|
||
فهرست عناوین
دیدگاه آقایان اشکوری و علیجانی پیرامون مقالۀ «امام پیشوای سیاسی، یا الگوی ایمان؟»چهار شنبه هشتم آبان، رادیو زمانه مصاحبهیی با آقایان حسن یوسفی اشکوری و آقای علیجانی پیرامون مقالۀ «امام، پیشوای سیاسی، یا الگوی ایمانی؟» انجام داد که متن این مصاحبه و لینک صوت آن از این طریق در دسترس قرار میگیرد.
در متن نامۀ عذرخواهی روزنامۀ بهار آمده بود: «روزنامۀ بهار به مناسبت روز عید غدیر خم یادداشت واردهیی را با عنوان امام پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی به دلیل خطای فنی به چاپ رساند که متأسفانه موجب جریحه دار شدن روحیۀ مؤمنان حضرت علی شد.» علی جنتی وزیر ارشاد دربارۀ تصمیم هیئت نظارت مبنی بر تعطیلی روزنامۀ بهار به خبرنگاران گفت: «روز چهارشنبۀ گذشته یک مقاله یی در آنجا درج شده است که علاوه بر اینکه نوعی تحریف تاریخ اسلام محسوب می شود، در ایجاد اختلاف مذهبی در کشور نقش داشته و طبیعتاً طبق قانون هر نوع مطلبی که در مطبوعات قید شود که بخواهد مسائل مذهبی را یا اختلافات قومی و نژادی را دامن بزند، بر اساس قانون باهاش برخورد می شود....» اما به واقع چه نکتهیی در مطلب علی اصغر غروی وجود دارد که از موافق و مخالف را به واکنش واداشته است؟ حسن یوسفی اشکوری، دین پژوه دربارۀ امام پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی به زمانه اینگونه میگوید: آقای اشکوری: «آقای سید علی اصغر غروی که فرزند مرحوم آیت الله غروی اصفهانی است و خودش از دانش آموختگان معارف اسلامی هست و در این زمینه صاحب نظر و تخصص است، به واقع مطلب تازهیی نگفته است. بلکه آنچه که مطرح بوده از گذشتههای دور تا الآن، آنها را در اینجا بازگویی کرده است. آنچه که ایشان گفته عبارت از این است که در غدیر خم آنچه که اتفاق افتاد و سخنانی که پیامبر اسلام دربارۀ امام علی بن ابیطالب گفت، به این معنا نبوده است که علی بعد از من خلیفۀ بلافصل است، یعنی زعامت سیاسی از آنِ علی بن ابیطالب است و این امر اختصاص به ایشان دارد. بلکه آنچه که پیامبر فرمود، ولایت معنوی است و یا آن رهبری دینی و مرجعیت مذهبی بوده است که این را به علی بن ابیطالب سپرده است و این را در واقع به او منتقل کرده و او را از این نظر وصیّ خودش قرار داده است. این حرفی است که آقای غروی زده، در واقع تفکیک کرده بین ولایت سیاسی و ولایت دینی یا رهبری دینی و رهبری سیاسی و همان گونه که اشاره کردم این در اساس هم حرف تازهیی نیست. این از همان قرون اولیۀ اسلامی بین متکلمان شیعه و سنی و برخی از عالمان و متفکران شیعه به اصطلاح خود شیعی هم این بحث مطرح بوده و ایشان به طور مستقیم البته این نظریه را از پدرش گرفته و پدر ایشان آیت الله غروی هم در نوشتههای خودش همین بحث را به همین صورت مطرح کرده که ایشان نظریۀ پدرش را در اینجا بار دیگر به اصطلاح به قلم در آورده و منتشر کرده است.» زمانه: در حالیکه خود آقای غروی تأکید بر این دارد که به هیچ وجه قصد زیر سؤال بردن واقعۀ غدیر را نداشته و حتی در دفاع از آن مطلب را نگاشته، پس چرا واکنشها به آن اینگونه رقم خورده است؟ نظر رضا علیجانی روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی را در این باره جویا شدم. آقای علیجانی: «این بحث غدیر یکی از بحثهای بسیار پر مناقشه بین شیعه و سنی است که چهارده قرن ادامه داشته است. و این مقاله هم دقیقاً انگشت را بر همین موضوع بسیار مناقشه برانگیز بین دو جریان اصلی اسلامی، جریان اکثریت و اقلیت به نوعی، اکثریت اهل تسنن و اقلیت اهل تشیع، مطرح میکند و موضوع هم از ابتداء قرون اولیۀ صدر اسلام مورد اختلاف بوده است. اختلاف هم بخشیاش به یک واقعۀ تاریخی و تفسیر آن واقعه برمیگردد و حدیثی که پیامبر یا گفتهیی که پیامبر اسلام در آن واقعه گفته است و برخی آیات قرآن که بعداً در واقع مورد مناقشۀ شیعیان و اهل تسنن در رابطه با همین موضوع است. در یک حادثهیی پیامبر حضرت علی را تأیید میکند و میگوید «هر کس که من مولای او هستم علی هم مولای اوست و خدایا هر کسی که او را دوست دارد، دوست بدار و هرکه دشمن میدارد، دشمن بدار.» اینجا کلمۀ ولایت است و مولی مورد مناقشۀ شیعه و سنی بوده است. اهل تسنن اکثر قریب به اتفاقشان، به این واقعۀ تاریخی اعتقاد دارند، یعنی معتقدند یک چنین اتفاقی افتاده است. ولی در تفسیر کلمات پیامبر آنها معتقدند ولایت در اینجا نوعی دوستی است. حالا آقای غروی هم گفته که ولایت در اینجا یک الگوی ایمانی است و معنوی است. یک مقدار فراتر از اهل تسنن. اما شیعیان کلاسیک معتقدند که اینجا مولی به معنای ولایت سیاسی است و اینجا پیامبر اسلام جانشین تعیین کرده است. بر همین اساس برخی از آیات قرآن نیز مورد مناقشۀ این دو جریان قرار گرفته است که در این مقاله هم گوشههایی البته بسیار محدود به آن آیات اشاره شده است. از جمله آیهیی که به پیامبر میگوید:« یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک...» ای پیامبر آنچه را که برای تو نازل شده است به مردم ابلاغ کن. شیعیان در تفسیر کلاسیک معتقدند آنچه که آیه گفته ابلاغ کن، منظور همان رهبری سیاسی حضرت علی است و آقای غروی و بسیاری از اهل تسنن، معتقدند که نه، منظور این نیست. اگر این بود و مسألۀ به این اهمیت بود، صراحتاً در قرآن ذکر میشد.» زمانه: اما به راستی اگر طرح این مسأله مورد جدیدی نیست و قرون اول و دوم هجری بر سر آن بحث وجود داشته، پس چرا طرح آن در روزنامۀ بهار مشکل ساز شده است؟ حسن یوسفی اشکوری به این پرسش این گونه پاسخ میدهد: اشکوری: «خب مشکل به نظر من سیاسی است تا دینی. البته در گذشته تا دوران جمهوری اسلامی این بحث زیاد حساسیت برانگیز نبود. هر چند شیعه به هر حال روی اون خلافت و زعامت سیاسی علی هم بعد از پیامبر اصرار دارد، تأکید دارد، در گذشته هم روی این مسأله پافشاری داشته. اما الآن در جمهوری اسلامی این از حساسیت بیشتری برخوردار شده است. چرا؟ به دو دلیل. یکی اینکه اگر مسألۀ زعامت سیاسی علی و بعد اولاد علی و امامان دوازده گانه را منتفی بدانیم و آن را نپذیریم، بناءبراین دیگر یک چیزی به نام روحانیت و مرجعیت و نهاد علماء دینی هم بلاموضوع خواهد شد. و دلیل دوم هم که خیلی غلیظتر و شدیدتر است مربوط به دوران بعد از جمهوری اسلامی است. یعنی ولایت فقیه که از دل ولایت علماء و مرجعیت دینی در آمده و خود را نمایندۀ به اصطلاح پیغمبر و بعد هم امام علی و بعد در عصر غیبت نمایندۀ مستقیم امام زمان میداند، با این نوع نظریه پردازیها، با این تفکیکها و با این اندیشههایی که مطرح میشود، طبعاً آن موقعیت خودش را متزلزل میبیند و به همین دلیل هم هست که نسبت به این نوع افکار و عقاید به شدت واکنش نشان میدهد. بطور کلی جمهوری اسلامی چون یک نظام ایدئولوژیک سفت و سخت و مذهبی هست، هر نوع از دگر اندیشی را از ناحیۀ غیر مسلمانها، از ناحیۀ مسلمانها، از ناحیۀ شیعیان، از ناحیۀ شیعیان دوازده امامی، فرقی نمیکند برایشان، هر نوع اندیشهیی که خللی در این بنیان متصلب ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بیندازد و اون ستون خیمه را مورد تردید قرار دهد به لحاظ بنیادی، با اون برخورد خواهد کرد.» زمانه: در ادامه از رضا علیجانی پرسیدم که اگر این بحث از سوی شخص دیگری به غیر از آقای غروی با پیشینۀ عضویت در نهضت آزادی و در جایی دیگر به غیر از روزنامۀ بهار به عنوان یکی از روزنامههای وابسته به جریان اصلاحات مطرح میشد، آیا باز هم شاهد چنین واکنشهایی به آن میبودیم؟ آقای علیجانی: «شاید یک درصدی متفاوت بود ولی به هر حال در یک روزنامه پر تیراژ یا روزنامۀ رسمی اگر این چاپ می شد من حدس میزنم که به هر حال کم و بیش همین برخوردها متأسفانه باهاش صورت میگرفت. ای کاش این در یک مجلهیی مثلاً منتشر میشد در یک جایی که به هر حال نه دستاویز تعصبات مذهبی باشد و نه دستاویز عوام فریبیهای سیاسی. اما در عین حال این موضوع در تاریخ شیعه و از نزاعهای فکری- سیاسی اهل تشیع و اهل تسنن به ویژه در قرون اخیر از نزاعهای بسیار حساسیت برانگیز بوده، بناءبراین میتواند این حاشیه ها هم بر متن تأثیر بگذارد. ولی من فکر میکنم موضوع به حد کافی در یک جامعۀ شیعی سنتی و کلاسیک، حساسیت برانگیز هست. هر چند به لحاظ تاریخی خود ائمۀ شیعه، همان طور که آقای غروی هم در این مقاله اشاره کرده، به هر حال اهل تسامح بودند و بعداً هم کسانی که تفصیل نوشتهاند بر این مقاله، دوستان دیگری که تفصیل نوشتند، به هر حال یادآوری کردهاند که در تاریخ شیعه نه تنها در رابطه با این سطح از مطالب، بلکه در سطوح بالاتر در رابطه با توحید، در رابطه با خدا، در رابطه با اصل نبوت پیامبر، چه برسد به عقاید به اصطلاح دست پایین تر از اینها مناقشه بوده، و خود ائمۀ شیعه، امام صادق و شاگردان ایشان معروف بودند به اینکه با اینها جدال احسن میکنند، بحث نظری و تئوریک میکنند. به هر حال هم من این عکس العملی که ایجاد شده است را ترکیبی از تعصبهای کور میدانم و عوام فریبیهای سیاسی که میخواهد مسألۀ سیاسی را از این طریق حل و فصل بکند....» زمانه: شاید حاکمیت شیعۀ ایران در تمامی حوزهها حاضر به نرمش قهرمانانه باشد. اما به نظر میرسد که آنجا که بحث فلسفۀ وجودی ولایت فقیه و آسمانی بودن آن مطرح میگردد، دیگر اعتقادی به هیچ گونه نرمش ندارد. مسلماً مطرح شدن بحثهایی از جنس مقالۀ آقای غروی به بالا رفتن آگاهی جامعۀ دین زدۀ این روزهای ایران کمک میکند. اما آیا اکنون جامعۀ ایران آمادگی شنیدن نقدهایی از این دست را دارد؟! صوت این مصاحبه را از لینک زیر بشنوید http://www.radiozamaneh.com/106725#.UnF1WnBkNIE |
||
© 2014 , همه حقوق محفوظ می باشد
|