسی که با سیر زندگی دکتر غروی و اندیشهها و آراء وی آشنا باشد و نیز به گواه سطورش در مقاله مذکور، به وضوح در مییابد که منظور او این نبوده است و مراد وی؛ نفی انتصاب ائمة هدی از جانب باری تعالی و پیامبر اسلام به زمامداری جامعه بوده است.
آری، ائمة هدی الگوهای ایمانی بودهاند و به تبع ایمان و عملشان و تلاوت آیات الهی و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت از جانب حضرت حق، در حوزة اجتماعی سیاسی نیز به کنشگری میپرداختهاند و از این وجه پیشوای سیاسی بودهاند، اما زمامداری و حکمرانی ایشان مشروط به اقبال عمومی بوده است و در صورت عدم چنین اقبالی، حتی در صورت توانایی، مبادرت به تحمیل آن به مردم نمیکردهاند.
در پایان بر نگارنده است که اذعان نماید که آثار و آراء دکتر سید علی اصغر غروی و پدر حکیمش او را از برهوت دینداری فاقد حکمت و مسلمانی بدون امامت قرآن نجات بخشیده است و این حق را بر او مسلم نموده است که قرآن امام پیامبر اسلام و ائمة هدی بوده است و آحاد بشریت میتوانند آن را امام خود قرار بدهند و رستگاری و تعالی خود و جامعهشان را با هدایت الهی و به ارادة خود رقم زنند. بایسته و شایسته است که حداقل در این مرز و بوم که اکثر مردمان آن خود را شیعیان اسوة جاوید بشریت، امام علی (ع) میدانند، به پیروی از منش و روش آن حضرت، اندیشهها سانسور نگردند و صاحبان آنها بازداشت نشوند و جدای از موافقت یا مخالفت با هر اندیشهیی یا محتوای هر مقالهیی، آزادی عقیده و بیان و قلم ارج نهاده شود و پاسخ اندیشه با اندیشه داده شود.